نقد درونی نظام از نان شب هم واجب‌تر است ولی با حاکمیت رودربایستی داریم!/ ادبیات انقلاب رسانه ندارد

در نویسندگی وقتی می‌خواهید در حوزه عدالت وارد شوید؛ ناگزیر هستید که بحث نظام سازمانی و رفتار مسئولین و سیاستگذاری‌ها را نقد کنید و دوستان ما در این زمینه دچار رودربایستی هستند؛ در حالیکه نقد درون گفتمانی از نان شب هم برای ما واجب‌تر است.

کد خبر : 646639
سرویس فرهنگی فردا؛ علیرضا ملوندی، احسان سالمی: رضا رسولی یکی از نویسندگان کشورمان است که در طی سال‌ها فعالیت خود تجربه نگارش آثار مختلفی را پشت سرگذاشته است. این مدرس دانشگاه که سوابق مدیریت فرهنگی و اجرایی مختلف نیز در کارنامه دارد، سال گذشته زمان سیاسی انتقادی «سه راه سرگردون» و «روایت ناتمام» را منتشر کرد که با استقبال خوبی نیز روبرو شد. او در سه راه سرگردون با خلق شخصیتی به نام کیان در یک داستان پرفراز و نشیب نوک پیکان انتقاد را به فساد درون سیستمی ساختار مدیریتی کشور گرفته است.
به همین بهانه به سراغ او رفتیم و در ارتباط با وضعیت ادبیات کشورمان در یک سال گذشته و همچنین چند مورد از آثار تالیف شده توسط او صحبت کردیم که در ادامه این گفت‌وگو خواندنی را با هم می‌خوانیم:
جبهه روشنفکری همچنان قوی‌تر از ما فعالیت می‌کند!
فردا: به عنوان اولین سئوال به نظر شما فضای ادبیات و نشر در سال 95 چطور بود و به عنوان کسی که دو کتاب منتشر کردید نگاه کلی شما به حوزه نشر در سال 95 چه بوده است؟
اگر بخواهم به این سوال به طور مختصر جواب بدهم باید بگویم که هم در جبهه روشنفکری و در جبهه انقلاب اسلامی کتاب‌های خوبی در حوزه ادبیات منتشر شده است و سال خوبی را گذرانده‌اند. البته به لحاظ رسانه‌ای جبهه روشنفکری همچنان قوی‌تر و جدی‌تر از ما کارش را ادامه می‌دهد.
در حوزه چاپ و نشر هم به نظرم امسال ناشران بخش خصوصی حضور فعال‌تری داشتند که این بخش هم بیشتر در اختیار جریان روشنفکری بوده است.
ادبیات انقلاب رسانه ندارد
فردا: دلیل اینکه ما در فضای رسانه‌ای موفق نبودیم ولی آنها موفق بودند، چیست؟
من جمله‌ای دارم که چندبار هم در مصاحبه‌ها و صحبت‌هایم تکرار کردم که فرهنگ و هنر به معنای اخص ادبیات انقلاب رسانه ندارد، چون ما رسانه نداریم. شاید شما به چند روزنامه و یا دهها سایت و چندین خبرگزاری اشاره کنید که به طور جدی دنبال انعکاس رسانه‌ای حوزه هنر و ادبیات یا به معنای اخص ادبیات داستانی هستند اما این میزان خیلی کم است و در ضمن روزنامه‌های جدی و پرخواننده جبهه فرهنگی انقلاب و خبرگزاری‌ها معمولا یا اکثرش تمرکزشان را بر مسائل سیاسی قرار می‌دهند و یا آن افرادی که در آن‌ها در زمینه هنر و ادبیات فعالیت می‌کنند عموما با نگاه سیاسی به ادبیات و هنر می‌نگرند.
در مجموع تنوع و پیش بینی شیب خبری و گوناگونی استفاده از قالب‌های رسانه‌ای در جبهه روشنفکری غیر خیلی قویتر، جدی‌تر و جریان سازتر است.
