راز سر به مهر گم شدن نوزاد بعد از ۲۱ سال!
روزی که دخترم به دنیا آمد او را دیدم و به او شیر دادم اما از یک روز بعد خانواده همسرم به من گفتند دخترم باید در بخش بیمارستان بماند و او را دیگر به من نشان ندادند ... چند روز بعد از زایمان مادر و خواهر شوهرم به من گفتند که دخترم فوت شده اما ...
کد خبر :
667404
خبرگزاری تسنیم: چند روز قبل زن جوانی با حضور در شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران درباره ربایش و مخفی کردن فرزندش، از خواهر و مادر همسر سابق و از مسئولان یکی از بیمارستانهای تهران شکایت کرد. این زن که فخری نام دارد، در اظهاراتش به محمد مهدی مرشدلو؛ بازپرس امور جنایی تهران گفت: من در کرمان ساکن هستم، در سال 1371 با همسرم که از بستگانمان بود، ازدواج کردم، سال 74 باردار شدم و در مرداد 75 قرار بود فرزندم به دنیا بیاید که به یکباره خانواده همسرم اصرار کردند برای وضع حمل به تهران برویم در صورتیکه هم در کرمان و هم استانهای اطراف کرمان (مانند یزد) بیمارستانهای مجهز برای زایمان وجود داشت. وی ادامه داد: با اصرار فراوان خانواده همسرم به تهران آمدیم و در تاریخ 21 مرداد 75 در یکی از بیمارستانهای شمال پایتخت سزارین کردم، روزی که دخترم به دنیا آمد او را دیدم و به او شیر دادم اما از یک روز بعد خانواده همسرم به من گفتند دخترم باید در بخش بیمارستان بماند و او را دیگر به من نشان ندادند، همان روزها در حالیکه شرایط جسمانی بدی داشتم مرخص شدم و نگران دخترم بودم، چند روز بعد از زایمان مادر و خواهر شوهرم به من گفتند که دخترم
فوت شده است و پس از آن من را به کرمان بازگرداندند. فخری در حالیکه اشک میریخت، به بازپرس گفت: پس از آن بارها و بارها با شوهرم، مادر و خواهرش و بستگان صحبت کردم اما آنها هیچ حرف قانعکنندهای راجع به مرگ دخترم به من نزدند به خواهرشوهرم گفتم که حداقل مکان دفن دخترم را به من نشان دهید که او گفت پس از مرگ 5 هزار تومان به یک نفر دادند که جسد دخترم را دفن کند و از مکان دفن خبری ندارد. این زن جوان که به بیماری سرطان مبتلا شده و دست از تلاش برای پیدا کردن فرزندش برنداشته است، افزود: حدود هفت سال بعد همسرم به صورت غیرقانونی به انگلیس رفت و آنجا پناهنده شد که من به صورت غیابی از او طلاق گرفتم و زندگی را در کرمان ادامه دادم، در این سالها مدام در مراسمها میشنیدم که دخترم زنده است و حتی بالشت و اسباببازیهایی که برای دخترم گرفته بودم را نگاه داشتم، چون میدانستم که او زنده است و یک روز به او میرسم. فخری اظهاراتش به بازپرس را اینگونه ادامه داد: در این 21 سالی که گذشت دیگر ازدواج نکردم و مشغول کار شدم و اکنون از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردارم، زندگی من در جریان بود اما همیشه به فکر دخترم بودم تا اینکه از حدود چهار ماه
قبل تماسهای مشکوکی در شبکه اجتماعی «لاین» با من برقرار شد و مردی که پشت خط بود میگفت بچهات زنده است، من پس از این تماسها برای پیداکردن دخترم دست به کار شدم، در ابتدا به تهران و بیمارستانی رفتم که آنجا زایمان کرده بودم که متوجه شدم فرزندم آن زمان سالم از بیمارستان خارج شده و در برگه ترخیص او دست بردهاند. این زن با بیان اینکه دو ماه تحقیقات میدانی برای پیداکردن دخترش انجام داده است، گفت: حتی به بهشت زهرا (س) رفتم و با پیگیری متوجه شدم در آن تاریخ نه جواز دفنی نوزادی صادر شده و نه دفن نوزادی دفن شده است و هیچی مدرکی دال بر فوت دخترم وجود نداشت، من حتی چهره دخترم در بیمارستان را به یاد دارم و حتی یک روز قبل از زایمان که سونوگرافی کردم، متخصص گفت هیچ مشکلی برای فرزندت وجود ندارد. فخری به بازپرس امور جنایی تهران گفت: اکنون که مطمئن از زنده بودن دخترم هستم و این 20 سال مدام به یادش بودم میخواهم تمام تلاشم را کنم تا او را پیدا کنم، من منتظر دخترم هستم و حسرت خیلی چیزها به دلم مانده است اکنون نیز از شما و رسانهها برای پیدا شدن دخترم درخواست کمک دارم. پس از این اظهارات محمد مهدی مرشدلو؛ بازپرس امور جنایی
تهران دستور تحقیقات درباره این پرونده، استعلام از بیمارستان که زایمان این زن در آن انجام شده بود و تحقیقات از خواهرشوهر فخری را صادر کرد و بررسیها برای حل معمای این پرونده ادامه دارد.