حاج رضایی:باید نگرش دولت به فوتبال تغيير کند

ليگ قهرمانان آسيا در فصل جديد در شرايطي براي نمايندگان ايران شروع مي‌شود که در وهله اول و کلي ماجرا، اين بازي‌ها تقابلي براي نمايندگان فوتبال ايران با نمايندگان عربي و باز هم به طور کلي‌تر نمايندگان حوزه خليج‌ فارس است.

کد خبر : 633032
روزنامه شرق؛ امير حاج رضايي: ليگ قهرمانان آسيا در فصل جديد در شرايطي براي نمايندگان ايران شروع مي‌شود که در وهله اول و کلي ماجرا، اين بازي‌ها تقابلي براي نمايندگان فوتبال ايران با نمايندگان عربي و باز هم به طور کلي‌تر نمايندگان حوزه خليج‌ فارس است.
اين اولين تقابل براي فوتبال ما قبل از رسيدن به تيم‌هاي شرق آسياست؛ پس قبل از اينکه اصلا به بحث شانس‌داشتن يا نداشتن تيم‌هاي ايراني براي رسيدن به فينال و در نهايت قهرماني صحبت شود، بايد بررسي شود که چربشي به تيم‌هاي حوزه خليج فارس داريم يا خير. براي پرداختن به اين مورد کافي است داشته و نداشته‌هايمان را با رقبا مقايسه کنيم.
برتري ما نسبت به کشورهاي حوزه خليج فارس نيروي انساني، استعداد فوتبالي و تماشاگران است. اگر در تيم‌هاي حوزه خليج فارس، به‌ويژه در تيم‌هاي ملي‌شان دقيق شويم، مشخص مي‌شود آنها چنان از لحاظ نيروي ورزشي انساني در تنگنا قرار دارند که پاي ديگر ورزشکاران خارجي را به کشورشان باز مي‌کنند و بعدها به اين ورزشکاران تابعيت مي‌دهند تا براي تيم ملي کشورشان به ميدان بروند. اين موضوع فقط درباره فوتبال صدق نمي‌کند و به بقيه رشته‌هاي هم سرايت کرده است؛ نمونه‌اي که شايد مضحکه بسياري هم شد، ورود وزنه‌برداران بلغارستاني به کشورهاي حوزه خليج فارس و تغيير اسامي آنها به نام‌هاي عربي و شرکت‌دادن آنها در مسابقات، زير پرچم کشورهاي عربي است.

پس در اين مورد برتري کامل با ايران است. بحث تماشاگران هم که نياز به گفتن ندارد؛ واضح است که پرشورترين هواداران فوتبال در غرب آسيا را ايران دارد و اين فاکتور از لحاظ انگيزشي مي‌تواند کمک شاياني به ورزش ما، به‌ويژه فوتبال در سطح ملي و باشگاهي کند. با‌اين‌حال وقتي به ديگر مواردي که براي داشتن يک فوتبال خوب و مستحکم نياز است، نگاه مي‌شود، متوجه مي‌شويم کشورهاي حوزه خليج فارس مدت‌هاست گوي سبقت را از ايران ربوده‌اند. آنها پول درخور توجهي را صرف فوتبال مي‌کنند و نتيجه‌اش مي‌شود زيرساخت‌هاي مناسبي که به وجود آورده‌اند. نتيجه کار آنها برنامه‌ريزي براي درازمدت و موفقيت در آينده است که به آن هم خواهند رسيد.

