ترامپ و مقوله فاشيسم دموكراتيك
بيش از يكصد سال قبل جنبشي كه در شمال ايتاليا تحت عنوان فاشيسم ظهور كرد توانست با محوريت كشورهاي آلمان و ايتاليا ضمن گسترش خود، جنگ مصيبتبار جهاني دوم را براي بشريت به ارمغان بياورد اما شكست اين دو كشور به همراه ژاپن در اين جنگ و اتخاذ سياستهاي محدودسازي آنها توسط دول پيروز و از طرفي رشد ليبراليسم و ظهور نظامهاي دموكراتيك در جهان اين ظن را تقويت كرد كه بشريت براي هميشه از بلايي به نام فاشيسم رهايي خواهد يافت.
همچنين وجود بحران در يك كشور و عدم توانايي دولت در حل آن و پاسخگو نبودن به مردم و از طرفي ناتواني گروههاي داخلي در عدم تفاهم با يكديگر درراستاي حل بحران زمينه رشد پوپوليسم را فراهم ميآورد كه پوپوليسم ميتواند بيشتر زمينه ظهور فاشيسم را رقم بزند.
البته آنچه مهم به نظر ميرسد آن است كه موضوع به اين سادگي كه مينماياند، نيست كه دولتهاي دموكرات، افكار عمومي، رسانههاي جمعي و... مانع ظهور نوعي ديگر از فاشيسم شوند؛ به نظر ميرسد موضوع بالعكس است يعني اگر فاشيسم ظهور مجددي داشته باشد از بطن دموكراسي يعني انتخابات، رسانهها و فريب افكار عمومي خواهد بود. پديدهاي كه ((آلن بديو)) فيلسوف معاصر فرانسوي آن را «فاشيسم دموكراتيك» مينامد. بنابر اين اگر جهان امروز نگران ظهور فاشيسم دموكراتيك است كه بايد باشد، لازم است كه زمينههاي ظهور آن مانند فقر، بيكاري، تبعيض، نژادپرستي، پاسخگو نبودن دولتها، ضعف دولتهاي مركزي، عدم تفاهم گروههاي داخلي، ميدانداري شخصيتهاي پوپوليست و... ... در همه كشورها از بين برود.