روزنامه کیهان: در دو هفته اخیر سه اتفاق مهم سیاسی در محیط منطقهای و خارجی جمهوری اسلامی افتاد که هر کدام بیانگر وضعیت بغرنج برای دشمنان ایران میباشد:
1- در حالی که رژیم بحرین با کمک گرفتن از رژیمهای سعودی، انگلیس و آمریکا و با توسل به انواعی از شیوههای سرکوب، ادعا میکرد بر اوضاع تسلط کامل دارد، 10 نفر از زندانیان سیاسی که حکم اعدام آنان صادر شده بود طی یک عملیات که ترکیبی از داخل و خارج زندان بود، فرار کردند و در این بین چند مامور نظامی و امنیتی هم که مدتی پس از فرار آنان متوجه موضوع شده و به تعقیب آنان پرداخته بودند، کشته و زخمی شدند. در این بین رژیم اگرچه یک نفر از چهرههای شاخص زندانی را به شهادت رسانید و سه نفر دیگر از فراریان را به زندان باز گردانید، اما در عین حال اصل وقوع چنین رویدادی یک ضربه مهلک به «اقتدار» آلخلیفه و حامیان به ظاهر قدرتمند آن به حساب میآید.
انقلابیون بحرین اگرچه در مبارزات خود، اخیرا به استفاده از کوکتل مولوتف هم روی آوردهاند اما کماکان ترجیح میدهند مبارزهای مسالمتجویانه داشته باشند. در این اثنا فرار ده زندانی و استفاده از سلاح در این عملیات آزادسازی زندانیان، نشان داد که عدم استفاده از سلاح در روند انقلاب یک انتخاب آگاهانه است نه اجباری تغییرناپذیر. انقلابیون بحرینی به زندانی حمله کردند که رژیم آل خلیفه با حساسیت از آن محافظت میکرد و چشمهای جاسوسی الکترونیکی نیز در داخل و بیرون زندان به نحو گستردهای فعال بودند. کما اینکه آمریکاییها به دلیل نگرانی عمیقی که از حمله به مقر سرفرماندهی ناوگان پنجم خود در منامه دارند، مدعیاند که ذره ذره پایتخت فنجانی کشور کوچک بحرین را زیر نظر دارند و با دوربینهای پرقدرت خود، حرکت هر جنبدهای را کنترل میکنند! اما با این وجود رزمندگان بحرینی در یک عملیات ضربتی از همه این موانع عبور نموده و هدف خود را به شکلی برقآسا محقق کردند. اگر قرار بود این عملیات علیه قصر پادشاه بحرین و یا علیه مقر سرفرماندهی نظامی آمریکا طراحی و اجرا شود هم به طور قریب به یقین امکانپذیر بود و موانع انسانی و الکترونیکی هم قادر
به متوقف کردن آن نبودند. با این وجود باز هم انقلابیون و به قول عربها «ثوار بحرینی» تاکید دارند که اهداف انقلاب خود را به شیوه مسالمتآمیز پیگیری نموده و به سمت سلاح نروند. اینک این رژیم بحرین است که اگر محاسبهای دقیق از ضعفها و قوتهای خود و نیز قوتهای حریف و آنچه که تاکنون از آن پرهیز میکرده، داشته باشد، به توافق با انقلابیون و به رسمیت شناختن آنان فکر میکند و شیوه ارعاب و تهدید کنونی را کنار میگذارد که البته بسیار بعید به نظر میرسد چنین عقلی در آلخلیفه و حامیان آن وجود داشته باشد. به هر روی عملیات آزادسازی اسرای بحرینی به خوبی نشان داد که توان عملیاتی برای خنثی کردن اقدامات نظامی آلخلیفه وجود دارد. در این بین آلخلیفه اگرچه تلاش خود را معطوف به «ایرانی» نشان دادن این عملیات کرد در عین حال اعتراف میکند که برای ایران امکان چنین عملیاتی وجود دارد. البته این عملیات یک عملیات کاملا بحرینی بود و آلخلیفه قادر به اثبات خارجی بودن آن نیست.
2- طی دو هفته گذشته، آمریکاییها تصمیم گرفتند برای ورود به پرونده یمن و ایجاد مزاحمت علیه انصارالله یک تک عملیاتی را در مناطق تحت تصرف القاعده در یمن به اجرا بگذارند. شواهد و قرائن بیانگر آن است که این عملیات به منظور ایجاد زمینه لازم برای ضربه زدن به جنبش انقلابی انصارالله طراحی و اجرا شده است. آمریکا قصد داشت عملیات علیه انصاری که از مشروعیت بالایی برخوردار است را با روکشی از عملیات علیه القاعده یمن که فاقد مشروعیت در داخل و خارج این کشور است دنبال نماید. چه کسی نمیداند که انصارالشریعه (یعنی القاعده یمن)، حزب وهابی اخوانی اصلاح و ارتش متجاوز سعودی که هر روزه به بمباران مناطقی از یمن مبادرت میورزد، در طول دو سال گذشته مشترکاً مورد حمایت آمریکا و انگلیس بودهاند؟
به هر روی آمریکا عملیات نظامی خود را با بهرهگیری از چندین هواپیما و هلیکوپتر پیشرفته از فرودگاه نظامی جیبوتی شروع کرد. بخشی از این نفرات و تجهیزات به عدن وارد و برای عملیات علیه انصارالشریعه آماده میشدند. گفته میشود آمریکاییها در این عملیات از هواپیماهای عمودپرواز و هلیکوپترهای پیشرفته آپاچی استفاده و نزدیک به یک گردان نیروی رزمی را آماده عملیات کرده بودند. اما به محض شروع عملیات، یکی از ناوهای آن که چندین هلیکوپتر را روی عرشه خود داشته مورد حمله قرار گرفته و تعدادی از هلیکوپترهای آن قبل از پرواز به قعر اقیانوس هند میروند و یک هواپیمای آن دچار سانحه شده است به گونهای که فرماندهی این نیروها که از این دو رخداد بشدت وحشتزده شده بود، هواپیمای سانحه دیده را بمباران کرده و زمان توقف عملیات را صادر میکند! سرفرماندهی نظامی آمریکا در منطقه در این عملیات -حسب اعتراف رسمی خودشان- ده نفر از نیروهای خود را از دست میدهد و دهها نفر از نیروهای آن نیز مجروح میشوند. این اولین عملیات نظامی در خارج از مرزهای آمریکا پس از روی کارآمدن رهبران جدید است که با این شکست مفتضحانه -که بیشباهت با شکست عملیات آنان در
صحرای طبس در دوره ریاست جمهوری کارتر نیست- مواجه شده است. این عملیات و نتایج سخت آن بار دیگر به آمریکاییها یادآور شد که در این منطقه شانسی برای موفقیت ندارند.
