اصغر در سال سیاست و اُسکار
برای درک تاثیر اصغر فرهادی بر سینمای ایران کافیست به موجی از تقلیدهای اغلب خامدستانهای که از فیلمهای او میشود توجه کنید. بعد از جدایی... همه میخواهند اصغر فرهادی باشند. منتها اصغر فرهادیاین مسیر را با حوصله پیموده و بر خلاف مقلدان فراوانش برای موفقیت عجول نبوده است.
سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: اصغر فرهادی با هر متر و معیاری مهمترین سینماگر معاصر سینمای ایران است. کسب دو جایزه اُسکار و انبوهی از جوایز د ا خلی و خارجی فرهادی را بدل به مهمترین سینماگر ایرانی دوران حاضر کرده است. فرهادی و فیلمهایش عملاً سینمای ایران را به دو دوره پیش و پس از اصغر فرهادی تقسیم کرده. همان کاری که سالها پیش مسعود کیمیایی با قیصر انجام داد و توانست سینمای ایران را چه به لحاظ مضمونی و چه به لحاظ ساختاری دچار تحولی اساسی کند.
برای درک تاثیر اصغر فرهادی بر سینمای ایران کافیست به موجی از تقلیدهای اغلب خامدستانهای که از فیلمهای او میشود توجه کنید. بعد از جدایی... همه میخواهند اصغر فرهادی باشند. همه کارگردانان جوان(و حتی با تجربه)سینمای ایران بعد از جدایی انگار که به چشمه آب حیات رسیده باشند سعی داشته و دارند با بهرهبرداری از این چشمه معجزهگر اصغر فرهادی بعدی ما باشند. منتها مسئله این است فرمولی که اصغر فرهادی به آن دست یافته و به وسیله آن تمامی قلل افتخار سینمای جهان را فتح کرده است مخصوص به خودش است. فرهادی این فرمول را نه با تقلید که با تکیه بر زحمت و مرارتی که سالیان سال کشیده به دست آورده.
اصغر فرهادی پلههای ترقی را یکی یکی و با حوصله پیموده و همیشه با صبر و حوصله جلو آمده و بر خلاف مقلدان فراوانش برای موفقیت عجول نبوده. از تلویزیون شروع کرده و در آنجا متن نوشته تا به اُسکار و برلین و کن رسیده، از کم شروع کرده و زیاد را به دست آورده. اما جدای از این زحمت و مرارت، اصغر فرهادی یک هوشمندی ذاتی دارد که در بزنگاههای حساس به کمکش آمده و اجازه نداده کارنامهاش دچار دستانداز شود.
از سکوت عاقلانه پس از لغور مجوز ساخت جدایی نادر از سیمین تا استفاده از موج تبلیغاتی پیرامون فیلم فروشنده برای کسب اُسکار دوم، ما همیشه چهره مردی را دیدیم که هوشمندانه از این فضاها برای کسب موفقیت استفاده کرده است. شاید اگر کس دیگری جای اصغر فرهادی بود بلافاصله پس از لغو پروانه ساخت جدایی مصاحبههای تند و آتشین انجام میداد و در را مقابل جریان مدیریت آن زمان سینمای ایران قرار میگرفت و فیلمش را فدای ژستهای زودگذر و کمارزش روشنفکرانه میکرد. اما فرهادی مانند فردی بالغ و با تکیه بر سکوت و با رایزنی مشکل فیلمش را حل کرد و با همین فیلم تا کسب جایزه اُسکار هم پیش رفت.
بر مبنای همین هوشمندی ذاتی است که اصغر فرهادی هیچگاه وارد مجادله کلامی مستقیم با مخالفانش نشده و از جواب دادن به آنها پرهیز کرده است. صحبتهای تند و تیز ابراهیم حاتمیکیا علیه او توسط فرهادی مسکوت گذاشته شد تا او بتواند در فضایی به دور از جنجالهای مرسوم سینمای ایران فیلم خودش را بسازد و بدون اینکه اسیر حاشیه شود کارش را انجام دهد.
اصغر فرهادی بر خلاف بسیاری دیگر از روشنفکران عرفی سینمای ایران هیچگاه مواضع تندی علیه جریان مقابل اتخاذ نکرده و سعی نکرده وارد حیطه سیاست به مفهوم عام آن شود. اینکه ما اصغر فرهادی را هم سطح با فیلمسازان تمام شدهای مثل مخملباف بگذاریم بیانصافی است. اصغر فرهادی با اینکه نگاهش به جهان و وقایع اجتماعی صد و هشتاد درجه با نگاه رسمی متفاوت است و بارها آن را ابراز داشته، از گرفتن مواضع رادیکال علیه این جریان پرهیز و سعی کرده صرفاً روایتگر برداشت خودش از وقایع پیرامونی جهان اطراف باشد. سال 95 هم برای اصغر فرهادی سال موفقیت آمیزی بود. با فروشنده افتخار در جشنواره کن و اُسکار دوم را تجربه کرد و توانست جایگاه خودش را به عنوان مهمترین سینماگر این سالهای سینمای ایران مستحکمتر از قبل نماید.
اما سال 95 از منظر دیگری هم برای اصغر فرهادی سال مهمی بود. سالی بود که ما آن وجه سیاستمدارانه او را به خوبی احساس کردیم. سالی که اگر حواشی پیرامون مراسم اُسکار نبود الان داشتیم از پیروزی تونی اردمن بر فروشنده مینوشتیم و آرزو میکردیم اُسکار دوم خیلی زود نصیب سینمای ایران شود. اما پیروزی ترامپ و افکار فاشیستی و خطرناکش باعث شد اجماعی جهانی علیه او و سیاستهایش شکل بگیرد. اجماعی که مهمترین تجلیاش را در مراسم اُسکار شاهد بودیم. یک اُسکار کاملاً سیاسی با برندگان سیاسی. اُسکاری پر از رنگین پوستان، اقلیتها و خارجیها. اُسکاری که مهتاب با کسب تنها دو جایزه بهترین فیلم آن شد و بر خلاف سالهای گذشته سیاهان و اقلیتهای فراوانی موفق به کسب جایزه در آن شدند.
در چنین فضایی بود که فروشنده اُسکار دوم را به دست آورد. اصغر فرهادی با اتخاذ مواضع هوشمندانه (و تا حدی درستش) علیه ترامپ توانست اُسکار را از چنگ تونی اردمن و کشور آلمان در بیاورد و آن را نصیب سینمای ایران نماید.
سایه سنگین سیاست بر اُسکار امسال را زمانی میتوانیم درک کنیم که به اظهارات کارگردان فیلم تونی اردمن به عنوان اصلیترین رقیب فرهادی توجه نماییم. آرده در اظهار نظری صریح گفته بود: اُسکار باید به فروشنده میرسید چون ارزش حمایت از یک تفکر بیش از حمایت از یک فیلم است. اینها را بگذارید در کنار حال و روز نه چندان خوش سینمای جهان(غیر از آمریکا) تا بدانید که چه شد که فروشنده جایزه اُسکار دوم را برد.
با همه این اوصاف و تعبیرات اصغر فرهادی همچنان مهمترین سینماگر سینمای ایران است. سینماگری است که آثارش میتواند بحث و جنجال راه بیاندازد و در سطحی جهانی موفقیت کسب کند. اصغر فرهادی هست و صرف بودنش به سینمای ایران کمک بسیاری میکند.