خانم بازیگراز دشواری بازی در نقش فروغ میگوید
«نزدیک به بیستسال است که در حال فعالیت بهعنوان بازیگر هستم و آزمون و خطاهای مختلفی داشتم و در حال حاضر کیفیت بازی را به کمیت حضور در فیلمها ترجیح میدهم.»
کد خبر :
633065
روزنامه صبا: کارنامه مهناز افشار به دو نیمه تقسیم میشود. نیمه اول بازی در فیلمهای تینجری و تجاری از «شور عشق» گرفته تا «کما»، «کلاغپر» و «آتشبس» و نیمه دوم بازی در سینمای خاصپسند و جدی از «برف روی کاجها» گرفته تا «سعادتآباد». حضور موثر در فیلم «خانهای در خیابان چهلویکم»، استعداد دیگری از افشار را آشکار میکند. بازی در نقش مادری که در نزاع میان دو برادر، شوهرش کشته میشود و افشار بایستی ترکیب از مادرنگی راسخ و زنانگی شکننده را ارائه کند که در این راستا کاملا موفق بوده و یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را ثبت کرده است. در چند سال اخیر بعد از
تحسین در جشنوارههای مختلف و بهخصوص کسب سیمرغ جشنواره فجر، گزیدهکار شده است، طوری که امسال فقط یک فیلم از او اکران شد و دو فیلم برای اکران سال بعد دارد. «گیلدا» و قسمت دوم «نهنگ عنبر» که سال بعد اکران میشوند و «خانهای در خیابان چهلویکم» که بهانه ما برای این گفتوگوست که در ادامه میخوانید.
سهم سابقه حمید قربانی در همکاری با اصغر فرهادی برای پذیرفتن پیشنهاد بازی در این فیلم چه اندازه بود؟ و چقدر فیلمنامه و کستینگ بازیگری اهمیت داشت؟ همکاری حمید قربانی با کارگردانهای شاخصی مثل داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی حتما بیتاثیر نبوده است و به غیر از این خود فیلمنامه و موضوعی که همیشه نسبت به آن دغدغه داشتم باعث این همکاری شد. موضوعی که در کمتر فیلمی به شکل درست به آن پرداخت میشود. شخصیت فروغ باید چندوجهی (زنانگی، مادرانگی، عدالتخواهی و حسرتکشی) کار میشد. چه راهکاری برای پروراندن این وجوه مختلف در نقش داشتید؟ مهمترین راهکار، رسیدن به حس درونی
فروغ بود؛ یعنی فریاد نزدن احساسات درونیاش. قرار نبود که فضا سانتیمانتال شود و به کمک کارگردان سعی کردیم شخصیت را در یک فضای عقلانی تا یک فضای صرفا هیجانی و احساساتی ترسیم کنیم. تمرینهایتان چطور بود؟ تمرین زیادی داشتیم. بهعنوان مثال یکی از تمهیدها برای رسیدن به شکل درست پرورش شخصیت، تمرین حالوهوا و زندگی فروغ با دیگران قبل از حادثه بود. در واقع با این تمرینها سعی کردیم آهسته و پیوسته رفتار فروغ را تحلیل کنیم و باورپذیر ارائه کنیم. آیا فرصت بداههپردازی هم داشتید یا همه چیز از فیلمنامه استخراج میشد؟ فیلمنامه کامل بود و بداهه برای من بیشتر در بخش
دیالوگها اتفاق میافتاد که با تعامل مناسب با کارگردان سعی کردیم به نگاهی مشترک برسیم. یکی از نقاط قوت بازی شما این است که با ویژگی حدنگهدار در نقشتان حضور دارید و در واقع انرژی درونیتان در یک تعادل منسجم با انرژی بیرونی است.چالش مهم بازی در شخصیت فروغ برای شما چه بود؟ همین کننرل احساس چالش بسیار مهمی بود. در لحظاتی فروغ دلش میخواست فریاد بزند اما مجبور به ساکت نگهداشتن احساسات درونیاش بود و این بسیار سخت و غمانگیز بود. این نوع بازی سختتر است تا شکلی از بازی که همه چیز بهطور بیرونی ارائه میشود. در واقع بازی در نقش فروغ قرار بود به شکلی مینیمال
باشد. مزیت دیگر بازی شما این است که بازیگر نوجوان مقابلتان را محو نمیکنید. درواقع کاری نمیکنید که بازی او دیده نشود و خبری از خودنمایی در پاس کاری حسی نیست. کار با دو بازیگر کودک و نوجوان فیلم چطور بود؟ بهنظرم بازی با پارتنر شبیه بازی پینگپونگ است و بدهبستانهای مختلفی دارد. هر جای بازی که فردی بیرون بزند به فیلم لطمه خواهد زد همه باید در خدمت فیلمنامه باشند نه نقش خودشان. در واقع باید هر بازیگری مثل یک بازیکن تیم در خدمت کار گروهی باشد و نه فردی. ایفای نقش در این فیلم جزو بازیهای شاخص کارنامه شماست اما چرا در جشنواره دیده نشد؟ به نظرم جزو بهترین
فیلمهای جشنواره سال گذشته بود. من هم این فیلم را خیلی دوست دارم. اینکه در جشنواره به آن توجه نشد، به سلیقه داوران برمیگردد. بههر حال هر داوری با سلیقه فردی خودش داوری میکند و این اتفاق عجیبی نیست. جدای از اینکه اعتقاد دارم کاش داوری در جشنواره فجر هم مثل جشن منتقدان، خانه سینما و حتی اسکار، در طول سال بعد از اکران فیلمها انجام شود. آنوقت هر فیلمی طبق استحقاق و شایستگیاش دیده و تحسین میشود و علاوه بر این بازخورد فیلم نزد مخاطب هم هم میتواند به داوری کمک کند. از لحاظ محتوایی چه موضعی نسبت به ایده مرکزی داستان داشتید؟ حق را به چه کسی میدادید؟
این فیلم به من نشان داد حق، مطلق و سیاهوسفید نیست و خانواده مقتول در شرایط بسیار سختی قرار دارند و باید بخشش را از آنها درخواست و تقاضا کرد و نه طلب. جدای از اینها این اتفاقات دردناک ممکن است در هر خانهای بیفتد. بنابراین همیشه باید مراقب بود. در بازیهای شما شمهای از عصبانیت را مثلا در چهار فیلم «سالاد فصل»، «آتش بس»، «برف روی کاجها» و «بیگانه» دیدهایم اما در اینجا عصبانیت شکل درونیتری پیدا کرده است. چه تحلیلی از نقش و جهانبینی شخصیت داشتید؟ در این قصه و در شکل شخصیتپردازی فروغ، کنترل احساس در بحران کار سختی بود. بهخصوص در فرهنگ ما که
بهخاطر دلایل زیادی، برای گرفتن حق خودمان مجبور به فریاد هستیم. جهانبینی شخصی فروغ، رعایت اخلاق در مسیر درستش بود، چیزی که اینروزها در جامعه کمتر دیده میشود. جشنواره امسال از معدود دورههایی بود که در آن حضور نداشتید و به نسبت کمکار شدهاید. علت به گزیدهکاری مربوط میشود یا نه دلایل دیگری دارد؟ کمکاری من به حضور دختر کوچکم برمیگردد که ترجیح دادم وقت بیشتری برای او داشته باشم. علاوه بر این نزدیک به بیستسال است که در حال فعالیت بهعنوان بازیگر هستم و آزمون و خطاهای مختلفی داشتم و در حال حاضر کیفیت بازی را به کمیت حضور در فیلمها ترجیح
میدهم. الان انتخاب یک فیلم درست برایم نسبت به بازیکردن در همه فیلمها و قبول کردن تمام پیشنهادها در اولویت است. بیش از گذشته رضایت قلبی خودم را در ایفا کردن نقش درست در یک فیلم خوب را ترجیح میدهم تا بتوانم آن رسالتی را که به آن رسیدم محافظت کنم. اینکه خودتان مادر هستید چقدر در ایفای نقش مادر به شما کمک کرد؟ از اولین نقشهای کارنامه شماست که بهجای دخترانگی و ایفاگر نقش همسر، مهرمادری شخصیت سهم مهمی در پیشبرد درام دارد. درگذشته برای ایفای نقش مادر بیشتر از تکنیک استفاده میکردم اما حالا با پوست و استخوانم این حس را درک می کنم و باورش دارم. مادرشدن
اتفاقی است که برای بازیکردن آن خیلی باید عمیق بود و زندگی کرد؛ حالا نه در فیلم که در هر اتفاقی که اسم کودک وسط میآید حس عمیق توام با طغیان برای محافظت به من دست میدهد و خیلی از این حس لذت میبرم.