دوقطبی جنگ و صلح با اهداف انتخاباتی در کشور
دوقطبيسازيهاي كاذب در آستانه هر انتخاباتي، يكي از ترفندهاي جريان منفعتطلب و قدرتگرا با خلق و خوي اشرافي است.
روزنامه جوان: دوقطبيسازيهاي كاذب در آستانه هر انتخاباتي، يكي از ترفندهاي جريان منفعتطلب و قدرتگرا با خلق و خوي اشرافي است. ايجاد ترس و نگراني در مردم با آيندهاي نامعلوم براي كشور در صورت پيروزي يك جريان از يك طرف و ايجاد حس اميد و آرامش در مردم و آيندهاي روشن براي كشور در صورت پيروزي جريان ديگر، پيام اصلي اين نوع دوقطبيسازيهاي كاذب است. بديهي است كه چون اين دوقطبيسازيها بيپايه و اساس ميباشد، نوعي فريب افكار عمومي را دنبال ميكند و در عمل نتايج و پيامدهايش، بر عكس آن وعدههاي انتخاباتي خواهد بود. بصيرت تنها راه رهايي جامعه و كشور از اين نوع عوامفريبيها و شگردهاي انتخاباتي است. تمركز دشمنان خارجي بر ايجاد اخلال در نظام محاسباتي مردم و مسئولان كشور است. برخي از گروههاي سياسي و افراد داخلي هم با همان رويكردهاي منفعتطلبانه و با ناديدهگرفتن منافع ملي، در راستاي نقشههاي بيروني به پيادهسازي برنامههاي دشمنان كمك ميكنند. تهديدها، هياهوها و رجزخوانيهاي مقامات امريكايي در سالهاي اخير، هدفي جز مرعوب ساختن ملت ايران و مسئولان كشور نداشته است. امريكاييها از رهگذر اين نوع رجزخوانيها در چارچوب عمليات رواني، به دنبال گرفتن امتياز از جمهوري اسلامي هستند. در دوره بوش پسر و اوباما، امريكاييها در حالي كه ناتوان از حمله نظامي به ايران بودند، جمهوري اسلامي را در صورت دست نكشيدن از برنامه هستهاي، تهديد به جنگ ميكردند. متأسفانه عدهاي هم در داخل كشور به بازتاب همين پيام دشمن پرداخته و در خلال مذاكرات هستهاي، هر نوع توافق را بهتر از عدم توافق اعلام كردند. استدلال اصلي صاحبان اين ديدگاه، اين بود كه اگر به توافق نرسيم، جنگ خواهد شد! يعني با دوقطبي «جنگ ـ توافق» و به صورت شتابزده توافقي انجام گرفت كه به طور قطع امكان دست يافتن به توافقي به مراتب بهتر از آن وجود داشت. اكنون چنين توافقي، مهمترين دستاوردش از منظر دولتمردان دولت يازدهم امنيت است. اين نوع نگاه به برجام و نتايج آن در حالي ترويج ميشود كه اولاً ايران در آستانه جنگ نبود و امريكاييها قادر به آغاز جنگ عليه جمهوري اسلامي نبودند، و ثانياً عامل اصلي تأمين امنيت كشور، قدرت ملي، اقتدار موشكي و قدرت پاسخگويي ملت ايران به هر متجاوز احتمالي است. بنابراين دوقطبيسازي «توافق ـ جنگ»، يك دوقطبيسازي دروغين با اهداف سياسي براي خارجيها و گروههايي در داخل كشور بود. مقام معظم رهبري در همين خصوص با اشاره به القائات خارجيها ميفرمايند: «آن مسئول اروپايي به مسئولان ما ميگويد، اگر برجام نبود جنگ در ايران حتمي بود؛ دروغ محض! چرا ميگويند جنگ؟ چون ذهن برود به جنگ.» اكنون و در آستانه انتخابات سال 96، همان جريان با مهارت در انجام عمليات رواني روي مردم و دوقطبيسازيهاي كاذب، در حالي كه مدعي است با برجام امنيت ايران تأمين شد و سايه شوم جنگ از سر كشور دور گشت، به قدرت رسيدن ترامپ و رجزخوانيهاي وي را فرصت مناسبي براي بازتوليد فرضيه «جنگ و صلح» با اهداف سياسي ـ انتخاباتي ارزيابي كرده است. جالب است كه چند ماه پيش رئيس سازمان سيا آقاي «رنان» با صراحت اعلام كرد بايد امريكا از ميانهروها در رقابت با تندروها حمايت كند و آنان را تقويت نمايد! همين حرف را چند روز پيش سخنگوي وزارت خارجه فرانسه در آستانه سفر وزير خارجه اين كشور به ايران بر زبان جاري ساخت. وي در مصاحبهاي اعلام داشت، ما به دنبال تقويت موقعيت ميانهروها در ايران هستيم. كوبيدن بر طبل جنگ و القاي اينكه ايران در حال نزديك شدن به جنگ است، يكي از راههاي تجربه شده كمك به جريان غربگرا در ايران است. وقتي آقاي ترامپ به دنبال آزمايش موشكي ايران، اعلام هشدار و اخطار به جمهوري اسلامي كرده و در توئيتر خود مينويسد «ايران با آتش بازي نكند!»، در واقع دارد به داخليهاي محتاج كمك براساس توصيههاي سازمان سيا، پاس ميدهد تا در انتخابات گل بزنند. آري در چنين فضايي است كه در امتداد تهديدات توخالي آقاي ترامپ عليه جمهوري اسلامي، افرادي در دولت و رسانههاي جريان اصلاحات ـ اعتدال، فرصت را بر دوقطبيسازي «جنگ و صلح»، مناسب مييابند. براساس اين دو قطبيسازي، مردم در سال 96 يا به جنگ رأي خواهند داد و يا با رأي خود به نماد مذاكره، توافق و صلح سايه شوم جنگ را از كشور دور خواهند ساخت! اين نوع فضاسازي و ارائه تحليلهاي نادرست در رسانههاي مكتوب و شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي، به طور قطع با پشتيباني شبكههاي ماهوارهاي در آستانه انتخابات، تشديد خواهد شد. اما واقعيت آن است كه اساساً امريكا در موقعيت به راه انداختن جنگ، آن هم عليه جمهوري اسلامي قرار ندارد. تمام شواهد و قرائن، نشان ميدهد كه آقاي ترامپ رسالت خود را نجات نظام به گل نشسته سرمايهداري، با تمركز بر مسائل داخلي ايالات متحده ميداند. آقاي ترامپ به درستي دريافته كه امريكا يك امپراتوري فروريخته است. رئيسجمهور جديد امريكا به بهترين وجه بخشي از واقعيات امريكا را در مقطع رقابتهاي تبليغاتي انتخابات و پس از آن بيان داشت. ترامپ از جنگهاي سالهاي اخير امريكا در منطقه غرب آسيا، به عنوان جنگهاي پرهزينه (6تريليون دلار) و بدون فايده براي ايالات متحده ياد كرد. وي بر شعارهايي چون «اول امريكا» ، «بياييد امريكا را دو مرتبه بسازيم»، «كالاي امريكايي بخر و كار را به امريكايي بده»، به زعم خودش ميخواهد امريكايي زمين خورده را دومرتبه سرپا نمايد. البته بسياري از كارشناسان مسائل امريكا بر اين باور ميباشند كه آقاي ترامپ نه تنها قادر به نجات نظام سرمايهداري و امريكا نخواهد بود، بلكه با مجموعهاي از اقدامات كه از سر استيصال انجام خواهد داد همانند گورباچف به فروپاشي كامل ايالات متحده سرعت ميبخشد. بنابراين دوقطبي «جنگ و صلح»، يك دوقطبي غيرواقعي است كه با هدف كاملاً سياسي و انتخاباتي ساخته شده است. اين كارشناسان و صاحبنظران و مسئولان عاليرتبه در مجموعه نيروهاي مسلح كشور هستند كه با توجه به اشراف اطلاعاتي خود، صلاحيت دارند در خصوص نزديك بودن يا دور بودن تهديدات نظامي اظهارنظر نمايند. تهديد نظامي واقعي و نزديك داراي علائم و نشانههايي است كه براساس اين علائم و نشانهها، ميتوان اين نوع تهديد را از تهديدات غيرمعتبر و توخالي تمييز داد: طي 15 سال گذشته به دلايلي از جمله افت قدرت امريكا و توسعه قدرت جمهوري اسلامي، احتمال وقوع جنگ عليه ايران برخلاف رجزخوانيهاي مقامات امريكا، به صورت خطي روند نزولي داشته و مرتب كاهش پيدا كرده است. امريكاي دوران ترامپ، در بدترين شرايط خود قرار دارد و رئيسجمهور ايالات متحده، به خوبي ميداند كه آغاز جنگ در دوره او معنايي جز خودزني ندارد. دلايل زير اين گزاره را تقويت ميكند: 1 ـ قدرت فوقالعاده بالاي پاسخگويي ايران امروزه قدرت بازدارندگي ايران را، نه مقامات جمهوري اسلامي، بلكه عمده صاحبنظران و كارشناسان حوزه مسائل دفاعي ـ امنيتي در جهان مورد تأييد قرار ميدهند. چند روز پيش وبگاه آسياتايمز در يادداشتي با اشاره به موقعيت راهبردي، تركيب جغرافيايي، وسعت و جمعيت فرهيخته ايران، به ترامپ هشدار داده و مينويسد: «تحت فشار گذاشتن ايران از طريق نظامي به نفع منافع هيچ كس نيست.» 2 ـ شرايط اقتصادي امريكا امريكا بدهكارترين كشور جهان با بيش از 20 تريليون دلار بدهي، در بدترين وضعيت اقتصادي خود بعد از جنگ جهاني دوم قرار دارد. روزانه 5/2 ميليارد دلار بر بدهيهاي اين كشور افزوده ميشود. ارتش امريكا با اين شرايط مالي ايالات متحده، دچار فرسودگي شده و نياز به نوسازي دارد. براساس گزارش CNN دو سوم هواپيماهاي امريكا كه روي ناوهاي جنگي مستقر هستند، به دلايل فني قادر به پرواز و عمليات نميباشند. 3 ـ امريكاي دوران ترامپ، قادر به اجماعسازي جهاني براي جنگ با ايران نيست. اكنون چين و اتحاديه اروپا به چالش امريكا تبديل شدهاند. 4 ـ اولويت ترامپ با توجه به مشكلات امريكا، مسائل داخلي خواهد بود، بنابراين امريكاي دوران ترامپ به عنوان محور نظام سلطه، جنگ تركيبي در جريان عليه جمهوري اسلامي ايران را دنبال و در صورت امكان شدت خواهد بخشيد. اين جنگ تركيبي شامل جنگهاي نرم، اقتصادي، اطلاعاتي، نيابتي و ديپلماتيك ميباشد. كساني كه دلسوز كشور و منافع ملي هستند، بايد براي مقابله با اين جنگ تركيبي، دغدغه داشته و برنامهريزي نمايند.