جزئیات مرگ یک دانش‌آموز در زنگ ورزش

پدر دانش‌آموز دزفولی از آخرین جزییات پرونده مرگ پسرش در زنگ ورزش گفت.

کد خبر : 632172
روزنامه شهروند: «یک‌ سال از مرگ تلخ علیرضا می‌گذرد؛ پسر ١٣ ساله دزفولی که در زنگ ورزش بیهوش شد و چند ساعت بعد هم در بیمارستان جان باخت. سیدعلیرضا موسوی جزایری، دانش‌آموز پایه هفتم دبیرستان سعادت (کوی آزادگان) شهرستان دزفول سابقه بیماری قلبی داشت و به دستور پزشک از انجام هر گونه فعالیت ورزشی منع شده بود اما یک لحظه بی‌توجهی، اهمال یا ندانم‌کاری اولیای مدرسه باعث شد تا علیرضا در زنگ ورزش جانش را از دست بدهد. حالا با گذشت یک‌ سال از این حادثه، خانواده علیرضا همچنان پیگیر پرونده مرگ او هستند؛ پرونده‌ای که با وجود تلاش‌های فراوان خانواده‌اش هنوز به نتیجه مشخصی نرسیده است. سیداحمد موسوی جزایری پدر علیرضا به‌ عنوان شاکی اصلی پرونده مرگ پسرش خواهان رسیدگی سریع و اعلام مقصر قطعی این حادثه است؛ خواسته‌ای که به گفته این پدر داغدار تاکنون بی‌نتیجه مانده است. در ادامه گفت‌وگوی روزنامه «شهروند» را با او می‌خوانید: پرونده علیرضا به کجا رسید؟ از شکایت‌مان هیچ نتیجه‌ای نگرفتیم. کارشناسان دادگستری، مدرسه و معلم ورزش را ٢٠‌درصد و خود علیرضا را ٨٠‌درصد مقصر اعلام کرده‌اند! تازه مسئولان مدرسه به همین جا هم راضی نیستند و به همین ٢٠‌درصد هم اعتراض کرده‌اند. یعنی علیرضا در مرگ خودش مقصر بوده؟ مدیر آموزش و پرورش دزفول جوری صحبت می‌کند که انگار علیرضا مسبب مرگ خودش بوده. آنها معتقدند علیرضا با وجود بیماری‌اش به صورت اختیاری به فعالیت ورزشی پرداخته که پس از انجام فعالیت ورزشی دچار مشکل شده و جان باخته است. مسئولان آموزش و پرورش می‌گویند هیچ اجباری از سوی مسئولان آموزش و پرورش برای فعالیت ورزشی این دانش‌آموز صورت نگرفته و دانش‌آموز به صورت اختیاری اقدام به انجام فعالیت ورزشی کرده است. روزی که این اتفاق افتاد، مسئولان مدرسه به شما چطور خبر دادند؟ ساعت یک‌ ربع به ١٠ صبح یکم اسفند ‌سال گذشته بود که علیرضا در مدرسه از هوش رفت. ساعت ١٠ با من تماس گرفتند. من با موتور بودم. ناظم مدرسه تلفنی از من پرسید علیرضا بیماری خاصی دارد. او غش کرده است. او به من گفت که سریع‌تر خودم را به مدرسه برسانم و علیرضا را به بیمارستان ببرم. وقتی من به مدرسه رسیدم، گفتند علیرضا را با آمبولانس به بیمارستان گنجویان دزفول برده‌اند. مدیر مدرسه با همسرم هم تماس گرفته بود. همسرم به مدیر مدرسه گفته بود چرا زودتر او را به بیمارستان نبردید؟ او در پاسخ به همسرم گفته بود ما در قبال بچه‌های شما مسئولیتی نداریم. داشتن عنوان مدیریت بار مسئولیتی ایجاد می‌کند؛ خصوصا در رابطه با دانش‌آموزان! مدیر مدرسه چرا تابع مقررات نبوده و از پذیرش مسئولیت و وظایف محوله شانه خالی می‌کند؟ علیرضا چه بیماری‌ای داشت و شما از چه زمانی متوجه بیماری او شدید؟ علیرضا بیماری قلبی داشت. دقیقا اوایل ‌سال تحصیلی گذشته بود. ما مهرماه ‌سال ٩٣ علیرضا را پیش فوق‌ تخصص قلب بردیم. پزشک پس از معاینه علیرضا به او دارو داد و گفت که نباید ورزش کند. اما مسئولان آموزش و پرورش دزفول از این‌ که علیرضا بیماری قلبی داشته اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند. ما از پزشک علیرضا برای مدرسه هم گواهی گرفتیم. این موضوع را هم با ناظم مدرسه و هم با معلم ورزش علیرضا در میان گذاشتیم و معلم ورزش او به ما اطمینان داد تا علیرضا در زنگ ورزش فقط شطرنج بازی کند. قرار بود علیرضا فقط شطرنج بازی کند اما پس از چند هفته علیرضا به من گفت که معلم ورزش آنها گفته باید با لباس ورزش سر کلاس حاضر شود و در غیر این صورت نمره‌اش کم می‌شود. من برای او لباس هم تهیه کردم تا او جلوی همکلاسی‌هایش نمره کمی نگیرد اما بعدا متوجه شدیم که بر اساس بخشنامه آموزش و پرورش دانش‌آموزانی که گواهی پزشکی مبنی بر عدم فعالیت بدنی دارند، باید نمره ٢٠ بگیرند و هیچ الزامی برای تهیه لباس ورزش هم وجود ندارد. در صورتی که معلم ورزشش ترم اول به علیرضا نمره ١٨ داد. معلم ورزش مدرسه به علیرضا گفته بود که اگر ورزش نکند، نمره او را کم می‌کند؟ بله، بارها این صحبت‌ها در زنگ ورزش از سوی معلم او مطرح شده بود. حتی در فیلمی که از روز حادثه منتشر شده، این موضوع به وضوح مشاهد می‌شود. معلم ورزش با تحکم خاصی به علیرضا می‌گوید، بلند شو! حتی قاضی پرونده هم این فیلم را دیده است. این در حالی است که من خودم چند بار شرح بیماری او را به‌ طور کامل به معلم ورزشش اطلاع داده بودم. شما بعد از این حادثه با مسئولان مدرسه علیرضا صحبت کردید؟ بله ولی آنها در کمال ناباوری همه چیز را انکار می‌کنند. مدیر و معلم ورزش از بیماری علیرضا اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند. آنها می‌گویند ناظم مدرسه، مدیر و معلم ورزش را در جریان بیماری علیرضا قرار نداده است، در حالی‌ که من خودم شخصا با معلم ورزشش صحبت کردم. به فرض محال که این ادعا هم درست باشد اما این اهمال از طرف خود آنها بوده است. مدیر مدرسه موظف است اسامی دانش‌آموزانی را که دارای موارد خاص هستند لیست کرده و در اختیار تک‌تک معلمان مربوطه قرار دهد؛ در حالی‌ که مدیر مدرسه با پشت گوش انداختن این موضوع مهم، این کار را انجام نداده است. آنها حتی اعلام کردند که ٤‌میلیون تومان بابت هزینه کفن و دفن علیرضا به ما پرداخت کردند که صحت ندارد. پس از مرگ علیرضا، معلم ورزش علیرضا را ملاقات کردید؟ نه، از همان روز حادثه به شدت سعی کرد پایش را از ماجرای مرگ علیرضا بیرون بکشد. او حتی در هیچ‌ یک از مراسم یادبود علیرضا شرکت نکرد. او حضور خود را در فیلم حادثه که محرز و مسجل است، همچنان انکار می‌کند. حراست اداره آموزش و پرورش دزفول نیز فیلم کامل حادثه را به دادگاه تحویل نداده و مدت زمان مربوط به ابتدای زنگ ورزش را کات کرده است. از طریق بیمه هم خسارتی به شما پرداخت نشده است؟ علیرضا بیمه داشت ولی هیچ پولی تا الان از بیمه به ما پرداخت نشده است. مدیر مدرسه مبلغ ٣٠٠‌هزار ریال مربوط به بیمه دانش‌آموزی را هنگام ثبت‌نام ‌سال تحصیلی ٩٤ از ما گرفته و مدیر توضیح داد که دانش‌آموز به‌ طور شبانه‌روزی تحت پوشش این بیمه قرار دارد. یعنی هر اتفاقی برای هر دانش‌آموزی در دوران تحصیل بیفتد، بیمه پوشش می‌دهد اما ما که پوششی از بیمه ندیدیم. این در حالی است که چند وقت پیش مدیرکل تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش حق بیمه حوادث دانش‌آموزی برای ‌سال تحصیلی ٩٦-٩٥ را ٧هزار و ٥٠٠ تومان اعلام کرده و گفته ‌سال گذشته هم همین میزان بابت بیمه دانش‌آموزی دریافت شده است. بیمه حوادث دانش‌آموزی برای یک‌ سال تحصیلی است و تمام شبانه‌روز را شامل می‌شود. مدیر کل تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش این را هم گفته که همه مدارس موظف هستند بیمه دانش‌آموزی را با مبلغ ذکر شده دریافت کنند و افزایش حق بیمه بیش از این میزان، تخلف است. یعنی دبیرستان علیرضا این تخلف را هم مرتکب شده است. اولیای مدرسه نه‌ تنها مبلغی بسیار بیشتر از اصل حق بیمه دانش‌آموزی از ما دریافت کرده بلکه در زمان بروز حادثه هم برای دانش‌آموز هیچ‌گونه مساعدت و اقدامی انجام نداده‌اند، یعنی ارزش جان پسر من به‌ عنوان یک فرد مسلمان از یک ماشین هم کمتر است. اگر غیر از این بود که تا الان تکلیف ما مشخص شده بود. شما چند فرزند دارید؟ من ٤ فرزند داشتم، سه دختر و یک پسر. علیرضا تنها پسر خانواده ما بود. یکی از دخترانم ازدواج کرده است. دو دختر دیگرم در خانه هستند. یکی از آنها فوق لیسانس است و دیگری هم لیسانس دارد. من با یک حقوق بازنشستگی ناچیز زندگی کرده‌ام. این یک‌ سال برای شما چطور گذشت؟ داغ علیرضا هنوز هم برای ما تازه است. هر روز به مزارش می‌روم. خیلی وقت‌ها خواب او را می‌بینم. همین اربعین امسال من و همسرم عازم کربلا بودیم که علیرضا به خواب دخترم آمده بود. او در خواب به برادرش گفته بود پیش من بمان تا مامان و بابا برگردند ولی علیرضا گفته بود من می‌خواهم با مامان و بابا به زیارت بروم. داغ فرزند خیلی سخت است. نمی‌دانم دستم را پیش چه کسی دراز کنم تا خون او پایمال نشود.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: