روایت دوم: دختری شبیه پیامبر (ص)
راویِ این عبارات، فضّه باشد یا اسماء یا زینبِ پنج ساله، نمیدانم خودش چه حالی بوده وقتی گفته: ما تَخرِمُ مشیتها مشیه رَسول الله؛ چقدر راهرفتنش شبیهِ راهرفتنِ پیامبر(ص) بود! ... خطبه را هم که با آن عبارات فصیح شروع کرده بود همه لابد توی دلشان گفته بودند چقدر جملههایش به جملههای آسمانی محمد- سلام خدا بر او- شبیه است.
کد خبر :
636639
سرویس سبک زندگی فردا؛ مریم روستا: نه اینکه فقط پارهٔ تنِ پدر ۱ باشد. نه اینکه فقط پدر قربانصدقهاش برود؛ «پدرش به فدایش» ۲ را همه، بارها از محمد شنیده بودند. نه اینکه فقط ببویدش و بگوید: «من از فاطمه بویِ بهشت میشنوم». خدا انگار ذخیرهای برای محمّد(ص) نگه داشته بود برای آن سالهای بییاوری؛ یک کوثر؛ یک خیرِ کثیر؛ یک خوبیِ تمام نشدنی. بعد ابوطالب و خدیجه، بس که مونس و غمخوار و پرستار پیامبر(ص) شده بود همه شنیده بودند که محمّد(ص) صدایش میزند: «مادرِ پدر» ۳
کسی که خطبه فدک را روایت کرده، مقدمهای اولش آورده که لحظات قبل از رفتن بانو به مسجد را فضاسازی میکند. حضرتشان خبرِ غصب فدک را که شنیدند، روسریشان را سرکردند؛ «لاثت خمارها عَلی رأسِها»، بعد چادرشان را پوشیدند؛ «وَ اشتَملَت بِجلبابِها»، بعد در میانه گروهی از بانوان هاشمی روانه مسجد شدند. «وَ أقبلت فی لمّة مِن حَفدتها وَ نِساء قَومِها». چادرشان روی زمین کشیده میشد؛ «تطأ ذیولها». بعد از این عبارت، جملهای هست که گاهی مجال خواندن اصلِ خطبه را به من نمیدهد. راویِ این عبارات، فضّه باشد یا اسماء یا زینبِ پنج ساله، نمیدانم خودش چه حالی بوده وقتی گفته:
ما تَخرِمُ مشیتها مشیه رَسول الله؛ چقدر راهرفتنش شبیهِ راهرفتنِ پیامبر(ص) بود! ... خطبه را هم که با آن عبارات فصیح شروع کرده بود همه لابد توی دلشان گفته بودند چقدر جملههایش به جملههای آسمانی محمد- سلام خدا بر او- شبیه است.
فاطمیهها بیشتر از هر وقت دیگر آدم دلش هوایی بانویی میشود که فقط دختر پیامبر(ص) نبود، پارهی تنش بود. نزدیکتر از همه به او، عزیزتر از همه برای او. کسی که خیلی شبیه آخرین پیامبر(ص) بود؛ در گفتار و کردار و حتی در گامهای رفتار.
پینوشت: ۱. فاطمه بضعه منّی ۲. فداها ابوها ۳. ام ابیها