شهرت و محبوبیت دو مقوله ایست که وجوهشان از هم جداست ولی معمولا در کنار هم می آیند. اما فقط در سخن اینگونه است. به واقع این دو مقوله کاملا از هم جدا هستند و گاهی می توان گفت هیچ ربطی به هم ندارند.
کد خبر :
648313
روزنامه بانی فیلم: گفت و گوی حاضر مربوط به یکی از هنرمندانی است که درکنار بازیگری فعالیت های زیادی انجام می دهد. فعالیت هایی که گاه به دلیل تنوع و تعدد مورد سوال برخی هم صنفانش قرار می گیرد و برخی خبرنگاران هم به دنبال یافتن دلیل اصلی پرداختن به این امور به طور همزمان توسط او هستند. راستش را بخواهید این مسئله برای خود من هم سوال بود ولی نه آنقدر مهم که به دنبال پاسخش باشم.
وقتی قرار شد باهم گفت و گو کنیم مانند هر قرار کاری دیگر با هماهنگی عکاس روزنامه به دفتر مهتاب کرامتی رفتیم. از همان ابتدای ورود مشخص بود که با سلیقه ای متفاوت روبرو هستیم. چینش اتاق ها و دکور دفتر شاید مانند هر دفتر هنرمند دیگری فضایی هنری و گاه سنتی داشت اما نوع چینش آن ها و المان ها و اشیائی که استفاده شده بود سلیقه زنانه را نمایان می ساخت. مهتاب کرامتی برخلاف انتظار من، از رفتار کلیشه ای و کلاس گذاشتن های معمول اکثر هنرمندان مخصوصا خانم ها هم در رفتارش خبری نبود و لحظه به لحظه که گفت و گوی ما پیش می رفت در می یافتم مانند دکوراسیون دفترش هیچکدام از فعالیت
هایش بدون فکر و هدف نبوده است. با انرژی خیلی خوبی تمام سوالات را یک به یک پاسخ می داد و برای هرکدام هم گاهی زمان کوتاهی تامل می کرد و سپس ادامه می داد. یک جمله درباره کرامتی می تواند او را همچنان در سیر پیشرفت محبوبیت در کنار شهرت یاری کند و آن این است که او به حرفه اش و جوانب و متعلقاتش «مدام می اندیشد». می خواهیم از ورود به سینما شروع کنیم. شما از کلاس بازیگری وارد سینما شدید ولی می خواهم بدانم آیا درست ترین راه ورود به بازیگری و سینما را همین کلاسها می دانید یا اینکه ممکن است راه های دیگر هم باشد و اولویت داشته باشد و درنهایت نظر خودتان راجع به صحیح ترین راه
ورود به بازیگری حرفه ای چیست؟ - به اندازه تعداد بازیگرانی که داریم، راه هایی برای ورود به سینما وجود دارد. شاید تجربه من پیرامون ورود به سینما برای فرد دیگری موثر نباشد. من تنها می توانم تجربیاتم را ارائه دهم و بگویم من به این طریق وارد شدم و نظرم این است که این مسیر مثبت تر است اما ممکن است فرد دیگری به شکلی کاملا متفاوت از من وارد سینما شده و بازیگر بسیار خوب، موفق و ماندگار باشد. ما قرار نیست به کسی خط مشی صددرصد بدهیم، بلکه قرار است تجربیاتمان را اینجا به هم منتقل کنیم. من از کلاسهای بازیگری شروع کردم و به نظرم یکی از راه های مثبت برای ورود به عرصه سینما همین
کلاس ها است. پیش از آن، گاه در کوچه و بازار به من پیشنهاد بازیگری می شد که راه راحت تری برای ورود به سینما بود، اما ترجیح دادم از طریق کلاسهای بازیگری این اتفاق رخ دهد. در آن زمان تعداد کلاسهای بازیگری از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر بود اما تمامی آن ها معتبر بودند. بارها این موضوع را تعریف کرده ام که از طریق حبیب رضایی با کلاسهای آقای تارخ آشنا شدم که یکی از معتبرترین کلاسها بود و واقعا هم خوشحالم که از آنجا شروع کردم. |فکر کنم آن زمان فقط آقای سمندریان و آقای تارخ و آقای کیمیایی کلاس داشتند؟ - آن زمان حتی کلاس های آقای کیمیایی هم باز نشده بود. یعنی تنها دو
آموزشگاه وجود داشت البته احتمال هم دارد که چند آموزشگاه دیگر وجود داشته و من آن ها را نمی شناخته ام اما اصلی ترین ها در عرصه تئاتر و سینما کلاسهای آقای تارخ و استاد سمندریان بودند. در آن زمان امکان تحصیل در دو رشته تحصیلی وجود نداشت و این آموزشگاه ها برای من که تجربه تحصیل در رشته میکروبیولوژی را داشتم و دلم می خواست هنر هم بخوانم بسیار جالب بود . من در خانواده ای کاملا علمی بزرگ شدم. مادرم فوق لیسانس مهندسی صنایع غذایی و خواهرم داروساز بود. من هم میکروبیولوژی می خواندم و بعید بود که بتوانم درس را نیمه کاره رها کنم و سراغ هنر بروم. یکی از دوستان و همکلاسی هایم
همان موقع این کار را انجام داد و اولین دوره کارگردانی تئاتر سوره که برگزار شد، تغییر رشته داد. یعنی میکروبیولوژی را که خیلی هم رشته مشکلی است، نیمه کاره رها کرد. او گویا این جرات و جسارت را داشت و من همیشه تحسینش می کنم. اما انجام این کار برای من ممکن نبود. همیشه معتقدم باید کار را به پایان رساند و فکر می کنم شانس آوردم که تحصیلم در رشته میکروبیولوژی را به پایان رساندم. این تحصیلات خاطره بسیار خوبی برایم داشت. |هیچوقت پشیمان نشدید؟ - به هیچ عنوان. اگر دوباره به دنیا بیایم، همین راه را ادامه می دهم. |جریان حبیب رضایی چه بود؟ - حبیب رضایی را در صف نمایش «عشق آباد»
کار آقای میرباقری دیدم و به یاد دارم که این صف دورتادور تئاتر شهر پیچ خورده بود. از او پرسیدم که چه کار می کنی؟ و او از حضورش در کلاسهای بازیگری آقای تارخ گفت. ایشان از شاگردان دوره اول کلاس ها و من دوره دومی هستم. پس از آن حبیب رضایی یک اپیزود در سریال «خانه سبز» کار کرد که به نظرم اپیزود موفقی بود. به او گفتم من هم دلم می خواهد در این کلاس ها حضور داشته باشم چرا که همیشه به دنبال کلاس خوبی بودم که بتوانم به آن اطمینان کنم و با حضور در آن بیاموزم. آن زمان انتظار نداشتیم که اگر کلاس بازیگری می رویم، اساتید موظف به پیدا کردن کار برای ما باشند. ابدا چنین چیزی درذهن ما
نبود. ما به دنبال یادگیری بودیم و کلاس های آقای تارخ این امکان را برای من فراهم کرد. از همین طریق هم به سریال « مردان آنجلس» معرفی شدم و باقی ماجرا را که می دانید. |در ابتدا هم گفتم که زیاد نمی خواهیم به نحوه بازیگر شدن شما بپردازیم بلکه می خواهیم بوسیله شما به کسانی کمک کنیم که دنبال این کار هستند. - دانشگاه حرف اول را می زند اما به نظر من اگر یک نفر فکر کند که بازیگری را تنها از طریق تئوری می تواند یاد بگیرد، اشتباه است. باید در کنار این مباحث تئوریک تجربه عملی هم وجود داشته باشد. همواره به افرادی که کلاسهای بازیگری را می گذرانند و فکر می کنند اگر کلاسهای بازیگری
را طی کنند حتما جذب کار حرفه ای می شوند، می گویم که خودتان باید این امکان را فراهم کنید. شرایط عجیب شده است. زمان کارآموزی ما تعداد فیلمها و سریالهایی که کار می شد، بسیار اندک بود. آثار 90 دقیقه ای وجود نداشتند و شاید تعداد متقاضیان بازیگری هم کمتر بودند، نمی دانم! اما به نظرم آن موقع ورود به عرصه حرفه ای امر دشوارتری بود. |شاید تعداد متقاضی کمتر نبود ولی اینکه هر کسی فکر کند به راحتی می تواند بیاید و این کار را بکند، وجود نداشت. - شاید، تعداد سریالهایی که ساخته می شود، فیلم های ویدیویی که راهی رسانه تصویری می شوند، فیلمهای 90 دقیقه ای و تعداد تئاترهایی که روی صحنه
می روند، افزایش یافته اند. آن زمان که ما فعالیت می کردیم فضا برای کار اندک بود. افراد علاقه مند از من سوال می پرسند که چطور وارد عرصه بازیگری شوند؟ بسیاری از آن ها هم به قول شما فکر می کنند به بازیگری علاقه دارند ولی برای این علاقه شان هیچ فعالیت و تلاشی نمی کنند و فکر می کنند یک چهره زیبا می تواند ورود به سینما را صد درصد تضمین کند. شاید این اتفاق رخ دهد اما قطعا ماندگار نیست. من به آنها می گویم حالا که کلاسهای بازیگری را گذراندید، دچار ناامیدی نشوید. گروه های تئاتری تشکیل دهید و در حوزه تئاتر فعالیت کنید. خاک صحنه و زحمت و تلاش باعث می شود آرام آرام شناخته شوید و