ناشران خصوصی با توانمندی خود پیشرفت می‌کنند
فردا: با توجه به اینکه شما می‌گویید آن‌ها موفق‌تر بودند، ولی ما در بازار کتاب امسال آثاری مثل «دختر شینا» را داشتیم و آثار پرفروش دیگری هم در این حوزه داشتتیم و بیشتر تبلیغات هم برای این جبهه است؛ پس چرا باز هم می‌گویید جریان روشنفکری موفق‌تر عمل کرده است؟
واقعیت این است که اتفاقی که اینجا افتاده است بحث پویش‌های کتاب و مسابقات کتابخوانی هست که اتفاقا انعکاس رسانه‌ای خیلی خوبی دارد، اما نکته‌ای که در ارتباط با آن وجود دارد این است که پشت سر این جبهه و جناح دستگاه‌های حکومتی و سازمانی هستند و حمایت‌های حکومتی مثل تقریظ‌های رهبر انقلاب که خودش یک بسته کامل حمایتی و تبلیغی محسوب می‌شود وجود دارد؛ البته من نمی‌گویم که بخش خصوصی حمایت نمی‌شود چرا که آن‌ها هم فعالیت‌های اقتصادی خودشان را دارند و این دولت هم از آن‌ها حمایت می‌کند. اما واقعیت آن است که در یک مورد چندین سازمان و نهاد از یک ناشر دولتی حمایت می‌کند و او کاری را انجام می‌دهد و در طرف مقابل یک ناشر خصوصی که در کل یک واحد آپارتمان اجاره‌ای در تهران دارد، کار بزرگی را انجام می‌دهد؛ خوب معلوم است که اولی از رانت بسیاری برخوردار است و دومی روی عرضه و مهارت خودش به این موفقیت رسیده است.
روشنفکران برای رونق‌دادن محافلشان مصمم هستند اما ما نه!
فردا: آثار ما در مقایسه دو جبهه جزو این مورد محسوب می‌شود دیگر؟
من نسبت گرفتم یعنی به نسبت حمایت های دولتی و دستگاهای اداری و نظام‌های دیوانی در مجموع بخش خصوصی موفق‌تر بوده است و خیلی هم جدی هستند. یکبار در کانال «ادبیات ایران» نشست روشنفکری نقد و بررسی برگزار شده بود، من از کنجکاوی شرکت کردم هیچ برنامه خاصی حتی پذیرایی نداشتند، برعکس ما وقتی می‌خواهیم برنامه‌ای را برگزار کنیم، سعی می‌کنیم پک پذیرایی پروپیمان آماده کنیم. جالب آن که سالن هم پر شده بود. من صندلی را بیرون سالن گذاشتم و دیدم مردم و نویسنده و غیرنویسنده و حتی بعضی کتابفروشی‌های روشنفکران هم نشسته‌اند، یعنی آن‌ها تا این اندازه بر کار خود مصمم هستند و سعی بر رونق دادن محفلشان هستند؛ در حالیکه ما با کلی خرج و گرفتن سالن در مجتمع فرهنگی یا فرهنگسرا با پذیرایی و سرویس رایگان آن استقبال شورانگیز را کمتر دیدیم.
چهره‌های درجه یک فرهنگ انقلاب، پیش از انقلاب داستان‌نویسی کردند
فردا: فکر نمی‌کنید این به خاطر این است که سنت کتابخوانی به ویژه کتابهای غیرعلمی و غیر آکادمیک بین مخاطبان و روشنفکران قدیمی‌تر است و این را قبول کنیم که جریان انقلاب یا حزب اللهی عادت به اینکار ندارد؟ البته گروهی از حزب‌اللهی هم بعد از تاکیدات رهبری برای مطالعه به این سمت رفته‌اند ولی شاید برای مقایسه آن‌ها با جریان روشنفکری که سابقه طولانی در این حوزه دارد، زود باشد.
با شما در حوزه مخاطب موافق هستم اما در حوزه تولید اثر نه. اگر نگاهی کنید می‌بینید که چهره‌های درجه یک و تراز اول فرهنگ انقلاب، مثل سیدمهدی شجاعی، سید حسن حسینی، رضا رهگذر و خیلی از کسانی که اسامی آن‌ها را الان در خاطر ندارم، جز کسانی هستند که قبل از انقلاب داستان نوشته‌اند و در این زمینه کار کردند.
این در شرایطی است که شما می‌بینید چهره‌های درجه یک ادبیات و هنر انقلاب، بیشتر از 90 درصدشان متعلق به نسل اول انقلاب هستند و ما در جدیدها چیزی نمی‌بینیم و ستاره ادبی هنوز مشاهده نشده است و ظهور نکرده است یا اگر ستاره ادبی وجود دارد ستاره ادبی خیلی درخشانی نیست.
عدم توجه به دغدغه‌های فعلی مردم بزرگترین مشکل ادبیات امروز
فردا: ما در جریان روشنفکری هم ستاره نو و جدید نداریم و کسانی هم که در این چند سال اخیر رشد کرده‌اند، از فضای رانتی و رسانه‌های روشنفکری بهره بردند. درواقع همه این پیشرفت‌ها حاصل توجه مخاطب به چهره‌های جدید این جریان نبوده است. البته اگر بخواهیم به شکلی کلان‌ به این موضوع نگاه کنیم، ادبیات ما دچار نوعی بحران شده است، نظر شما در این زمینه چیست؟
به نظر من مهمترین مسئله‌ای که ادبیات با آن مواجه است نداشتن سوژه‌ای است که مردم درگیر آن باشند. چیزی که دغدغه مردم باشد؛ چون از این فضا دور شده‌اند و جبهه فرهنگ انقلاب هم تمام تلاش خود را روی دفاع مقدس و بازنویسی و بازآفرینی تاریخ اسلام و انقلاب گذاشته است که البته خوب است اما کافی نیست. دیگر موضوعات اصلی اجتماعی که مساله مردم است و مردم با آن مواجه هستند خیلی مورد توجه آن‌ها نیست.
مساله دیگر اینکه در نهادهای اصیل مذهبی مثل حوزه علمیه از دهه‌ها قبل و اوایل انقلاب توجه به هنر و ادبیات خیلی جدی بوده است؛ حتی حوزه علمیه در زمان‌هایی سراغ افراد روشنفکر می‌رفته است تا به طلبه‌ها فیلمنامه نویسی آموزش بدهد؛ یعنی «اطلبو العلم و لو به سین»؛ یعنی علم را بیاموزید حتی اگر در نزد کافران باشد. حتی در بین روحانیون افرادی مثل استاد جواد محدثی خیلی توجه به ادبیات داشتند که متن‌های ادبی ایشان فوق العاده و تولیدات انبوه دارد.
چهره جریان‌ساز نداریم
فردا: چرا آن‌ها به اینجا رسیده‌اند و ما نرسیده‌ایم؟
واقعیت این است که هم جریان انقلاب اسلامی و هم جریان جبهه روشنفکری با چهره‌های جذاب و جریان سازی که جامعه به آن‌ها مراجعه کند، مواجه نبوده و آثار خوبی هم هنوز منتشر نشده است. البته عدم توجه به مسائل مردم، تنها یک بخش از دلایل مشکلات امروز ادبیات است. این موضوع دلایل دیگری هم دارد، مثلا تعدد و گوناگونی مرجع ها و محل‌هایی که مردم به آن‌ها مراجعه می‌کنند یعنی سینما، تئاتر، رسانه‌های مجازی و تلویزیون. در حال حاضر قالب‌ها و میدان‌های انتشار خبر افزایش پیدا کرده است، وقتی کتابخانه مجازی و دنیای مجازی می‌آید، بر کتابخوانی حقیقی هم اثر می‌گذارد و این اثر حلقه‌های به هم پیوسته را تشکیل می دهد. مردم ممکن است کتاب نخرند یا کمتر بخرند ولی این موضوع باعث می‌شود که ناشران جدی که در آن قصد سرمایه‌گذاری در آن حوزه را دارند، کمتر شوند و نویسنده حرفه‌ای که بخواهد خلق اثر کند یا انگیزه جدی داشته باشد، کمتر می‌شود.
توجه به فرآورده‌سازی فرهنگی در کشورهای غربی
فردا: درست است که اقبال به کتاب در سراسر دنیا کاهش پیدا کرده است ولی چرا نمونه‌های خارجی ما اینطور نیستند؟
دو نکته را در مورد خارج از ایران لازم است که بگویم؛ اول اینکه توجه به کتاب و کتابخوانی خصوصا حوزه ادبیات، حدود دو سده است که در آنجا نهادینه شده است و این نهادینه شدن نسل به نسل منتقل شده است و در فرهنگ شان است.
نکته دیگر اینکه در کشورهای اروپایی فراورده سازی فرهنگی خیلی اتفاق می‌افتد ولی در کشور ما اتفاق نمی افتد اینجا یک کتاب خوب چاپ شود، چند بار برای تبدیل آن به فیلم، رمان، انمیشن، عروسک و... آمادگی وجود دارد؟ یک چیزی که از زوایای کامل به آن فراورده فرهنگی نگاه شود و پکیج کاملی برای آن درست شود که هر مخاطبی با هر سلیقه‌ای بالاخره به نوعی از اندیشه‌ای که پشت آن محصول فرهنگی وجود دارد، استفاده کند.
نقد درون گفتمانی از نان شب هم برای ما واجب‌تر است!
فردا: اشاره کردید که ما در آثارمان سوژه‌های مردمی نداریم، فکر می‌کنید علت آن چیست؟ در حالی که حتما این سوژه‌های مردمی به ذهن نویسندگان می‌رسد ولی یک نوع دوری گزینی از این سوژه‌ها در آن‌ها وجود دارد؟
دلایل متعددی می‌تواند برای آن وجود داشته باشد. برای این بحث یک مقده‌ای نیاز است. ببینید در کشور ما متاسفانه هرچه جلوتر می‌رویم، بحث عدالت تعریف نامناسب‌تری پیدا می‌کند و کمتر شاهد رفتار عادلانه و مبتنی بر عدالت اسلامی و انقلابی هستیم؛ در این فضا اتفاق وحشتناکی که افتاده، سکوت دوستانی است که در حوزه علوم انسانی از جمله ادبیات کار می‌کنند.
شاید شما به من بگویید که این حرف شما با اظهارنظرهای متفاوتی که درباره بعضی بی‌عدالتی‌ها وجود دارد، نقض می‌شود اما عموم این موضع‌گیری‌ها حزبی، سیاسی و توسط کنشگران سیاسی جامعه صورت گرفته است نه اهالی ادبیات و جامعه شناسان و شاعران و... .
این مسئله با زیرشاخه‌های آن یعنی بحث توزیع ثروت در کشور، فاصله طبقاتی، فساد و مبارزه با مفاسد اقتصادی چندین سال بود که موضوع ذهنی من شده بودند و در نهایت نیز منجر به به خلق رمان «سه راه سرگردون» شد.
اما اینکه چرا کمتر به این موضوع پرداخته می‌شود، به نظرم چند دلیل دارد. مهمترین دلیل این است که ما دچار یک تعارف و رو دربایستی آسیب‌زا در این زمینه هستیم، چرا؟ چون وقتی می‌خواهیم در حوزه عدالت وارد شوید؛ ناگزیر هستید که بحث نظام سازمانی و رفتار مسئولین و سیاستگذاری‌ها را نقد کنید و دوستان ما در این زمینه دچار رودربایستی نقد هستند؛ در حالیکه نقد درون گفتمانی از نان شب هم برای ما واجب تر است!
نکته دوم اینکه بسیاری از دوستان ما در حوزه ادبیات و چاپ و نشر غرق موضوعاتی شدند که در واقع موضوع راهبردی نظام نیست یا بخشی از موضوعات راهبردی نظام است مثل دفاع مقدس، فرهنگ اسلام و شهادت که خیلی هم عالی است اما همه چیز ما نیست؛ راهبرد و ستون اصلی نظام عدالت و عدالت اجتماعی است.
با نظام و حاکمیت رودربایستی داریم!
فردا: این رودربایستی با کیست؟
رودربایستی با مجموعه نظام و حاکمیت. ما در اظهار نظرهایمان و موضع گیری‌هایمان دچار ترس و لرز شدیم، می‌ترسیم که مثلا بگویند آقای رسولی ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه است. ولی به نظر من کسی ضد انقلاب است که سکوت می‌کند؛ کسی ضد ولایت فقیه است که با وجود تاکید رهبری در مورد مطالبه‌گر بودن، باز هم سکوت می‌کند. اما متاسفانه ما نگرانیم که نقد نکنید چون الان فلان سازمان یا فلان مقام مسئول بدش می‌آید.
سیاه‌نمایی، تفاوت میان نقد براندازانه با عدالتخواهانه
فردا: شما به هرحال در این حوزه ورود کردید و رمانی نوشتید و تجربه‌ای کسب کردید. به نظر شما با چه شاخصی می‌توان این خط باریک بین انقلابیگری و نقد عدالتخواهانه انقلابی را با نقد براندازانه و ضد انقلابی مشخص کرد؟
به خاطر دارم که در یکی از جلسات نقد این کتاب یکی از منتقدین کشورمان گفته بود که این اثر می‌تواند آغازگر یک جریان ادبی در حوزه عدالت خواهی و عدالت طلبی باشد. اما این مرز باریکی که گفتید در چند جا خودش را نشان می‌دهد؛ مهمترین تفاوت آثار براندازانه و دشمنانه با آثار عدالت طلبانه سیاه نمایی است. یک اثری که عدالت طلبانه است نقاط مثبت را حتما بیان می کند و از نمی‌گذرد.
شاخصه بعدی که در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی مهم است، رعایت انصاف، تقوا، حرمت و حیا است؛ چرا که نقد خودش و نگاه انتقادی خودش را بیان می‌کند و اگر این‌ها را رعایت نکند دیگر انتقاد اسلامی نیست.
اگر قانون اعمال شود...
فردا: به سراغ داستان برویم، «سه راه سرگردون» به دنبال عدالت فردی است یا ساختاری؛ در مورد این توضیح می‌دهید؟
شخصیت اصلی داستان با وجود همه دغدغه‌های فردی که دارد، چون عنصر سازمانی است راه‌های پیگیری نگاه عدالت‌خواهانه و آرمان‌های عدالت خواهانه نهادهای اجرایی و دیوانی کشور را می‌داند؛ برای همین است که وقتی می‌خواهد پیگیر مفاسد شود و با این مفاسد برخورد کند با مسئولین نظارتی کشور مراجعه می‌کند و گزارش‌ها را به او می‌دهد، بنابراین به دنبال اجرای عدالت فردی نیست، چون هر چیزی که از قانون فاصله بگیرد یک رفتار غیرعادلانه است. هرچند که در کشور ما اگر قانون اعمال شود، نهادهای قانونی خیلی خوبی برای برخورد با رفتارهای غیرعادلانه وجود دارد.
فردا: در زمینه بی‌عدالتی‌ها بخشی از اتفاق روی داده شده محصول جفاهای فردی و دورزدن قانون است، اما بخشی دیگر حاصل ساختار و سیستم است و سیستم باعث این ظلم شده است. شما در «سه راه سرگردون» به این توجه داشتید یا نه؟
من اعتقاد دارم با وجود برخی از انتقادهایی که در حوزه اجرا و نظارت به دیوان اداری و سازمانی ما وجود دارد اما سرجمع نظام دیوانی و اداری کشور ما ساختار خوبی دارد؛ اما آنچه که در مساله بی‌عدالتی اتفاق می‌افتد رفتارهای فردی سواستفاده گرایانه یا رعایت مقاصد حزبی و سیاسی است نه مشکلات ساختاری. ما هم در «سه راه سرگردون» به این موضوع خیلی جدی اشاره کردیم.
به دنبال خلق یک قهرمان خاص نبودم
فردا: یکی از ویژگی‌های داستان شما این است که تصویری معصوم از قهرمان اصلی داستان که یک فرد معتقد است، نشان نمی‌دهد. بلکه برعکس برای او دامی از نوع مسائل جنسی پهن می‌شود و او در آن می‌افتد. در مورد این ماجرا توضیح دهید که اگر کسی دیگری می نوشت متهم به سیاه نمایی و تخریب چهره حزب‌اللهی‌ها شده بود.
مصداق بیرونی این موضوع در جامعه ما خیلی زیاد است. متاسفانه دغدغه ارتباط با جنس مخالف و عدم تامین نیازهای جنسی و عاطفی انسان‌ها باعث یک مساله زیرپوستی مخرب شده است. البته من نخواستم که در این اثر یک قهرمان خاصی خلق کنم بلکه قهرمان داستان من کیان یک فردی است که مقام عصمت ندارد و ممکن است به گناه بیفتد. به اشتباه کاری انجام دهد و در نوسانات مختلفی قرار بگیرد.
من سعی کردم دریچه جدیدی را در این داستان باز کنم که متاسفانه در آثار ادبی مورد توجه قرار نمی‌گیرد، آن هم بحث خانواده است. بسیاری از اتفاقات بد سیاسی ما هم ریشه در خانه و خانواده دارد ولی کمتر به آن پرداخته می‌شود.
فردا: چرا کیان به طریق حلال در این دام می‌افتد، نترسیدید که باعث قبیح کردن این موضوع شود؟
یکی دیگر از نکاتی که در این زمینه وجود دارد؛ بررسی لایه‌های پنهانی از مسائل اجتماعی در این اثر است. جامعه ما متاسفانه دچار یک عطش جنسی مهار نشده وحشتناک شده است. موضوعی که به عنوان یک واقعیت تلخ در بین دستورات اسلامی ما مغفول مانده است یعنی مردم حاضر هستند به خطا و گناه تن بدهند اما از رعایت چهارچوب‌های اخلاق و موازین اسلامی و ... استفاده نکنند؛ من در لایه‌ها پنهان این رمان می‌خواستم نگاه دیگری را مطرح کنم و بگویم که ازدواج موقت فعل شنیعی نیست.
اجرای احکام اسلامی باید همراه با اخلاق اسلامی باشد
فردا: انتقادی که به خیلی از فیلم‌های جبهه روشنفکری هم هست؛ همین است که غالبا یک آدم سیگار می‌کشد؛ زن دوم می‌گیرد و آخر هم به تباهی می‌رسد.
آخر موضوعی که هست شخصیت داستان من یک آدم مقید و پایبند است و وقتی که می‌خواهد وارد یک عرصه ای بشود براساس گفتمان فکری خودش عمل می‌کند، از این حیث کیان نمی‌تواند یک شخصیت زناکار یا هرزه باشد و از راه آلوده نیازهای خودش را تامین کند، اما براساس چهارچوب‌های اسلامی می‌تواند خلاها و کمبودهای خودش را تامین کند.
نکته‌ای که اینجا وجود دارد این است که اجرای احکام اسلامی باید همراه با اخلاق اسلامی باشد، اخلاق اسلامی این نیست که همه مودب باشیم و مسواک بزنیم بلکه یعنی بامروت باشیم. کیان وقتی می‌بیند درگیر یک مساله سازمانی و اداری است باید اینقدر هوشمند باشد که به زنی که به او ابراز عشق کرده است و در یک مساله سازمانی با هم در ارتباط هستند، درگیر یک رابطه عاطفی نشود. این نقد من است به کسی که اجازه می‌دهد مسائل شخصی با نقد سازمانی قاطی شود.
مسئله من مسئله اسلام است
فردا: ولی قبول کنید نکته‌ای که می‌گویید در کتاب درنیامده است! علی رغم اینکه بحث ازدواج پنهانی را نمی‌شود منکر شد ولی این بحث مقدار زیادی از شهوات را در خود دارد، ولی داستان سعی نمی‌کند که از عناصر جذابیت جنسی برای خودش استفاده کند؛ دلیل این موضوع چیست؟
طبیعی است که وقتی من حزب اللهی و معتقد هستم، مسائل اخلاقی را رعایت می‎کنم. من می‌گویم الگوی ما داستان حضرت یوسف در قرآن است؛ خداوند در این داستان تا مرز همبستر شدن و هم آغوشی یوسف و زلیخا را می‌برد اما از لب مرز بر می‌گردانند؛ پس پاکدامنی باید در ذات قصه‌ها و روایت ادبی ما باشد؛ از این حیث من نه تنها اجازه ندادم که مخاطب از خلق صحنه‌ها و توصیف آن‌ها لذت ببرد. این برای من اهمیت داشته است چون من نه عام نویس و نه پاورقی نویس هستم بلکه مسئله من مسئله اسلام است.
فردا: جلدهای بعدی «سه راه سرگردون» در مورد چه موضوعاتی است؟
انشالله تا چندوقت دیگر شروع به نوشتن جلد دوم می‌کنم که موضوع آن بحث عدالت است، بعضی از شخصیت‌های اصلی داستان جلد اول مثل «کیان» حضور دارند اما برخی از شخصیت های دیگری کلا محو می‌شوند و یا اثر کمرنگی دارند، چون قصه ما ماجرای تقابل حق و باطل است و تا آخر قصه این فضا ادامه دارد.
مطالعه زندگی الگوها بخش جدانشدنی زندگی من است
فردا: شما در سابقه کاریتان کتابی مثل «روایت ناتمام زندگینامه شهید منصور ستاری» را هم دارید، دلیل انتخاب ژانرهای مختلف و پراکنده در کارهای شما چیست و فکر می‌کنید در کدام یک از ژانرها اگر کارتان را ادامه بدهید موفق‌تر خواهید بود؟
اولین دلیل پرداختن من به زندگینامه نویسی، علاقه‌ام به پرداختن به الگوها و شخصیت‌ها است. مطالعه زندگی الگوها بخش جدانشدنی زندگی من بوده است. البته با شما موافق هستم که اگر روی یک موضوع متمرکز باشم، به موفقیت‌های بیشتری دست پیدا می‌کنم اما واقعا نه می‌توانم و نه دوست هم دارم که کسی از من بخواهد شما زندگی نامه ننویس!
فردا: ایده خودنوشت بودن زندگینامه شهید ستاری برای ناشر بود یا خودتان؟
این خواست ناشر بود. هرچند که زندگی ایشان دارای فراز و نشیب‌های بسیاری بود که می‌شد آن‌ها را دراماتیزه کرد ولی چون این کار را برای انتشارات روایت فتح انجام دادم و در قالب مجموعه کتاب‌های از چشم‌ها است، بنابراین می بایستی مقید و پایبند به چارچوب‌های این کتاب‌ها بود.
کتابی که باید در دانشگاه‌ها تدریس شود!
فردا: چقدر از روایت کتاب متعلق به خود شهید و چه مقدار حاصل قلم و ایده شماست؟
سعی کردم حداقل دستکاری را انجام دهم اما در گزینش و واژه گزینی و تقطیع ادبی سعی کردم که حداقل دستکاری در متن شهید ستاری بشود.
جالب آن که چندماه قبل وقتی نشست نقد و بررسی این کتاب برگزار شد، آقای خسروشاهی یکی از نویسنده های دفاع مقدس تعبیری را به کار برد که من جا خوردم؛ ایشان گفت که این کتاب متن آموزشی درسی است و باید این متن در دانشگاه تدریس بشود.
فردا: به نظر می‌رسد چند فصل آخر کتاب چندان جذاب و گیرا نباشد، فکر نمی‌کنید اگر حذف شود بهتر است؟
به نظر من اینطور نیست ولی این‌ها همه به نظر ناشر برمی‌گردد. البته باید این نکته را هم درنظر گرفت که من برای نگارش زندگینامه شهید ستاری متن‌های بسیار کم و محدودی در اختیار داشتم و ملاحظات حفاظتی در بیان برخی از خاطرات از جانب همکاران و نزدیکان شهید باعث می‌شد که کارم سخت‌تر شود. در این شرایط طبیعی بود که من نتوانم چیزی از خودم اضافه کنم و باید در همین چهارچوب حرکت می‌کردم.
فردا: کار بعدیتان مربوط به جلد دوم «سه راه سرگردون» است؟
بله، البته اثر دیگری دارم که رمانی درباره عتبات عالیات است و روایت داستانی و به روز دارد که اتفاقات و تحولات آن انقدر به روز است که ماجرای سیل اخیر سیستان و بلوچستان در هفته‌های قبل هم در آن نقل شده است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: