سرویس سیاسی فردا؛ محسن مهدیان: بعد از اظهارات محمدباقر قالیباف ، نامزد دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، عدهای راه افتادند که ما ۴ درصدی هستیم و پول هایمان را خودمان با زحمت به دست آورده ایم. آنها میخواهند اینطور وانمود کنند که قالیباف با سرمایه دارها و پولدارها مخالف است.
فیلم ماجرای دولت ۴ درصدی از زبان قالیباف را اینجا ببینید
منظور از ۴ درصدیها کیست؟ اما واقعیت این است که هر بچه پولداری ۴ درصدی نیست، ولی هر مستضعف و یا طبقه متوسطی حتما ۹۶ درصدی است. در واقع ۴ درصدیها تعریف روشنی دارند؛ حتی قاچاقچیها هم به تنهایی ۴ درصدی نیستند؛ باید قاچاقچی رانتی باشد یا قاچاقچی متصل به قدرت تا جز ۴ درصدیها به حساب بیاید.
در این رابطه بخوانید: حمله هماهنگ روزنامههای ۴درصدیها به قالیباف
برای روشن شدن این موضوع، میتوانید ۴ درصدیها را با این کلید واژهها بشناسید: مفسدان یقهسفید اقلیت ویژهخوار خاصه خوار اهل قدرت دلالان تکنوکرات رانتخوار تکنوکرات دلالان رانتی ویژهخوارهای اقتصاد زیرزمینی رابطه دولت ۵۱ درصدی با اقلیت ۴ درصدی چیست؟ قالیباف در صحبت هایش دو گروه را مورد خطاب قرار داد؛ اول دولتیها و دوم مافیای ۴ درصدی. اما رابطه ایندو چیست؟ برای اولین بار در تبلیغات انتخاباتی، انتقادها بجز "قدرت سیاسی" سمت یک "قدرت اقتصادی" رفته است. اینکار شجاعت میخواهد؛ چون بدون شک "موتور تخریبهای مافیایی" کلید میخورد. این
مدل انتقادی را باید در نسبت "قدرت داران" و "قدرت سازان" تحلیل کرد. قدرت سیاسی جابجا میشود، اما جریانی وجود دارد که "همه زمانی" و "همه مکانی" است و خیلیها را وامدار میکند و با تغییر دولتها جابجا نمیشود. اهمیت سخنان قالیباف اینجا است که رقیب مردم تنها یک "قدرت سیاسی انحرافی" نیست. در کنار این قدرت سیاسی، یک "جریان اقلیتی قدرت ساز" باید حذف شود. منشا برخی قدرتها از ناحیهای است که نه "نظارت پذیر" است و نه "دموکراتیک"؛ اما از "ثبات" برخوردار است. رانتی بودن، مهمترین ویژگی جریان ۴ درصدیها در پاسخ به این سوال
که تبار این اقلیت ۴ درصدی چیست؟ باید بگوییم که این جریان ۴ درصدی مافیای واردات و قاچاق و اقتصاد زیرزمینی است که به جهت "هم سودی" و "هم منافعی" با قدرت سیاسی پیوند میخورد؛ بنابراین مهمترین ویژگی این جریان، رانتی بودن آن است. از سوی دیگر "سود سرشار" این جریان در آزاد سازی اقتصادی است ولذا با لیبرالیسم اقتصادی بیشترین "هم آوایی" و "هم سازی" را دارد؛ این درحالی است که محل تجمع لیبرالهای وطنی در این دولت است؛ لذا چه از جهت قدرت سیاسی و چه قدرت علمی و برنامه ریزی، با این دولت پیوندی درهم تنیده دارد. رابطه رانت اقتصادی و قدرت سیاسی مافیای ۴
درصدی نمیتواند بدون ارتباط به بدنه قدرت سیاسی "حیات" داشته باشد. نباید مافیای ۴ درصدی را با "خلافکاران جیب زن" و "قاچاق چیان کول بر" اشتباه گرفت. این جریان برای حذف رقیب سیاسی دست به هرکاری میزند، چون حیاتش به استقرار قدرت وابسته است. ۴ درصدیها در جای جای قدرت رد پا دارند. این گروه را «منتفعانِ وضع موجود» شکل میدهند. اشتباه نشود؛ نباید تصور کرد که بین قدرت سیاسی و مافیای اقتصادی تبانی آشکار وجود دارد. گرچه ممکن است در مواردی هم تبانی شکل بگیرد، اما عمده این رابطه از ناحیه "هم سودی" است. عهدی نانوشته که منجر به "تقسیم کار" میشود.
رابطه اقلیت ۴ درصدی و دولت ۵۱ درصدی دولت آقای روحانی، دولت "اکثریت ۵۱ درصدی" است. با کمترین مقبولیت "قرار قدرت" یافته است. این قدرت به شدت متزلزل است و به آسانی میشکند. اما چه ارتباطی بین این اکثریت حداقلی با مافیای ۴ درصدی وجود دارد؟ مهمترین ویژگی مافیای ۴ درصدی، عدم شفافیت و کدری است. دولتی با حداکثر آرا به قدرت میرسد که بالاترین سطح شفافیت را برای مردم ایجاد کند. اقبال مردم در شفافیت صورت میگیرد. اما توان مافیای ۴ درصدی فراتر از ساخت یک دولت ۵۱ درصدی نیست. علت هم این است که دشمن مافیای ۴ درصدی، شفافیت است. هرمیزان شفافیت ایجاد شود این جریان
زودتر نابود میشود. برای همین مردمیتر شدن هر دولتی یعنی شفافیت که معادل نابودی بیشتر این مافیاست؛ لذا به حداقلی برای قدرت اکتفا میکند؛ امیدش به "دو قطبیها توهمی" است. سازش و مقاومت، جنگ و صلح، مرگ و زندگی. اما با روشنتر شدن فضای سیاسی و نشستن "غبارهای موهومی" در دوقطبیهای کاذب، "دولت اکثریت حداقلی" به سقوط نزدیک میشود.