به نیکی از شما یاد شود. پس از آن مطمئن باشید برای ورود به سینما نه تنها نیازی به تلاش شما نیست بلکه آدم ها سراغ شما خواهند آمد. تعداد فیلمسازان فیلم کوتاه زیاد شده است. می توان از بازی در این فیلم ها شروع کرد. برخی که حتی نمی خواهند کلاس بگذرانند! اگر کلاس هم گذراندند و تلاشی کردند و یکسال هم دوره دیدند، احساس می کنند باید نقش یک به آنها پیشنهاد شود درحالی که چنین امکانی وجود ندارد. شما باید آرام آرام خودتان را بشناسانید که آدم ها بتوانند به شما اطمینان کنند. باز هم تکرار می کنم روشهای مختلفی برای ورود به عرصه بازیگری وجود دارد. شاید برای فردی که پدر و مادرش در
عرصه سینما فعال هستند، راه های دیگری هم وجود داشته باشد یا برای کسی که از عالم تئاتر فعالیتش را آغاز می کند، روش های دیگری هم وجود داشته باشد. |چقدراز تئاتر شروع کردن را توصیه می کنید؟ - الزامی نیست که کسی که تئاتر کار می کند و موفق است حتما در سینما هم موفق باشد و جذب سینما شود. این اتفاق می تواند رخ ندهد. راه های مختلفی وجود دارد شاید اگر… |تئاتر به بازیگری کمک می کند؟ - کمک زیادی می کند اما نه اینکه تصور کنیم اگر تنها تئاتر کار کنیم، می توانیم بازیگر موفقی در سینما باشیم. باید هر دو را تجربه کنیم. سینما و تئاتر دو مدیوم متفاوت هستند و در کنار هم، یکدیگر را تکمیل
می کنند. یک بازیگر سینما اگر بخواهد تئاتر کار کند، باید تمرین کند، تمرین کند، تمرین کند و کار کند تا یاد بگیرد. یک بازیگر تئاتر هم همینطور. شاید یک بازیگر تئاتر بی نهایت موفق، نتواند در سینما خیلی بدرخشد و بالعکس. |نکته ای را بیان کردید که خیلی برایم جذاب بود. اینکه قبل از کلاس بازیگری پیشنهاد داشتید ولی ترجیح دادید که از کلاس شروع کنید. هر کسی نمی تواند این پیشنهاد را رد کند و اینجوری فکر کند! - من خودم برای اینکه وارد کلاسهای آقای تارخ شوم، تست داده ام. یادم هست که با چه اشتیاقی این کار را انجام دادم و تلاش کردم که خانواده را برای حضور در کلاس های بازیگری راضی
کنم. بسیار زحمت کشیدم تا به آنها ثابت کنم که می شود در سینما سالم کار کرد. |الان راضی اند؟ - بله، بسیار زیاد و افتخار هم می کنند اما من برای جلب رضایت آن ها و تغییر نگاهشان به حوزه سینما بسیار تلاش کردم. اما امروزه افرادی را می بینم که پدرومادرهایشان برای اینکه بیکار نمانند، آن ها را به اجبار به کلاس های بازیگری می برند! درحالی که آنها نمی خواهند زحمت بکشند و تلاش کنند. فکر می کنند که شاید این راحت ترین راه است برای اینکه بچه ها موفق باشند و جلو بروند. شاید هم اصلا به موفقیت فکر نمی کنند و هدفشان تنها سرگرم شدن کودکانشان است. شرایط زمین تا آسمان متفاوت شده است. من
پس از اولین حضورم مقابل دوربین و بازی در یک سریال ، دوباره به کلاس بازگشتم. چون باید بیشتر یاد می گرفتم. در دوره دوم کلاسهای آقای تارخ شرکت کردم و پس از آن با بچه های کارگاه تئاتری کار کردیم و امین تارخ و مسعود کرامتی در آن بازی کردند. تمامی این تجربیات در کنار هم بودند و من فکر نمی کردم که حالا که یک دوره کلاس گذراندم و انتخاب شدم، دیگر راه ورود به سینما را پیدا کرده ام و لازم نیست بیش از آن یاد بگیرم. من معتقدم همیشه باید یاد بگیرم. من پس ازبازی در چهار فیلم و البته بازی در سریال «خاک سرخ» دوباره به تئاتر بازگشتم و یک سال برای تمرین و اجرای دو تئاتر زمان گذاشتم،
زمانی که طولانی است و شاید امروز کسی حاضر به صرف چنین زمانی نباشد. البته حالا زمانی که به من زنگ می زنند و می گویند که می خواهیم دوهفته تا یکماه تمرین کنیم و بعد اجرا، برایم عجیب است. چون ما آن موقع تقریبا نزدیک به یکسال برای اجرای دو تئاتر تمرین کردیم و این موضوع من را ساخت. وقتی فیلم های قدیمی ام را که تا به امروز بازی کرده ام، می بینم، روی بدنم و بیانم تمرکز می کنم و می بینم که تئاتر چه میزان به من کمک کرده که بتوانم تمرکز و کنترل بیشتری داشته باشم. همه اینها در کنار هم است پس من همیشه در هر سن، شرایط و مقطعی نیاز به آموزش دارم. |احساس می کنم اگر بازیگرهای مختلف
