برای داشتن یک زندگی عاشقانه دور رمانتیک بازی را خط بکشید
افرادی که پای ثابت فیلمها و رمانهای عاشقانه هستند، معمولا تصور صحیحی از عشق ندارند. آنها از همان ابتدا، یعنی در پیدا کردن معشوق دچار مشکلاند. واقعگراییشان را از دست میدهند و مختصات فردی که میخواهند دوستش بدارند را طوری ترسیم میکنند که از نُرم جامعه بالاتر است و این واقعی نیست.
کد خبر :
632571
سرویس سبک زندگی فردا؛ مریم کمالینژاد: دل همهٔ انسانها برای عشق و محبت میتپد. حتی خشنترین و پرخاشگرترین آدمی را هم که در اطرافتان میشناسید، قلبی دارد که نیازمند دوست داشتن و دوست داشته شدن است. نکته قابل توجه این است که همهٔ ما خودآگاه یا ناخودآگاه به دنبال عشق و محبت هستیم و اغلب زمانی که احساس کنیم عاشق شدهایم به فکر وصال میافتیم، به فکر ازدواج... اما متأسفانه گمان نمیکنیم که درباره عشق چیزهایی برای یاد گرفتن هم وجود دارد. نیاز به آموزش دیدن و مهارت یافتن هم هست. به قول «اریک فروم»: «مردم تشنهٔ عشقند، فیلمهایی که مردم دربارهٔ
داستانهای عاشقانه شاد یا غمانگیز میبینند بیشمار است، مردم به صدها آواز مبتذل عاشقانه گوش میدهند، با وجود این به ندرت کسی این اندیشه را به دل راه میدهد که در عشق، نیاز به آموختن نکتهها و چیزهایی دارد»
همین است که یا به مرحلهٔ وصال نمیرسند و پیش از به دست آوردن واقعی عشق تن به شکست میدهند و متحمل درد و رنج میشوند. یا به دلیل نابلدی، بیمهارتی و ناآگاهی، حتی اگر به عشق زندگیشان هم برسند، آن را نابود میکنند. چرا که تنها بلدند خوب عاشق شوند و نابودکنندهها را نمیشناسند. در ادامه به نکاتی در باب عاشق شدن و عواملی که عشق را از بین میبرد میپردازیم. دوستم بدارید، قبل از اینکه دوستتان بدارم
اولین آدرس اشتباهی این است که اغلب ما، پیش و بیش از اینکه سعی کنیم دیگری را دوست بداریم، تلاش میکنیم کاری کنیم که دوستمان بدارند. در واقع مسئله ما دوست داشتن نیست، دوست داشته شدن است. همین است که مردان بیش از آنکه به بدانند چطور باید یک زن را درک کنند، پیچ و خمهای روحیاش را بفهمند و دوستش بدارند، به دنبال ثروت و قدرت و جاذبههای دنیوی هستند که بیشتر دوست داشته شوند و مرکز توجه باشند و زنان قبل از اینکه دوست داشتن و عاشقی کردن را بیاموزند به دنبال جراحیهای زیبایی و فرو رفتن در انواع مد و لباس و آرایشاند تا بیشتر جلب توجه کنند و دوست داشته شوند. همین
نکتهٔ به ظاهر کوچک و در باطن، عمیق و بزرگ، باعث میشود که عشقی که در ابتدا پرشور و هیجان آغاز میشود خیلی زود رنگ ببازد، چرا که خودخواهی و خودمحوری بر تمام رفتارهای ما سایه خواهد انداخت.
تصورات رمانتیک
باید بپذیرید که روابط رمانتیک، تماسهای مکرر، قربان صدقههای بدون وقفه، هدیههای بیمناسبت و توجهات ویژه و رمانتیک در گذر زمان واقعی میشوند. این به معنای از بین رفتن عشق نیست. این یعنی هیجانات اولیهٔ عشق فروکش کرده و طرفین به یک دوست داشتن عمیق و آرام دل دادهاند. اما اگر یکی از طرفین، خاصه زن داستان، هنوز درگیر تصورات رمانتیک باشد و توقع همان میزان شور و حرارت را در گذر زمان داشته باشد، دلزده و در خود فرو رفته میشود و گمان میکند عشق همسرش تمام شده و دیگر توجه سابق را به او ندارد و کمکم خودش هم از دوست داشتن دست برمیدارد. اما حقیقت این است
که وقتی زوجین وارد زندگی مشترک میشوند به آرامشی میرسند که بیقراریهای سابق را کمرنگ می کند، این نکتهای که زنها معمولا آن را به حساب بیتوجهی و تمام شدن عشق میگذارند و شاکی و گلهمند میشوند.
عاشقی کردن فقط یک راه دارد
به عدد انسانها، راه برای عاشقی کردن وجود دارد. نباید توقع داشته باشید، همهٔ آدمها یک مدل عاشقی کنند، یک مدل دوست بدارند و محبت کنند. باید فردی که عاشقش شدهاید را با تمام تفاوتهایش بپذیرید و انتظار نداشته باشید مطابق تصورات رمانتیک شما پیش بروند. چه بسا مردهایی که کمتر زبان ابراز دارند و عشقشان را با حمایت کردن و تکیهگاه بودن، نشان میدهند. چه بسیار زنهایی که محبتشان را با آشپزی کردن و خانهداری نشان میدهند. نگاهتان را نسبت به رفتارهای عاشقانه تغییر دهید. خود و همسرتان را در محصور در حصار قالبها و کلیشههای معاصر نکنید.
فیلمهای عاشقانه، رمانهای عشقی
افرادی که پای ثابت فیلمها و رمانهای عاشقانه هستند، معمولا تصور صحیحی از عشق ندارند. آنها از همان ابتدا، یعنی در پیدا کردن معشوق دچار مشکلاند. واقعگراییشان را از دست میدهند و مختصات فردی که میخواهند دوستش بدارند را طوری ترسیم میکنند که از نُرم جامعه بالاتر است و این واقعی نیست. آنها گمان میکنند مردی که لایق عاشق شدن است باید ویژگیهای ظاهریای شبیه هنرپیشهها داشته باشد، به همان میزان رفتار رمانتیک سینمایی و ادبیات رمانهای کلاسیک را داشته باشد. این مسئله باعث سرخوردگی آنها میشود پیدا شدن چنین افرادی در عالم واقع بسیار پایین است. به
فرض هم که پیدا شود و شانس عاشقی دو طرفه پیش بیاید، این افراد خیلی زود سرخورده و پشیمان میشوند و از تب و تاب عاشقی میافتند، چرا که به قول «آلن دوباتن»: «درمان عاشقی، شناخت است» شناخت بیواسطه، نزدیک و واقعی طرف مقابل، خط بطلانی است بر آن تصورات رمانتیک برآمده از فیلمها و رمانهای عاشقانه...
رها کنم برود...
برخی دیگر هم گمان میکنند مسئله عشق، تنها پیدا کردن یک معشوق است. همین که کسی پیدا شد که دوستش داشتیم و دوستمان داشتم و به او توانستیم زیر یک سقف برویم، دیگر همه چیز حل است. انگار که «عشق» یک وِرد جادوگریاست که بخوانی و تا ابد عاشق بمانی. این افراد نمیدانند که عشق نیاز به مراقبت دارد. نباید رها شود. همانقدر که باید واقعبینانه آن را پذیرفت، نباید به حال خودش هم رهایش کرد. وقت گذاشتن، صحبت کردن، تماسهای کوتاه روزانه در میان شلوغی و کار، هدیههای کوچک و بیمناسبت و یادآوری جملهٔ اثرگذار «دوستت دارم» میتواند عشق را سالهای سال ترو تازه نگه دارد.