«هیتلر»، از کارتن‌خوابی تا صدراعظمی! +عکس

«هیتلر» به عنوان پیشوای ارتش نازی زندگی عجیبی دارد؛ او عاشق هنر است اما در آن ناکام می‌ماند. برای حضور در ارتش آزمون جسمی می‌دهد و رد می‌شود اما داوطلبانه به جنگ می‌رود، مجروح می‌شود و مدال شجاعت می‌گیرد.

کد خبر : 658152
خبرگزاری فارس: «آدولف هیتلر»، رهبر آلمان نازی عصر بیستمین روز از آوریل 1889 میلادی در شهر کوچکی به‌نام «برانا» در اتریش و نزدیک به مرز آلمان به‌دنیا آمد. او زمانی که سه سال داشت به همراه خانواده به شهر «پاساو» آلمان مهاجرت کرد.
در سال 1898 خانواده او برای همیشه به شهر «لئوندینگ» در نزدیکی مرز چک و آلمان سفر کردند. در این زمان «ادموند هیتلر» برادر کوچکتر آدولف در اثر سرخک مرد و این واقعه، آدولف را تبدیل به کودکی پرخاشگر و انزواطلب کرد که همواره با معلمان و پدرش سر جنگ داشت.
آدولف عاشق هنر بود اما در آن ناکام ماند آدولف علاقه زیادی به هنر داشت، اما پدرش می‌خواست او نیز در اداره گمرک مشغول به فعالیت شود. بنابراین در سال 1900 و برخلاف میل آدولف، او را به دبیرستان «رئال‌اسکول» در لینز فرستاد. او به‌شدت با رفتن به این مدرسه مخالف بود، به‌همین دلیل علیرغم هوش سرشاری که داشت، در تحصیل کم‌کاری می‌کرد. هیتلر در کتاب خود می‌نویسد: «امیدوار بودم وقتی که پدرم وضعیت بد تحصیلی مرا ببیند، به من اجازه دهد تا خودم را وقف آرزویم کنم.» پنج سال بعد و پس از مردود شدن در امتحانات نهایی دبیرستان، آدولف مدرسه را برای همیشه ترک کرد و به شهر «وین» رفت تا در یکی از مدارس هنر این شهر ثبت نام کند، اما نتوانست در آزمون ورودی پذیرفته شود. «جغد شب‌بیدار» که شغلی نداشت او پس از فوت پدر و مادرش به شهر وین و آکادمی‌های هنر آن چشم دوخته بود و در فوریه 1908 به این شهر نقل مکان کرد. «آگوست کوبیزک» دوست صمیمی آدولف نیز در همان سال به وین آمد تا با او زندگی کند. او در خاطرات خود آدولف را یک «جغد شب‌بیدار» توصیف می‌کند و می‌نویسد: «تا عصر می‌خوابید، سپس برای قدم زدن و دیدن مناظر بیرون می‌رفت و تا صبح بیدار می‌ماند و درباره عقایدش از زمینه‌های مختلف اجتماعی گرفته تا طراحی شهری صحبت می‌کرد. او به‌دنبال شغل نبود و خود را بالاتر از این می‌دید که کارمند یا کارگر شود. آدولف مانند هنرمندان لباس می‌پوشید، شخصیتی دمدمی مزاج داشت و زمانی‌که شخصی ایراد او را گوشزد می‌کرد، به‌شدت عصبانی می‌شد. آدولف ترجیح می‌داد از زنان دوری کند. او به اپرا علاقه زیادی داشت، اما هرگز نتوانست یک قطعه موسیقی را تمام کند.» در اکتبر 1908، آدولف بار دیگر تلاش کرد که وارد دانشکده هنرهای زیبای وین شود، اما نقاشی‌اش به‌قدری ضعیف بود که اجازه حضور در امتحانات رسمی را پیدا نکرد.