سینما را کنار همدیگر بگذاریم، می بینیم که همه شان به یک اندازه موفق نیستند. منظورم از این موفقیت، فقط موفقیت در بازی شان نیست. در اینکه بمانند، انتخاب های خوب داشته باشند، در اینکه خودشان را خراب نکنند و در اینکه درگیر حاشیه نشوند. فکر می کنم شما این مسیر را با مراقبت طی کردید. - به نکته خوبی اشاره کردید. از لطفتان ممنونم. زمانی که به عرصه بازیگری ورود می کنید، تنها مقوله بازیگری اهمیت ندارد، بلکه در کنارش امکانات و موقعیت های دیگری هم هست که باید به آن توجه کنید. شاید به نظر پرت بیاید اما این مهم است که با کدام مجله و نشریه صحبت می کنید؟ خبرتان کجا پخش می شود؟ در
چه مکان هایی حاضر می شوید و در چه فضاهایی نباید حضور داشته یا حتی کمتر حضور داشته باشید. به اعتقاد من یک بازیگر با کارهایی که انجام نداده، معنی می شود نه با تعداد کارهایی که انجام داده است. به همین دلیل باید «نه» گفتن را یاد بگیریم اما بیشتر مواقع این کار دشوار است. شما نیاز دارید کار کنید چون بازیگری زمانی مفهوم دارد که در این عرصه حضور داشته باشید و خیلی از این فضا دور نشوید. درآمد هم مهم است که می توانید روی آن حساب کنید یا خیر؟ من گاهی با مشاورم بارها درباره نقش های پیشنهادی صحبت می کنم. می گویم این مورد خوبی است و ما می توانیم با حضور در این فیلم پول خوبی
دربیاوریم اما در نهایت به دلایلی قبول نمی کنم. هیچوقت برای من این اتفاق نیفتاده که بتوانم از سینما پول مفت دربیاورم! مطمئنم زمانی که پیشنهادهای خیلی بالا می دهند و از چک سفیدامضاء و هر رقمی که شما بفرمایید، حرف می زنند حتما فیلمِ مشکل دار است. کار سختی است که آدم بتواند روی خواسته هایی که ممکن است لحظه ای برایش پیش بیاید، پا بگذارد، اما بعد از آن که فیلم را می بینید می گویید خدا را شکر که کار نکردم و این شکر خدا را گفتن ها برای من بسیار پیش آمده است. بنابراین تنها بازیگری مطرح نیست و در کنار آن باید به صد مورد دیگر فکر کنید. این که مردم شما را به عنوان چه انسانی
بشناسند هم خیلی مهم است. و تمام اینها در کنار یکدیگر موفقیت شما را تضمین می کند. من نمی گویم من آدم موفقی هستم اما این مسائل مسیر راه را مشخص می کند. |ولی آدم ناموفقی هم نیستید. - نه، خدا را شکر. همیشه دوست دارم یک کار جدید انجام دهم. هیچوقت فکر نمی کنم الان بازیگر هستم و فقط باید بازیگر باشم. این به نظرم اشتباه محض است. من زمانی که بازیگر بودم و بازیگری می کردم، هیچگاه به عرصه بازیگری احتیاج مالی نداشتم. به هیچ عنوان هم اینطور نبوده که پول کلان در بانک داشته باشم. از 15 سالگی کار کردم و به این موضوع افتخار می کنم. شاید حتی زمان هایی نیازی به کسب درآمد نبوده اما فکر
کردم که باید کار کردن را یاد بگیرم. من در خانواده ای بزرگ شدم که مستقل بودن آموزش داده می شد. این مستقل بودن حق انتخابی می دهد که می توانیم با جسارت به آن افتخار کنیم که خودمان راه را انتخاب کرده ایم و اجباری در کار نبوده است. پس یکی از دلایلی که من توانستم از میان پیشنهادهای بازیگری انتخاب کنم، این بوده که همواره در کنار بازیگری کارهای دیگر انجام داده ام. شاید خیلی از مواقع هم اشتباه کردم که بازی در برخی از فیلم ها را نپذیرفته ام. البته گاه هم همزمانی باعث شده که نتوانم یک کاری را بپذیرم و حسرتش را خورده ام. اما در بسیاری از مواقع پس از قبول نکردن خدا را شکر کرده
ام که بازی در آن فیلم را نپذیرفتم. من همیشه سعی کرده ام عرصه های مختلف را تجربه کنم گاه با خودم فکر می کنم من میکروبیولوژی خواندم و بعد سراغ بازیگری رفته ام. این میکروبیولوژی قرار است در زندگی من چه مسیری را طی کند و چه کمکی به من بکند؟ |در آن زمینه هم کار کردید؟ - بله. همانطور که گفتم از 15 سالگی کار کردم. اولین کارم، مراقبت کنکور بود. مراقب کنکور بودم و اولین درآمدم از آن راه بود. بسیار هم عالی بود. سنم از بچه هایی که داشتند کنکور می دادند، کمتر بود ولی چون قد بلندی داشتم، خدا را شکر متوجه نمی شدند و می ترسیدند. در کار جدی هستم. تدریس خصوصی در رشته خودم هم که تا دلتان
بخواهد انجام داده ام. من همیشه سعی می کنم، کار کنم چون کار کردن آدم را می سازد. در نتیجه مستقل بودم و توانستم یکسری انتخابها را انجام ندهم و این موضوع به من کمک کرده است. من به هر حال 4 سال یک رشته و حرفه سخت را خوانده بودم. یعنی دانشگاه نرفتم که فقط دانشگاه رفته باشم. میکروبیولوژی به من چند چیز یاد داد. 1) دوران دانشگاه شخصیت شناسی، اعتماد به نفس، شناخت اجتماع و ارتباط با آن را به شما یاد می دهد به همین دلیل به همه توصیه می کنم دانشگاه را تجربه کنند. البته تعداد خانمهایی که به دانشگاه می روند روزبه روز بیشتر می شود حتی از آقایان هم بیشتر! به دلیل اینکه آقایان فکر می
کنند باید زودتر جذب کار شوند، کار کنند و پول در بیاورند. شاید به این دلیل که بسیار این موضوع را می شنویم که تعداد زیادی فارغ التحصیل فوق لیسانس یا دکترای بیکار فارغ التحصیل شده از دانشگاه داریم. البته این موضوع جای تاسف دارد و کاری نمی شود کرد اما خودشناسی، شناخت اجتماع و جامعه شناسی که دانشگاه رفتن به شما یاد می دهد، در هیچ جای دیگری نمی توانید بیاموزید. آنهم در دوره ای که هیچ مسئولیتی ندارید و می توانید برایش زمان بگذارید. من رشته ام میکروبیولوژی بوده؛ ویروس شناسی و ژنتیک می خواندم و آشنایی ام با یونیسف به این موضوع بازمی گردد. یعنی به خاطر قرارداد همکاری
پنج ساله ای که یونیسف با دولت ایران برای تشکیل کمپین اچ آی وی ایدز بسته بود، جذب یونیسف شدم. |این همیشه برای من سوال بود که چطور سر از یونیسف درآوردید! - دستاورد دانشگاه من همین بود. شاید هرجا بگویم که من میکروبیولوژی خوانده ام بگویند که زمانم را تلف کرده ام اما ابدا این طور نیست. به نظرم شما هر مسیری را که طی می کنید راه دیگری را برایتان باز می کند. من دوست داشتم که در این مسیر فعالیت کنم و یونیسف این امکان را به من داد. میکروبیولوژی رشته بسیار سخت ولی بی نهایت جذاب است. من در کمپین های مختلف اچ ای وی ایدز حضور داشتم و کار من با یونیسف به همین شکل آغاز شد.آن زمان
احساس کردم که باید در این عرصه بیش از این کار شود. هنوز هم همین اعتقاد را دارم. می توانم بگویم که شرایط بدتر هم شده است. به هر حال اچ آی وی باعث آشنایی من با یونیسف شد و امسال 10 سالگی حضور من در این سازمان است. |یک مقدار راجع به مراقبتهایی که از خود بازیگری باید انجام شود، توضیح دهید. جسم، روح، روان، فکر، تغذیه… - این موضوع بی نهایت اهمیت دارد. فردی که کار بازیگری می کند، نوع زندگی اش بالطبع متفاوت می شود. اگر که بخواهد سالم، موفق و ماندگار باشد، گذراندن زمان زیاد در اجتماع و مهمانی ها مفهومی ندارد. یعنی شما وقت چندانی ندارید. تعداد کارهای من را که می بینید، آیا
امکان دارد که این اتفاق رخ دهد؟ خیر. خواب به موقع، تماشای فیلم ، کتاب خواندن، تغذیه مناسب، اهمیت به وزن بدنی و سلامت بدن اهمیت بسیاری دارد. من سر فیلم «مزار شریف» پیاده روی های طولانی می کردم چون باید تمام مدت آن گاری را حمل می کردم. نقش خیلی سختی بود شاید حتی سختی اش در کار دیده نشود ولی اینها احتیاج به یک آمادگی جسمی خوب دارد. شما بدون آمادگی نمی توانید این کار را انجام دهید. پس باید خود را بشناسید و بدن، ذهن و فکرتان را آماده کنید. باید همواره امروزتان با دیروز یک تفاوتی داشته باشد. من باید هر روز یک سازندگی داشته باشم و باید یک عرصه جدید را شروع کنم. |کمی بیشتر
توضیح دهید. خیلی ها فکر می کنند که بازیگری این است که کاری پیشنهاد می شود و بازی می کند و بعد می خوابد تا پیشنهاد بعدی! - این روش من را اقناع نمی کند. عالم بازیگری بی نهایت جذاب است و به شما این امکان را می دهد که تجربیات متفاوت را زندگی کنید. لمس زندگی های دیگر از نزدیک حتی اگر سطحی باشد، بی نهایت جذاب است اما برای من کافی نیست. من دوست دارم تهیه کنندگی را شروع کنم. از همان زمانی که تعداد جشنواره ها اندک بود دوست داشتم جوانان فعال در عرصه فیلم کوتاه را حمایت کنم. همواره منتظر و مترصد این بودم که امکانی فراهم شود و خوشبختانه این اتفاق رخ داد. شروع در زمان نامناسب
موفقیتی به همراه ندارد. باید اجازه دهید که امکان و بستر مناسب فراهم شود. این امکان با گذشت زمان برای من فراهم شد. دفتر فرهنگی از قبل داشتیم که حالا پرکارتر شده است. یک مسیر را هم انتخاب نکردیم و در عرصه های داستانی، مستند، فیلم کوتاه، کار تبلیغاتی و بازیگری فعالیت داریم. این فعالیت ها به تنهایی از عهده من بر نمی آید. یعنی فکر نکنید که من سوپر وومن هستم. اگر همراهان خوبی داشته باشید، یک تیم موفق خواهید داشت. مانند ما که تیم خیلی خوبی تشکیل داده ایم. چند خانم که در یک دفتر کار می کنیم و البته به هیچ عنوان فمینیست نیستیم! شرایط به گونه ای فراهم شده که در کنار هم
باشیم. اعتقاد دارم که در ابتدا باید با یک نفر رفاقت کنید و وقتی توانستید رفیق باشید حالا می توانید طولانی مدت با او کار کنید. وگرنه که یک تجربه است و تمام می شود. این امکان برای من فراهم شد که در کنار خانم طهورا ابوالقاسمی که یکی از بهترین های تهیه و تولید هستند، باشم. سمیرا علایی که به هر حال هم رفیق و هم مانند خواهر و البته مدیر برنامه های من است و تجربه بسیاری در عرصه تولید در فیلمهای متفاوت دارد. سحر مصیبی که کارش را در سینما با منشی صحنه فیلم بودن آغاز کرد، دستیار کارگردان بوده و دستیار برنامه ریز موفقی هم هست.پس تیم مان کامل است. ما آمدیم و در کنار هم قرار
گرفتیم برای اینکه تفکرمان یکی است و همه دوست داریم که سازندگی داشته باشیم. اینها همه منجر به تولید فیلم داستانی «تیک آف» شد که به نام «آه، ای عبدالحلیم» آن را می شناسید. زمانی که قرار بود احسان عبدی پور این فیلم را در بوشهر بسازد، سمیرا علایی به عنوان مدیر تولید فعالیت داشت. من و خانم ابوالقاسمی هم به عنوان تهیه کننده حضور داشتیم. نتیجه فیلم فوق العاده خوبی شد و منتظریم که ان شاءالله در اکران دوم نوروزی حضور داشته باشد. قرارداد فیلم را بسته ایم و امید داریم اکران موفقی داشته باشد. اگر امکان تبلیغات مناسب و برابر برای همه وجود داشته باشد و بتوانیم از تمام
امکاناتمان استفاد کنیم این فیلم دیده می شود. به نظر من این فیلم برای نسل جوان ما پیامهای خوبی دارد و بازی های درخشانی در این فیلم می بینیم. مطمئنم پس از تماشای این فیلم نظرتان مثبت خواهد بود. پس از آن فیلم «صفر تا سکو» را تهیه کردیم. البته میان این دو فیلم کارهای زیادی انجام دادیم که اگر بخواهم برایتان توضیح دهم یک روز کامل زمان می برد. ما یک برنامه درباره مسابقه بدلکاری تهیه کردیم که کار خیلی سنگینی هم بود. البته متاسفانه هنوز امکان ارائه اش را نداشتیم ولی کارهایش در حال اتفاق افتادن است که به شکل دیگری ارائه شود. |در نمایش خانگی؟ - بله. ان شاءالله. تلویزیون
باید از این کار استقبال کند و امیدوارم این اتفاق رخ دهد اما اگر نشد، آن را در شبکه نمایش خانگی عرضه می کنیم. در این برنامه با خواهران منصوریان آشنا شدیم. سحر مصیبی آنجا توانست تجربه ساخت فیلم کوتاه اکشن را داشته باشد و خیلی هم تجربه موفقی بود. فکر می کنم تنها خانمی است که کار اکشن کرده و به امید خدا با ارائه برنامه این فیلم را خواهید دید. |یک فیلم کوتاه جدا است؟ - بله. ابتدای مسابقات یک فیلم کوتاه اکشن ساخته و گذاشته شده است. در این برنامه از بدلکاران حرفه ای استفاده شده و کارهایی را که آن ها انجام داده اند، معرفی می شود. در ادامه دو تیم در کنار یکدیگر، مسابقه می
دهند. به هر حال برنامه خوبی است که 3 سال پیش ساخته شد و هنوز فرصت پخش نیافته است. پس از آن باز هم رفاقت و تجربه ساخت فیلم مستند «صفر تا سکو» پیش آمد که فوق العاده موفق بود. خدا را شکر فیلم خوبی است . در سینما حقیقت جایزه بهترین فیلم را گرفت و در جشنواره فجر در چهار بخش نامزد شد… به قدری تجربه موفقی بود که آقای ایوبی اعتقاد داشتند می تواند اکران عمومی شود و ما تلاشمان را می کنیم که اگر خدا بخواهد و شرایط فراهم شود، این مستند در سینماهای کشور نمایش داده شود. |ان شاءالله. بحثی هم که به مراقبتهای بازیگری مربوط ولی یک مقدار حساس تر است اینکه الان ما شاهد پدیده ای هستیم
به نام اظهارنظر. من نمی گویم افرادی که مشهور می شوند، وظیفه ای ندارند. قطعا راجع به خیلی مسائل اجتماعی و مسائلی که به مردم مربوط است وظایفی دارند. به هر حال در بحران ها خیلی می توانند کارساز باشند. مثلا در همین قضیه پلاسکو، هنرمندان خیلی نقش داشتند. منتها نمی دانم مرز این کجاست؟ که آیا وقتی به شهرت می رسیم باید راجع به همه چیز اظهارنظر کنیم؟ - این موضوع به دغدغه هنرمندان و ورزشکاران بازمی گردد و اینکه آیا دوست دارند مثمرثمر باشند؟ مطمئن باشید دغدغه این افراد، کمک کردن است اما ممکن است مسیر اشتباهی طی شود. من به کمی قبل تر بازمی گردم. مقوله شبکه مجازی و این
امکانی که فراهم شده هرکس بتواند در «آن» صحبت کند و در «آن» مطرح شود، مانند یک تیغ دو لبه و بی نهایت خطرناک است. این فضا در صورتی که می تواند بی نهایت مثبت باشد، ممکن است به صورت بسیار مخرب هم عمل کند. ما کمپین های مثبتی را که تا به حال با استفاده از همین شبکه های مجازی تشکیل شده اند، دیده ایم و این کمپین ها فوق العاده عالی بوده اند. اما درباره همین فضای مجازی من هم مرز آن را نمی دانم و سعی می کنم که محتاطانه عمل کنم. دوستان هم باید همین کار را بکنند. 10 سال است که با یونیسف کار می کنم و در این مدت تعداد «ان جی او»هایی که باز شده و فعالیت می کنند، روز به روز بیشتر می شود.
تعداد خیریه هایی که در ماه اسفند برای نیکوکاری برگزار می شوند هم رو به گسترش است. ما در روز 2 تا 3 خیریه دعوت می شویم. این به معنای پررنگ شدن عملکرد جامعه نسبت به مسئولیت های اجتماعی است. من برای خودم خط و خطوط تعیین کرده ام. گفته ام که تمام مسائل اجتماعی برایم اهمیت دارد؛ محیط زیست، آلودگی هوا و مقوله حیوان آزاری مهم است اما من برای خودم یک خط گذاشته ام چون اگر حضورم همه جا باشد، بی معنی می شود. من آمده ام برای خودم مشخص کردم که تمام تلاشم این است که درعرصه ای کار کنم که به هر شکل به کودکان ربط دارد. مگر اینکه اتفاق ویژه ای رخ دهد که احساس کنم باید حضور داشت. یک
زمانی حضور حداکثری در یک اتفاقی از پیش تعیین نشده است، می تواند بسیار مهم باشد ولی اگر قرار باشد مسیر و نقشه راه بدهیم من در عرصه هایی شرکت می کنم که به کودکان مرتبط است. این حوزه بسیار وسیع است و تغذیه کودکان، آموزش کودکان، کودکان کار و خیابان، اچ آی وی ایدز و کودکان، حقوق کودکان و….را شامل می شود. |قبل از اینکه وارد مقوله کودکان شویم آخرین سوالم را راجع به بازیگری می پرسم؛ فیزیک و چهره قطعا در بازیگری موثر است. مطلبی از شما خوانده بودم که جایی گفته بودید کسانی که همیشه درحال آرایش کردن هستند و می خواهند خودشان را زیباتر نشان دهند، به درد کار ما نمی خورند.
بالاخره شما هم چهره مناسبی برای بازیگری داشتید اما خیلی های دیگر هم بوده اند که این چهره را داشته اند ولی باز نتوانسته اند و محو شده اند. - این تکرار می شود. وقتی به ورطه تکرار بیفتید، به نظرم تمام شده اید. نباید بگذارید به تکرار بیفتید. هستند دوستانی که به قدری جذاب هستند که دائم خودشان را تکرار می کنند. بی نهایت هم فوق العاده خواهد بود و می توانند راهشان را تا انتها ادامه دهند و همیشه محبوب آدمها باشند. من خودم این تجربه را داشتم و همیشه هم این متلک (ورود صرفا بخاطر چهره) را می شنوم هرچند که دیگر به خودم نمی گیرم چون عکس آن را ثابت کردم. باید تلاش کنی استعداد خود
را ثابت کنی و پس از آن بهتر است که مسیر خود را پیش بروی. چون به هر حال باید بدانی که هنگام موفقیت درباره ات اظهارنظر می شود. وقتی که اظهارنظری وجود نداشته باشد یعنی که تمام شدی! همواره در مورد این موضوع که چشم روشن ها با پارتی به سینما وارد می شوند یا به خاطر چهره شان می آیند و بازی بلد نیستند، صحبت می شود. البته این بحث ها در حال حاضر بسیار کمتر شده است اما هنوز هم وجود دارد. برای شخص من علاوه بر علاقه به بازیگری مسائل دیگری مهم بود. من می خواستم کارگردانان ثابت کنم که می توانند علاوه بر چهره روی بازیگری من حساب کنند و نقش های متفاوت تری به من پیشنهاد دهند. برای
همین در فیلم «بیست» و «خاک سرخ» بازی کردم و تمام اینها برای من یک مسیر دیگری را باز کرد. |باز از منظر آن کسی که یک چهره زیبایی دارد و فکر می کند که من با این چهره دیگر نباید مشکلی داشته باشم. بازیگرانی بودند که با چهره زیبایشان یک بار وارد سینما شدند و بازی کردند… - بار دوم دیگر باید یک چیزی از خودش نشان دهد. به هر حال نمی شود منکر شد. من می گویم یک چهره کاریزماتیک و نه زیبا می تواند به جلب توجه مخاطب برای دیدن یک فیلم کمک کند. شما نمی توانید نتیجه اش را کتمان کنید اما اگر قرار باشد تمام بازیگران ما خوشگل باشند، این گستره بی نهایت از شخصیتهای متفاوت چه می شود؟
بنابراین ما برای نقش های مختلف نیاز به شکل ها و فیزیک های متفاوت و البته کاریزماتیک داریم. مخاطب باید بتواند با شخصیت فیلم همذات پنداری کند، جذبش شود و دو ساعت او را ببیند. زیبایی ملاک نیست. من کلاس بازیگری رفتم و تست دادم. در کلاسهای کارنامه برای جذب هنرجویان بازیگری و ورود آن ها به کلاس ها به خانم نگار اسکندرفر کمک می کردم و این کار من را در این سوی میز قرار می داد. یعنی جایگاهم تغییر کرده بود و این بار شاهد تست دادن دیگران بودم. تعداد خانمها و آقایانی که برای تست می آمدند، زیاد بود اما من دوستانی را می دیدم که می آیند و سعی می کنند با آرایش آدمها را مقهور
خودشان کنند یا از زیبایی شان استفاده کنند. این موضوع از دید خانوم نگار اسکندرفر و من یک نقطه و امتیاز منفی بود. این تلاش هاست که پله ای برای ورود به سینما می شود. مثلا گریمورهای ما همیشه این اعتقاد را دارند که راست و چپ صورتمان به صورت مادرزادی هیچ گاه قرینه نیست و این را همه می دانند. حال اگر بیایید و تلاش کنید که با تاتوی ابرو، دو ابرو را شبیه هم دربیاورید، با این کار گویا به گریمورها فحش داده اید. آن ها نمی توانند خانمی را که ابروی تاتو داشته باشد گریم کنند. تو امکان دیگری نداری و همیشه یک شکل هستی حتی اگر بی نهایت متقارن باشد. همین به تو محدودیت می دهد. |کمی از
سینما بیرون بیاییم؛ راجع به بهار و نوروز یا خاطره ای بگویید. بهار؛ سال گذشته برای هیچکدام از ما به نظرم سال خیلی خوبی نبود و اتفاقهای خیلی بد و متاثرکننده داشتیم. ولی ناخودآگاه زمانی که شما به اواسط اسفند و پایان زمستان نزدیک می شوید، نمی دانم چه اتفاقی می افتد که یک امیدواری انگار در دل آدمها جوانه می زند و احساس می کنند که می توانند امید داشته باشند که سال جدید و بهار را با امید و آرزوی شرایط بهتر، زندگی بهتر، فضای بهتر برای اطرافیان، برای هم میهنان شروع کنند. حداقل می توانیم آرزو کنیم، و ناخودآگاه حال آدمها بهتر می شود و احساس می کنند که باید به استقبال
بهار بروند. همین به استقبال بهار رفتن یعنی خاطرات بد را فراموش کنیم. اتفاقات خوب را به خاطر بسپاریم و احساس کنیم که درسال جدید می توانیم یک زندگی و هدف زیباتر، بزرگتر، پرنشاط تر و مثبت تری را پیگیری کنیم. آرزویم برای بهار اول از همه سلامتی برای همه مردم است ولی برای سینما و اهالی سینما آرزو می کنم که سینمای پربارتری داشته باشند. آرزو می کنم در سال جدید همدیگر را بیشتر دوست داشته باشیم. آرزو می کنم همدیگر را کمتر قضاوت کنیم. آرزو می کنم که هوای هم را بیشتر داشته باشیم. شاید همه اینها به نظر شعار بیاید ولی اگر یک کوچولو به آن فکر کنیم و هر کدام مان یک قدم کوچک
برداریم و کمی مثبت تر فکر کنیم، مطمئنم سال آینده، سال موفق تری برای سینمای ایران خواهد بود. حداقل می توانیم آرزو کنیم.