3- رویداد مهم دیگر، تعلیق حکم رئیس جمهور آمریکا مبنی بر عدم پذیرش شهروندان هفت کشور مسلمان توسط یک قاضی ایالتی و سپس تأیید حکم این قاضی توسط هر سه عضو دیوان عالی آمریکا است. همه میدانند که سیستم حکومتی در آمریکا «ریاستی» است و مشروعیت یافتن مصوبات مجلس و احکام قضایی در بیشتر موارد وابسته به امضای رئیس جمهور میباشد. تا پیش از این مقامات قوای مقننه و قضایی آمریکا به خود اجازه نمیدادند بطور صریح فقدان مشروعیت اقدامات رئیسجمهور را بیان نمایند. اما در این رویداد، یک ماه پس از آغاز به کار دونالد ترامپ در مقام رئیسجمهور، در واقع سیستم آمریکا اقتدار رئیس جمهور را شکسته است.
در ماجرای لغو دستور ترامپ و نقض یکی از مهمترین شعارهای انتخاباتی کاندیدای انتخاب شده، آنچه اهمیت دارد، نقض یک دستور نیست چه اینکه این نقض میتوانست در یک بستر آرام و با آمادهسازی صورت گیرد به گونهای که آسیب بیرونی شکسته شدن حکم رئیسجمهور به حداقل برسد اما در اینجا ابتدا یک قاضی ایالتی ورود میکند و پس از آن نهادی که در اینگونه امور «فیصلهبخش» محسوب میشود به میدان آمده و از جایگاهی بالاتر و به طور اجماع به نادرست بودن حکم رئیس جمهور حکم کرده است. آنچه در این ماجرا در عمل اتفاق افتاده، شکسته شدن اقتدار رئیس جمهور است؛ خواه چنین نیتی در پشت اقدامات قاضی ایالتی و دیوان عالی وجود داشته باشد یا نداشته باشد.
این اقدام داخلی در آمریکا کافی بود تا در سطح بینالمللی، دیگر کسی ترامپ را جدی نگیرد وقتی دستورات ترامپ جدی گرفته نشود این آمریکاست که جدی گرفته نشده است و از این رو همانطور که یکی از تحلیلگران برجسته آمریکایی گفته است پایان آمریکا که قرار بودتا سال 2030 به وقوع بپیوند طی سه سال آینده و در سال 2020 به وقوع میپیوندد. در این میان برای اینکه دولت ترامپ این ضعف بزرگ و فقدان اقتدار و اعتبار را از دیدگان پنهان کند به یک سلسله مانورهای بیارزش روی آورده است. این مانورها متأسفانه در بعضی از محافل و رسانههای ایران خیلی تأثیرگذاشته است. دو روز پیش رئیس جدید سازمان سیا با مقامات ارشد سیاسی و اطلاعاتی ترکیه و عربستان دیدار کرد و کمی قبل از آن مقامات ارتش آمریکا گفته بودند با همکاری ترکیه و روسیه مشغول تهیه طرحی هستند که براساس آن قرار است منطقه پرواز ممنوع و به عبارتی منطقه امن در شمال سوریه شکل بگیرد و یا گفته میشود مذاکرات و توافقاتی میان آمریکاییها و روسها در راه است که در صورت به نتیجه رسیدن، سوریه یا فدرالی شده و یا به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شده و در نتیجه آن کلیه اتصالات دولت در بخش غربی سوریه قطع
میشود! این در حالی است که رفت و آمدهای دیپلماتیک یک امر ساده است و به خودی خود واجد هیچ مسئلهای نیست. در ایران بدون آنکه پرسیده شود خب مگر این رفت و آمدها تاکنون وجود نداشته و یا پرسیده شود خب پس از این مذاکرات چه توافقاتی بدست آمد و یا پرسیده شود به فرض رسیدن به توافق درباره ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه مگر تحقق چنین هدفی امکانپذیر است و مگر دلیل عدم تحقق آن تاکنون عدم توافق این سه دولت بر سر مسایل سوریه بوده است، این رفت و آمدها دلیلی بر تغییر شرایط به ضرر ایران ارزیابی شده است!