وقتی هیتلر کارتن‌خواب می‌شود! آدولف تمام پولی را که به ارث برده بود، خرج کرد و دیگر نمی‌توانست هزینه‌های زندگی خود را بپردازد. به‌همین دلیل مجبور شد شب‌ها روی نیمکت پارک‌ها بخوابد، از خیریه غذا بگیرد و در دسامبر 1909 به یک پناهگاه افراد بی‌خانمان برود. هیتلر در این زمان از طریق کارگری روزمزد، برف‌روبی و حمل اثاثیه کسب درآمد می‌کرد. اندکی بعد دریافت که می‌تواند با کشیدن نقاشی از مناظر شهر وین و فروختن آن‌ها نیز پول به‌دست آورد. آدولف به مطالعه علاقه زیادی داشت. تقربیاً هر روزنامه‌ای را که می‌دید، مطالعه می‌کرد. در سن 21 سالگی علاقه شدیدی به سیاست پیدا کرده بود. در سال 1913، آخرین بخش از ارثیه آدولف به او واگذار شد و به مونیخ سفر کرد. برخی از مورخین معتقدند که سفر او به مونیخ برای فرار از خدمت سربازی بوده است. ارتش هیتلر را نخواست اما او داوطلبانه جنگید و مجروح شد دولت اتریش در فوریه 1914 او را برای حضور در ارتش این کشور به وین بازگرداند، اما نتوانست در آزمون‌های جسمانی ورود به ارتش موفق شود. با این حال، پس از شروع جنگ اول جهانی هیتلر برای حضور در جنگ داوطلب و به‌عنوان پیاده‌نظام ارتش آلمان به جبهه‌های غربی اعزام شد. در طول جنگ، سه بار توانست مدال شجاعت بگیرد. در همین حال به فعالیت‌های هنری خود نیز ادامه داد و برای یک روزنامه نظامی کاریکاتور می‌کشید. در اکتبر 1916 از ناحیه ران پا مجروح و به‌مدت دو ماه در بیمارستان بستری شد، اما پس از مرخص شدن دوباره به نبرد بازگشت. در اکتبر 1918 در اثر یک حمله شیمیایی با گاز خردل به‌طور موقت نابینا شد. او پس از پایان جنگ جهانی اول به مونیخ بازگشت، اما به‌دلیل نداشتن شغل مشخص و تحصیلات مناسب، تصمیم گرفت در ارتش باقی بماند. در جولای 1919 آدولف به‌عنوان مامور اطلاعاتی یکی از یگان‌های شناسایی گارد سلطنتی رایش انتخاب شد تا با استفاده از احساسات ناسیونالیستی و فن بیان قدرتمند خود، عقاید سایر سربازان ارتش آلمان را شکل دهد و در «حزب کارگر آلمان» نفوذ کند. خطیبی توانمند و قدرت‌طلب هیتلر در فوریه 1921 برای اولین‌بار در میان یک اجتماع 6000 نفره سخنرانی کرد و موفق شد هنر فن بیان خود را به‌نمایش بگذارد و خیلی زود به‌عنوان چهره عمومی و سخنگوی اصلی حزب مطرح شد و بر مسند ریاست حزب کارگر آلمان تکیه زد. نقطه اوج پیشرفت‌های هیتلر زمانی‌ بود که حزب نازی در نوامبر 1923 کوشید تا قدرت را در مونیخ به‌دست بگیرد. در این زمان هیتلر و ژنرال «اریک لادندورف» قصد داشتند از فضای منفی موجود علیه «جمهوری ویمار» استفاده و رهبران باواریا و فرماندهان نظامی محلی را مجبور به شورش و انقلاب کنند که این واقعه به «کودتای مونیخ» شهرت یافت. پلیس و ارتش در این ماجرا با یکدیگر درگیر شدند. هیتلر در این درگیری‌ها مجروح شد و پس از بهبودی به جرم خیانت به دادگاه رفت. دادگاه او را به پنج سال زندان محکوم کرد، اما محبوبیتش باعث شد تنها 9 ماه از این دوره محکومیت را در زندان بگذراند. او در همین دوران، کتاب مشهور «نبرد من» را در زندان نوشت.
پسرک پرخاشگر سرانجام صدراعظم شد او پس از آزادی به مدت پنج سال از سخنرانی در مجامع عمومی منع شد، اما توانست به‌سرعت به جایگاه پیشین خویش در حزب کارگر آلمان بازگردد. بحران اقتصادی 1929 آلمان، فصل جدیدی از معادلات سیاسی را در این کشور گشود. در سال 1930 هیتلر توانست از طریق اتحاد با «آلفرد هوگنبرگ»، یکی از سیاستمداران بزرگ راه خود را به روزنامه‌های آلمانی باز کند. حزب نازی در این دوران قدرت بسیار زیادی پیدا کرد، به‌طوری که در انتخابات سال 1932 توانست 37 درصد از آرا را به خود اختصاص دهد و پس از «هیدنبورگ» در جایگاه دوم قرار گیرد. اگرچه حزب نازی توانسته بود در این انتخابات کرسی‌های زیادی را به‌دست آورد، اما هیتلر تاکید کرد که جز به‌عنوان صدر اعظم آلمان، در هیچ پست دیگری خدمت نخواهد کرد. نهایتاً در ژانویه 1933، هیدنبورگ به هیتلر پیشنهاد صدر اعظمی آلمان را داد و هیتلر اقدام به تشکیل کابینه کرد. آتش جنگ جهانی دوم شعله‌ور شد هیتلر در سال 1938 «اتریش» کشور دوران ناکامی‌های خود را ضمیمه خاک آلمان کرد. اگرچه هیتلر تضمین کرده بود که ضمیمه شدن اتریش به خاک آلمان هیچ تاثیری بر روابط این کشور با چک‌اسلواکی ندارد، اما چند ماه بعد در 15 مارس 1939، هیتلر موافقتنامه را نقض و به شهر «پراگ» لشگرکشی کرد و اندکی بعد به لهستان حمله‌ور شد. در ادامه، هیتلر با استالین (رهبر حزب کمونیست شوروی) پیمان ترک مخاصمه منعقد کرد که این کار بزرگترین واقعه دیپلماتیک قرون اخیر یا همان «بمب دیپلماتیک» به‌شمار می‌رود. هیتلر هنوز رسماً وارد مخاصمه با بریتانیا نشده بود، اما دو روز پس از حمله به لهستان در 3 سپتامبر 1939 بریتانیا و فرانسه علیه آلمان اعلام جنگ کردند و اینگونه بود که آتش جنگ دوم جهانی رسماً افروخته شد.
آلمان نازی شکست می‌خورد و ورق بر می‌گردد چند سالی می‌گذرد و ورق بر می‌گردد. در 28 آوریل 1945 هیتلر باخبر می‌شود که «هیملر»، رئیس گارد مخصوص پیشوا که هیتلر او را وفادارترین می‌دانست، با نیروهای متفقین برای تسلیم شدن مذاکره کرده و با صلیب سرخ سوئد برای حفظ جان خود به‌توافق رسیده است. از سوی دیگر و در شب 29 آوریل 1945 یکی از ژنرال‌های هیتلر به او گزارش می‌دهد که برلین در حال سقوط است، زیرا مهمات ارتش آلمان در حال اتمام است و به‌ازای هر یک سرباز آلمانی، 9 سرباز روس وجود دارد. آن موقع، هیتلر به همراه «جوزف گوبلز» وزیر تبلیغات آلمان و تنی چند از نزدیکان، در زیرزمین امن کاخ صدراعظمی اقامت داشت. اکثر مورخین، این گزارش را عامل مصمم شدن هیتلر برای «خودکشی» عنوان کرده‌اند. از سوی دیگر او شنیده بود که موسولینی در ایتالیا دستگیر، اعدام و جنازه‌ او و همسرش از پا در میدان میلان آویزان شده است و نمی‌خواست به چنین سرنوشتی دچار شود. به همین دلیل فردای آن روز به کاردار خود دستور داد تا پس از خودکشی، جنازه او و «اوا براون» (زنی که به تازگی با او پیوند بسته بود) سوزانده شود. هیتلر برای خودکشی دستور داد تمام افراد حاضر، محفظه امن را ترک کنند. ساعت 15:15 کاردار و مستخدم مخصوص هیتلر وارد محفظه شده و با جنازه هیتلر و براون روبه‌رو می‌شوند. به گفته برخی راویان، هیتلر با تفنگ به سر خود شلیک کرده بود. این در حالی است که برخی اسناد روایت کرده هیچ‌کدام از کسانی که در بیرون محفظه حضور داشتند صدای شیلک گلوله را نشنیده‌اند! سپس جنازه آن دو به باغ کاخ صدراعظمی منتقل و سوزانده شده‌اند. اعلام خبر خودکشی «پیشوا» فردای آن روز (ساعت 9:30 دقیقه روز یک می 1945) رادیو هامبورگ به شهروندان آلمان هشدار داد که به‌زودی اطلاعیه مهمی را منتشر خواهد کرد. کمتر از یک ساعت بعد صدای ارتشبد «کارل دونیتز» فرمانده قسمت شمالی آلمان از رادیو شنیده می‌شود که با صدای لرزان اعلام می‌کند: «هیتلر مرده است و بنا به درخواست او، اکنون من پیشوای آلمان هستم. امروز بعد از ظهر، هیتلر در حالی‌که نیروهای خود را در میدان جنگ رهبری می‌نمود، سقوط کرد.» بسیاری از افراد و رسانه‌ها این اطلاعیه را باور کردند اما مسکو اعلام کرده بود که ادعای مرگ هیتلر در میدان جنگ یک دروغ است و هیتلر خودکشی کرده است، اما تا زمانی‌که جسد هیتلر پیدا نشود، این ادعا و داستانی که ساخته بودند، اثبات نمی‌شد. آیا واقعاً هیتلر خودکشی کرده بود؟ پس چرا کسی صدای شلیک گلوله را نشنیده بود؟ ژنرال «وادیز»، فرمانده نیروهای امنیتی ارتش سرخ (اسمرش) مسئول یافتن پاسخ این سوالات شده بود. او از تمام کسانی‌که در کاخ صدراعظمی و محفظه امن حضور داشتند و زنده مانده بودند، بازجویی کرد و از همگی یک داستان نقل شد: هیتلر خودکشی کرده است! کشف دو جنازه سوخته و غیرقابل شناسایی! روز 4 می 1945، یکی از افسران اسمرش پتویی خاکستری پیدا کرد که در آن دو جنازه سوخته وجود داشت. بلافاصله در پنج می 1945 جنازه‌ها به منطقه «باچ» در شمال شرقی برلین منتقل شدند تا متخصصین اسمرش در مورد آن‌ها تحقیق کنند. تحقیقات به‌قدری سری بود که هیچ‌کس به‌درستی نمی‌داند که واقعاً چه نتیجه‌ای داشت و آنچه اعلام شد چقدر به واقعیت نزدیک بود. حتی خود ژنرال «ژکو»، فرمانده نیروهای ارتش سرخ در اشغال برلین نیز اجازه حضور در تحقیقات و آگاهی از نتایج آن را پیدا نکرد. فقط یک روز از تحقیقات گذشته بود که اعلام شد بر اساس اطلاعاتی که از دندان جنازه‌ به‌دست آمده، جنازه متعلق به آدولف هیتلر است. هفتم می خاکستر جنازه هیتلر تحت تدابیر شدید امنیتی به مسکو منتقل شد. اگرچه تحقیقات رسمی و کندوکاوهای متعدد به این نتیجه رسیدند که هیتلر مرده است، اما بسیاری از افراد به این باور نرسیدند که هیتلر مرده است. اولین اظهار نظر رسمی مربوط به ژنرال آیزنهاور (فرمانده عالی نیروهای متفقین) بود که در ژوئن 1945 در یک کنفرانس در پاریس اعلام کرد در مورد مرگ هیتلر تردید جدی دارد. فرار از آلمان به آرژانتین یک ماه بعد، «اداره سانسور» آمریکا نامه‌ای پیدا کرد که توسط شخصی ناشناس در واشنگتن برای یک روزنامه در شیکاگو فرستاده شده بود. نامه ادعا می‌کرد که هیتلر زنده است و در یک منطقه آلمانی‌نشین در 450 مایلی شهر «بوینس آیرس» آرژانتین زندگی می‌کند. اطلاعات موجود در این نامه به‌حدی واقعی بود که دولت آمریکا مجبور به اقدام در این زمینه شد. آژانس امنیتی آمریکا توانست با نویسنده نامه، به‌عنوان منبع خبر، رابطه برقرار کند. اسناد محرمانه این تحقیقات برای اولین‌بار در سال 2014 توسط اف‌.بی‌.آی منتشر شد و همگان را در شوک فرو برد! این اسناد نشان می‌داد که آژانس امنیتی آمریکا از حرکت یک زیردریایی مرموز باخبر شده بود که چند افسر ارشد آلمانی را به‌سمت آرژانتین می‌برد. منبع خبری گزارش، نه‌تنها از حضور هیتلر در آرژانتین آگاه بود، بلکه یکی از چهار نفری بود که هیتلر را در زیردریایی آلمانی دیده بود. در اسناد نام این منبع خبری سانسور شده، اما تحلیلگران معتقدند که او «آلن دالس»، رئیس وقت او.اس.اس (آژانس امنیتی آمریکا در جنگ دوم جهانی) بود که نقش مهمی در فرار هیتلر بازی کرده است.
جمجمه‌ای که متعلق به هیتلر نبود بحث‌ پیرامون سرنوشت هیتلر طی سال‌های اخیر نیز ادامه داشته است، اما یک حادثه در سال 2000 سبب شد تا ایده خودکشی‌ نکردن هیتلر بیش از گذشته تقویت شود. در این سال، جمجمه هیتلر که توسط کمیساریای خلق در امور داخلی شوروی سابق نگهداری می‌شد، در مسکو به نمایش عمومی گذاشته شد و برای اولین‌بار مورد بررسی سایر کارشناسان و مورخین قرار گرفت. روز 26 سپتامبر 2009 روزنامه «گاردین» نوشت: «با توجه به بررسی‌های صورت گرفته پیرامون جمجمه هیتلر، باید تاریخ مرگ او را از نو نوشت. محققان آمریکایی معتقدند که این جمجمه متعلق به یک زن 40 ساله است که هویت او مشخص نیست. آزمایش‌های دی‌.ان‌.ای که توسط دانشمندان دانشگاه کنکتیکات آمریکا صورت گرفته است، سبب شگفتی همگان شد.» پروفسور «نیک بلانتونی»، باستان‌شناس و متخصص در زمینه شناخت استخوان‌ها از جانب دانشگاه کنکتیکات مامور تحقیق پیرامون جمجمه مذکور بود. او ابتدا مشخصات جمجمه را بررسی کرد و پس از مشاهده نتایج تکان‌دهنده مطالعاتش، تصمیم گرفت با مجوز دولت روسیه، مدارک و شواهد باقی‌مانده از محفظه امن هیتلر را بررسی نماید تا شاید نمونه‌ای برای آزمایش دی‌ان‌ای پیدا کند. بلانتونی پس از بررسی جمجمه گفت: «استخوان جمجمه بسیار نازک بود، در حالی‌که استخوان جمجمه جنس مذکر ضخامت بیشتری دارد. ساختار جمجمه نیز نشان می‌داد که به فردی با سن کمتر از 40 سال تعلق دارد. هیتلر در آوریل 1945، 56 سال داشت! نمونه دی‌ان‌ای جمجمه نیز ثابت می‌کرد که متعلق به یک زن است.» از بررسی مستندات و روایت‌ها می‌توان نتیجه گرفت که با توجه به نقص مدارک درباره چگونگی مرگ و سرنوشت هیتلر، مستند نبودن و تضاد فرضیات و این امکان که شاهدان عینی ماجرا برای حفظ جان هیتلر، داستان خودکشی او را ساخته‌اند، نمی‌توان با قاطعیت اظهار کرد که هیتلر خودکشی کرده است. علاوه‌بر این، انتشار اسناد محرمانه اف‌.بی‌.آی به بسیاری مورخین اطمینان داد که نه‌تنها هیتلر خودکشی نکرد، بلکه تا سن 75 یا 95 سالگی در آرژانتین زندگی کرده است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: