رهبری و نقشه راه انقلاب اسلامی
فرمايشات مقام معظم رهبري حضرت امام خامنهاي در ديدار اعضاي مجلس خبرگان رهبري حاوي نکات بسيار مهمي بود...
نقشه راهي که رهبر معزز و معظم انقلاب اسلامي در ديدار با خبرگان رهبري براي سال آينده و سالهاي بعد ترسيم فرمودند، مبتني بر آموزههاي اسلام انقلابي و آخرين آيه از سوره مبارکه فتح (... اشداء على الكفار رحماء بينهم) بوده و داشتن حالت هجومي عليه غرب و بهخصوص شيطان اکبر و طاغوت اعظم امريکا، در تمام زمينهها از جمله «حقوق بشر»، «تروريسم» و «جنايات جنگي» را مقدمه ضروري و اجتنابناپذير انجام وظايف داخلي و حل مشکلات و تحقق اهداف عاليه نظام و پيشرفت کشور ميداند و بيشک تحقق اهداف نظام، بدون زدن خاکريز در برابر تهاجم غرب و تغيير وضعيت از حالت دفاعي به حالت هجومي و دل کندن از مسير غلط و وارداتي «نگاه تعاملي به غرب» ميسر نخواهد بود. نگاهي اجمالي به مشکلات داخلي نشان ميدهد که ريشه همه مشکلات کشور، عمدتاً نه در تحريمها و فشار خارجي بلکه در فقدان خودباوري برخي از مسئولان کشور و دلبستگي آنان به حل مشکلات از طريق تعامل! با غرب از يکسو و نداشتن باور نسبت به ظرفيتهاي داخلي و عزم و اراده ملي براي حل مشکلات از سوي ديگر است و متأسفانه اين يک حقيقت انکارناپذير است که ريشه مشکلات کشور را بايد در باورهاي غلط مسئولان و افراد حقيقي و حقوقي و احزاب و جناحها و نه در عزم ملي و مردمي جستوجو کنيم. ترديدي نيست که «توجه به فرهنگ و معيشت مردم و مسائل اقتصادي کشور از طريق عيني کردن اقتصاد مقاومتي (که داراي مباني محکم فکري و نظري است) تنها راه علاج مشکلات کشور است» و دل بستن به «جذب سرمايهگذاري خارجي» (اگرچه) اقدامي مثبت است، اما (چاره کار نيست و) تاکنون ميزان کمي از توافقات خارجي محقق شده، نبايد به اميد و انتظار سرمايهگذاري آنها نشست بلکه بايد آن کاري را که خودمان ميتوانيم، در داخل انجام دهيم.» فرصتها و ظرفيتهاي بالقوه و بالفعل جمهوري اسلامي ايران: «عمق راهبردي ايران به ويژه در غرب آسيا»، «طرفداري ملتها از نظام اسلامي»، «عزم ملي» و... از يکسو و اوضاع نابسامان اقتصادي، سياسي و اجتماعي غرب و افول هژموني غرب از سوي ديگر، در کنار امنيت ملي ناشي از حضور مؤثر مردمي در صحنه دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي و تجربه ۳۸ سال مقاومت در برابر زيادهخواهي و قلدري غرب، جمهوري اسلامي ايران را به قدرت اول و مسلط منطقه غرب آسيا تبديل نموده است. تجربه ۳۸ سال گذشته به خوبي نشان داده که هرگونه گفتوگو، مذاکره و عقبنشيني با هدف تعامل و اعتمادسازي (بردبرد!) نتيجه عکس داده و موجب جريتر شدن و افزونطلبي بيشتر غرب شده است و غرب جز زبان زور هيچ زبان ديگري نميفهمد و همين امر بايد تغيير رويکرد سادهانديشان و غربباوران را در پي داشته و آنان را به اين نتيجه برساند که هيچ راهي جز آهنگ هجومي عليه شرارت و بحرانآفريني و فزونطلبي غرب و تکيه به داخل براي حل مشکلات اقتصادي، فرهنگي، امنيتي و... کشور وجود ندارد. رفع فقر، فساد، تبعيض، رکود، بيکاري به عنوان دغدغههاي اصلي و بنيادين مردم فقط با تقويت باورهاي ملي، محو خوي طاغوتي اشرافيگري و اضمحلال تفکر غلط و منحط غرب باوري و برجامزدگي امکانپذير خواهد بود. واقعيت تلخ اين است که حاصل دو سال تلاش دولت در حوزه اقتصاد مقاومتي در زندگي و معيشت مردم و اقتصاد کشور به دليل عدم توجه به مقدمه ضروري آن يعني دوست نديدن دشمن، هجومي عمل کردن عليه غرب، رها کردن مسير نافرجام برجام و دل کندن از تفکرات توهمي حل مشکلات از طريق تعامل با غرب، محسوس و قابل لمس نيست. بايد بپذيريم که برجام نه تنها هيچ مشکلي از مشکلات کشور و مردم را حل نکرده بلکه به يقين دشمن را جريتر نموده و براي تشديد تحريمها و تحميل برجامهاي ديگر در ساير حوزهها مصممتر کرده و امريکاييها با وجود افتضاح بزرگ در انتخابات اخيرشان به انتخابات ملت ايران هجمه ميکنند. امريکاييها در يک برنامه جامع، همسو با مرعوب کردن مسئولان ايراني و انجام عمليات رواني جهت تشويق و ترغيب مردم ايران به رأي دادن به يک نامزد غرب باور، به دنبال «اعتمادزدايي»، «محبوبيتزدايي»، «اتحادزدايي»، «ايرانهراسي»، «جنگهاي قوميتي»، «جنگهاي نيابتي» و... با هدف تأثيرگذاري بر عمق راهبردي جمهوري اسلامي ايران و وادار کردن کشور به انجام مذاکرات براي برجامهاي بعدي هستند. وقتي شيطان بزرگ از سر استيصال بر حجم تهديدات خود عليه ايران افزوده و ميداند که «طرفداري ملتها از نظام اسلامي، عقبه مستحکم ماست و اين واقعيت امريکاييها را عصباني کرده و آنها را به فکر چارهاي براي مقابله با نفوذ روز افزون ايران انداخته است.» فوريترين اقدام دولتمردان اين است که با «تلاش بيوقفه و عيني کردن آثار اقتصاد مقاومتي در زندگي مردم، حرکت پرافتخار چهار دهه اخير را شتاب و رونق بيشتري ببخشند» و اين موضوع پايان عصر نرمش قهرمانانه را نويد ميدهد. و سخن آخر اينکه «احساس مسئوليت مسئولان» موضوعي فوري، ضروري و واجب است، اگر احساس مسئوليت نداشته باشيم از چارچوب اسلام خارج شدهايم، اگر حتي يک جوان مؤمن در اثر عملکرد ما خداي ناکرده از راه منحرف شود، ما مسئوليم.