مینگذاری آقای ژنرال در نفت
وزیر نفت معتقد است طی چهار سال وزارت خود مشغول آواربرداری بوده است، او دوره ساله مدنظر خود را دوره خرابی صنعت نفت نفت نامیده است...
در هشت سال مدنظر آقای وزیر، هشت سرپرست و وزیر در نفت حضور داشتند و بیثباتی مدیریتی در رأس سازمان نفت به اوج خود رسید و برخی از زیرساختهای مدیریتی و فنی وزارت نفت دچار تغییرات مهلکی شد، اما آیا به این معنی است که طی هشت سال، هیچ کار مثبتی صورت نگرفت؟ بدون تردید پاسخ به این پرسش خیر است ولی وزیر نفت با فاکتور گرفتن «انصاف» از اظهارات خود، با سیاهنمایی محض از آن هشت سال، کار خود را آواربرداری عنوان کرد که در نوع خود حیرتانگیز است. زنگنه فراموش کرده است که قول داده بود ژنرالها را به نفت بیاورد و جایگزین گروهبانها کند، اما او برای افرادی حکم صادر کرد که به سربازهای صفر نیز شباهت نداشتند؛ گفتن از انتصابات صورتگرفته در صنعت نفت طی این چهار سال به قصه تکراری خستهکنندهای تبدیل شده است؛ جایی که چهرههای غیرنفتی و بیتخصص سکان بسیاری از امور را در دست گرفتند و یک جوان معدنی، برای مدیریت منابع انسانی صنعت نفت تصمیمگیری کرد. اگر سیاستهای منابع انسانی و مدیریتی در دوران گذشته منجر به نیمه مخروبه نفتی شد، وزیر نفت با کار گذاشتن دینامیت در این نیمه مخروبه، به طور کامل آن را با خاک یکسان کرد و تمام. بهتر نیست وزیر نفت به این پرسش پاسخ دهد که آیا ویرانهای که حاصل مدیریت وی در صنعت است، حاصل کار گذشتگان است یا تصمیمات و اجتهادهای شخصی ایشان؟ نکته بعدی آن است که این چه مخروبهای است که وزیرنفت روی کارهای انجام شده در همان «گذشته» برای خود افتخار جمع کرده و به میادین غرب کارون مینازد و با افتخار اعلام میکند که در این دولت، میزان برداشت گاز از پارس جنوبی با قطر برابر شده است؟ این چه خرابهای بود که پالایشگاه ستاره خلیجفارس استارت خورد و در این دولت حتی به تکمیل فاز نخست این پالایشگاه سه فازی نرسید؟ اینکه وزیر نفت مجتمعهای پتروشیمی را در طول این سالها افتتاح کرده نتیجه تصمیمگیریها و اجرای چه دولتی بوده است که امروز وزیر نفت آن را مخروبه عنوان میکند؟ چه بهتر بود وزیر نفت بهصورت مصداقی اعلام میکرد که این مخروبه چیست تا بهصورت دقیقتری به آن پرداخته میشد ولی چه میتوان کرد که سیاهنمایی و بیانصافی در روند چهار سال گذشته وزارت نفت موج میزند. بدون تردید در دولت گذشته ضعفهای اساسی در اداره صنعت نفت بهوجود آمده که بخشی از آن به دلیل سوءمدیریت بوده و بخشی دیگر منشأ تحریمی داشته است ولی هر چه که بود در آن سالها چند قرارداد امضا و اجرایی شد تا دولت یازدهم میوهاش را بچیند. بهتر است وزیر نفت به این پرسش اصلی پاسخ دهد که چرا در طول چهار سال فعالیت خود حتی یک قرارداد ساده نیز امضا نکرده است تا در چهار سال آینده، هر افتتاحی که در پیش باشد متعلق به دولتی باشد که زنگنه آن را خراب کار نامیده است. خرابکاری یعنی آنکه مدیران نیرویی و حراستی برای نفت تصمیمگیری کنند. خرابکاری یعنی آنکه دانشجویان و سوگلیهای وزیر نفت، بدون یک روز سابقه فعالیت در نفت مدیریتهای اصلی نفت را در دست بگیرند. خرابکاری یعنی آنکه پول و زمان مملکت فدای طرح خام سیراف شود. خرابکاری یعنی آنکه پنج معاون از هشت معاون وزیر نفت در طول سه سال استعفا کنند. خرابکاری یعنی آنکه پروژههای پارسجنوبی به طور ناقص افتتاح شوند. خرابکاری یعنی آنکه در طول چهار سال نمیتوانیم یک فاز ۱۲۰ هزار بشکهای پالایشی را به سرانجام برسانیم.
خرابکاری یعنی آنکه نفت را به پاتوق بازنشستگان تبدیل کنیم. خرابکاری یعنی آنکه ۵۰ میلیارد تومان در یک بانکی سپردهگذاری شود و سود سپرده را به حساب نورچشمیها واریز کنیم.
خرابکاری یعنی آنکه یک نماینده سابق مجلس را که سابقه یک روز کار اجرایی هم ندارد، به سمت مجری توسعه آزادگان منصوب کنیم. خرابکاری یعنی آنکه مناقصه ساخت کارخانه بهرهبرداری آزادگان را باطل میکنیم و دو سال بعد باز هم برایش مناقصه برگزار میکنیم و دوباره همان شرکت برنده میشود.
خرابکاری یعنی آنکه در دادگاه به پرداخت ۲ میلیارد دلار جریمه به ترکیه محکوم شویم. خرابکاری یعنی آنکه یک داور پاکستانی و عضو مجمع داوری بینالمللی دوبی را جایگزین داور ایرانی کنیم که ایران را در غائله کرسنت تبرئه کرده بود.
خرابکاری یعنی آنکه کارکنان صنعت نفت دست به دعا بردارند تا وزیر فعلیشان هر چه زودتر از نفت رخصت رفتن بگیرد. خرابکاری یعنی آنکه مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت به دلیل خرده فرمایشات سه بار استعفا و خود را بازنشسته کند. خرابکاری یعنی آنکه یک پروژه نفتی را چند بار افتتاح کنیم. خرابکاری یعنی آنکه وقتی در دادگاه کرسنت در حال مبارزه هستیم مدیرعامل شرکت ملی نفت رسماً بگوید مقصر اصلی در کرسنت ایران است!
خرابکاری یعنی آنکه بر سر اجتهادهای شخصی دکل ایرانی را از میدان مشترک فرزاد مرخص کنیم تا همسایگان بهراحتی به برداشت مشغول باشند. خرابکاری یعنی آنکه قدیمیترین دانشگاه صنعت نفت خاورمیانه را با یک تصمیم یکشنبه نابود کنیم. خرابکاری یعنی آنکه دستورالعمل بدهیم و خودمان نخستین فردی باشیم که آن را نقض میکنیم. خرابکاری یعنی آنکه بهرهبرداری از میادین نفتی به شرکتهای خصوصی واگذار شود تا شرکت نفت تهی شود از نیروهای متخصص.