خوزستان؛ بيابان احتمالی آینده
بيمقدمه و بدون هيچگونه حاشيهنگاري میپردازيم به مشكل و مسئلهاي كه اين روزها جان مردم را به لب رسانده و زندگي را با سكون و دشواريهاي لحظه به لحظه روبرو ساخته است؛ مسئله ريزگردهايي كه حالا نه به شكل ريز، بلكه شبيه غولي بزرگ خودرا نشان میدهند.
کد خبر :
631226
روزنامه مردمسالاری؛سيروس ممبيني :بيمقدمه و بدون هيچگونه حاشيهنگاري میپردازيم به مشكل و مسئلهاي كه اين روزها جان مردم را به لب رسانده و زندگي را با سكون و دشواريهاي لحظه به لحظه روبرو ساخته است؛ مسئله ريزگردهايي كه حالا نه به شكل ريز، بلكه شبيه غولي بزرگ خودرا نشان میدهند.
جمع بسياري بر اين باورند كه علاوه بر منشا خارجي و كانونهاي مختلف ريزگردها، خشكاندن تالابهاي مرزي از جمله تالاب هور العظيم يا كرخه نور يكي از دلايل اصلي رشد و توسعه پديده ريزگردها در اقليم خوزستان است. چندان بيراه نيست كه در نظام طبيعت و اكوسيستمهاي تاريخي منطقه دخالت مصنوعي بشر موجب ويراني و قهر و نهايتاً واكنش طبيعت شده است . اين مسئله به معناي خرافه نيست بلكه منظور، واكنش طبيعي در برابر يك كنش خارجي است. خشكاندن يك تالاب يعني بهم ريختن چرخه طبيعي زندگي مجموعهاي از موجودات زنده كه طي قرنها با اقليم و جغرافياي موجود هماهنگ شدهاند. حتي در استانداردهاي جهاني اين كار نه تنها يك عمل ضد طبيعت بلكه از طرفي ضد انساني هم محسوب میشود. چرا كه انسانها نيز هر كدام به نوعي با آن چرخه طبيعي و اكوسيستمهاي ذكر شده در ارتباط و تعادل هستند .حالا اما نزديك به دو دهه است كه با احداث سدهاي آبي و خاكي و... به منظورهاي مختلفي كه به جرات ميتوان گفت بيست درصد آن اهداف محقق نشده و همچنين خشكاندن تالاب و حفاري چاههاي نفت و گاز و ... اكوسيستم و اقليم خوزستان دستخوش يك تنش گستردهاي شده است كه براي سازگاري با آن اهداف
و منظورها مجبور به واكنش يا هماهنگسازي خود با شرايط جديد شده كه يكي از عوارض اين تطبيق هم بروز پديده گردو غبار در اين حوزه است متاسفانه نبود يك مديريت جامع زيستمحيطي به عنوان اولين گام در اين بخش و سپس نگاه بخشي هر كدام از دستگاههايی كه برنامههاي خود را در منطقه پيش میبرند در تسريع اين روند بسيار موثر بوده است .
از ديگر سو اما كاهش دبي آبي حوزه آبريز خوزستان به دليل نبود همان نگاه جامع و ضعف برنامه آمايش سرزميني در بخشهاي مختلف مديريت اجرايي به يغما رفتن آب از سر چشمههاي اين حوزه را در پي داشته و اين موضوع هم به عنوان نمكي بر زخم دل مردم خوزستان مزيد بر علت شده است. همه اين مسايل در يكسوي قضيه و عواقب ناشي از واكنش طبيعت يعني پديده ريزگردها در جنب ديگر موضوع قرار دارند. موضوعي كه اين روزها به شكل بحراني جدي خود را نشان میدهد؛ بحراني كه نه تنها از علايم آن پيدايش انواع بيماريهاي تنفسي، سرطانهاي خون و ريه و... زاد و ولد كودكان ناقصالخلقه، هزينههاي درماني و پيشگيري و در مجموع بحران سلامت و مهاجرت بلكه اخيرا قطع برق و آب و... توقف زندگي مردم، استهلاك تمام سيستمهاي الكترونيكي و ديجيتال و نهايتا هزينههاي هنگفت بار دوش ملت از ديگر علايم آن است. بحراني كه نه با قير و مازوت و مالچ حل میشود و نه با نگاههاي فصلي مديراني كه در روزمرگي و بيبرنامگي دست و پا میزنند و امروز كه اين مطالب نگاشته میشود به نظرم كار به خط قرمز رسيده است و زنگ هشدار به طور پيوسته به صدا در آمده است و تا روزي كه خوزستان حاصلخيز را
به صورت يك بيابان آكنده از رمل و خالي از سكنه ببينیم شايد چند سالي بيشتر نمانده باشد. اين چند سال را با تاكيد میگويم (حدود يك دهه) چون فراگير شدن عوارض و عواقب ناشي از عدم توانايي حل اين مسئله به صورت تصاعدي در حال گسترده شدن در بخشهاي مختلف زندگي انساني است.
به عنوان اولين راهكار جدي و پيشنهاد دلسوزانه براي اين سرزمين كه هر وجباش سرمايه است ابتدا بايد آب به تالاب هورالعظيم برگردد اكوسيستم اين سوي مرز چهره اوليه خود را باز يابد شركت نفت فرآيندي تعريف كند تاجادههاي دسترسي به چاه و اطراف چاهها با زير ساخت مرتفع و بلندتر از سطح آب ساخته شوند و از تجربه حفاري چاه در محيطهاي فلات قارهاي استفاده شود. سياسيون مركزنشين دست از نگاههاي بخشي بكشند و به حكم مصالح ملي خوزستان را هم جزو مصالح و منافع ملي فرض كنند و از خشكاندن رودخانههاي دائمیاين حوزه آبريز دست بردارند میتوانند با همان صناعت و هنري كه دارند آب را از گلوگاه خليج فارس به سرزمين اصلي برگردانند اين نقطه جايي است كه يقينا ايجاد بحران نخواهد كرد و ديگر توسعه نخيلات در نوار مرزي و همكاري با كشورهاي همسايه جهت تثبيت شنهاي روان و در صورت نياز تخريب بعضي سدها ( اگر به نظر برخي احمقانه نيايد) همچون سد گتوند از جمله راههايي است كه با اسناد و دلايلي كه اينجا مجال بيان آنهانيست پيشنهاد میگردد باري! حرفهاي نا گفته كم نيست اما به همين بسنده میكنيم و اميدواريم پيش از آنكه خوزستان به ريگستان يا رملستان تبديل
شود آنها كه مسئوليت دارند از امكاناتي كه در اختيارشان قرار داده شده در اين راه درست استفاده كنند.