اگر قرار باشد مستدل حرف بزنم، بايد اشاره‌اي به سال ١٩٩٣ کنم که براي بازي‌هاي انتخابي جام جهاني ١٩٩٤ به همراه تيم ملي به اردويي ١٠‌روزه در قطر رفتيم؛ آن زمان قطري‌ها ١١ ورزشگاه مدرن داشتند که اگرچه گنجايش بيشتر آنها معمولا ١٠ تا ١٥ هزار نفر بود، ولي از لحاظ زيرساخت و امکانات، فوق‌العاده مدرن بودند. اين موارد فارغ از ورزشگاه ملي شيخ خليفه بود که از بقيه ورزشگاه‌هاي مذکور، مجهزتر و مدرن‌تر هم بود. اين صحبت مربوط به ٢٤ سال قبل است و حالا بايد پيشرفت خارق‌العاده‌ اين کشور را در سال‌هاي اخير که منتج به گرفتن ميزباني جام جهاني شده دقيق‌تر بررسي کرد. اين موضوع را گفتم تا صحبتي که در ادامه مي‌آيد ملموس‌تر باشد. قطر ٢٤ سال قبل از اين لحاظ از ما جلوتر بود، ولي ما حتي بعد از گذشت اين همه سال باز هم از لحاظ داشتن ورزشگاه مناسب و در کل زيرساخت مناسب براي فوتبال کشورمان در مضيقه بوده و اصلا قابل ‌مقايسه با کشورهاي حوزه خليج فارس نيستيم. موردي که مي‌شود برتري را به تيم‌هاي حوزه خليج فارس داد اين است که آنها از لحاظ اقتصادي، زيرساخت‌ها و مديريت فوتبالي بسيار بهتر عمل کرده‌اند، ولي حالا اگر تيم‌هاي ما در ايران هم از اين فاکتورها بهره ببرند، باز هم اميدي است که در آسيا به موفقيت برسند؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت اين موارد مهم هستند، ولي کافي نيستند. به عبارت مشخص تا زماني که نگاه دولتمردان ايراني به ورزش و به صورت جزئي‌تر به فوتبال تغيير نکند، روند روبه‌رشدي در ورزش نخواهيم داشت. وقتي نگاه دولتي‌ها به فوتبال تغيير کرد، آن وقت پول حساب‌‎ شده و مديريت قوي و با ثبات هم در پي خواهد داشت. در سال‌هاي گذشته تيم‌هاي ايراني توفيق چنداني در آسيا نداشته‌اند و اگر تيمي مثل سپاهان هم توانسته به بازي فينال برسد، حاصل یک جرقه بوده است؛ جرقه همان‌طور که از اسمش پيداست زودگذر است و باشگاه‌هاي ايراني را در مسير پيشرفت پايدار قرار نمي‌دهد؛ پس مي‌شود گفت تا نگرش دولتي‌ها ورزشي نشود، حاصل کار ايراني‌ها بيشتر شبيه جرقه است. از طرفي وقتي چنين نگرشي تغيير کند، آن وقت پيگيري هم به همراه خواهد داشت. کافي است اشاره‌اي شود به پرونده‌هاي شکايت بازيکنان و مربيان خارجي از تيم‌هاي ايراني در فيفا. فوتبال ما هميشه از بي‌پولي ناليده است، ولي وقتي يک تيم يک‌ميليون‌و ٢٠٠ هزار دلار بدهي دارد، ذهن آدمي درگير مي‌شود؛ اگر پولي نيست چطور مي‌شود که اين همه بازيکن ميلياردي داريم و اگر هم هست چطور مي‌شود که اين‌همه شکايت ميلياردي به جا مانده است؟ مشکلات فدراسيون فوتبالمان پابرجاست و بينش مديران فوتبالي‌مان هم نواقص زيادي دارد.
براي موفقيت در آسيا تجربه، نيروي انساني و تماشاگر کمک‌کننده است، ولي هرگز تضمين‌کننده نيست. وضع کنوني فوتبال ما دوگانگي خاصي را تجربه مي‌کند؛ فوتسال، فوتبال ساحلي، تيم‌هاي ملي پايه‌اي و حتي تيم ملي بزرگسالان کشورمان وضع خوبي دارد، ولي چه مي‌شود که فوتبال ما تحت تعقيب و خطر، با محروميت و کسر امتياز مواجه مي‌شود؟ اگر اينها حاصل سوءمديريت، فساد در فوتبال و بي‌برنامگي در فوتبال نيست پس حاصل چه چيزي است؟ ما در مسير موفقيت و پيشرفت قرار نداريم؛ آدرس را داريم، ولي نمي‌دانم چرا به هدف نمي‌رسيم.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: