نگاهی متفاوت «ویلایی ها» به پشت جبهه/ ظرافت زنانه و لطافت مادرانه در دل جنگ
ویلاییها یک نگاه واقعاً متفاوت به جنگ تحمیلی است. فیلمساز توانسته ظرافت زنانه و لطافت مادرانه را به فضای خشک و خشن جنگ اضافه کند که در سینمای ایران کمیاب است. ویلاییها حتی اگر از متوسط هم فراتر نرود نوید ظهور یک فیلمساز کاربلد را میدهد.
کد خبر :
626852
سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: ویلاییها فیلم متفاوتی است. نگاه یک زن است به جنگ. قیدی دوربینش را به پشت صحنه جنگ آورده و کسانی را نشانمان داده که تا به حال ندیدهایم. زنانی که همپای مردانشان در دوران دفاع مقدس کوشیدهاند و به اندازه همان مردان زخم بر پیکرشان نشسته. زنانی که هر لحظه منتظرند تا ماشینی بیاید و خبر شهادت عزیز در جبههشان را برای آنها بیاورد. اما این زنان که چنین دلاورانه پای این مصائب ایستادهاند زنانی غمگین و زبون نیستند. خوشیهای کوچک خودشان را دارند و در همان وضعیت پر استرس هم زندگی لذت میبرند. حتی اگر این لذت دیدن کارتون یا سریال
اوشین باشد.
ویلاییها قبل از آنکه فیلم داستان و روایت باشد، فیلم فضاسازی است. قیدی موفق میشود فضای ویلاها و آدمهای ساکن در آنجا را ملموس و قابلپذیرش از کار دربیاورد. از آن پیرزن غرغرو تا عزیز خانم و زنی که حامله است و در انتظار شوهر بگیر تا طناز طباطبایی نگران همگی بخشی از زنان این سرزمین هستند که گرد هم آمدهاند تا سهمشان را در دفاع از کشورشان بپردازند. ما این فضا و آدمها را به خوبی درک میکنیم. عشقشان را به مردهایشان و نگرانیهای آنها را از نبود احتمالی مردانشان که جامه رزم پوشیدهاند کاملاً میفهمیم. حتی میفهمیم چرا طناز طبابایی انقدر دلش میخواهد
برود. حتی این تلاش برای رفتن به خاطر به دست آوردن عشق همسر است.
وقتی با این فضا همراه میشوی و خود را در دل آن حس میکنی دیگر مشکلی برای لذت بردن از فیلم نداری. اما فیلم چند ضعف بزرگ هم دارد که لطمه جبرانناپذیری به کار وارد آورده. اولاً که به پریناز ایزدیار و شخصیتش نزدیک نمیشود تا ما او را مثل طباطبایی درک کنیم. معلوم نیست که او زنی مقتدر است یا عاشق. فیلمساز خلوتش را نشانمان نمیدهد تا ما با وجوه عاطفی او آشنا شویم. برای همین هم هست که وقتی خبر شهادت شوهرش را میآورند واکنشهای او چندان تاثیری روی مخاطب ندارد. چون از این زن فقط اقتدار و صلابت دیدهایم، اما عشقی ندیدهایم که ویرانی عاطفیاش را قابل درک کند.
از طرف دیگر قصه خیلی دیر آغاز میشود، نیم ساعتی طول میکشد تا ما خط اصلی قصه دستمان بیاید و بفهمیم باید روی چه موضوعی تمرکز کنیم. آن قصه عاشقانه پسر و دختر جوان فیلم هم به کل زائد است. فیلمساز نتوانسته از آن بهرهبرداری دراماتیک خاصی بکند. خصوصاً که فیلم به لحاظ بصری کاستیهایی دارد که توی ذوق میزند. مثل آن سکانس حمله هوایی که ساختگی بودنش خیلی به چشم میآید. در عوض سیر تحول شخصیتی که طناز طباطبایی نقشش را بازی میکند چنان بطئی و ملموس از کار درآمده که اصلاً به چشم نمیآید.
ویلاییها یک نگاه واقعاً متفاوت به جنگ تحمیلی است. فیلمساز توانسته ظرافت زنانه و لطافت مادرانه را به فضای خشک و خشن جنگ اضافه کند که در سینمای ایران کمیاب است. ویلاییها حتی اگر از متوسط هم فراتر نرود نوید ظهور یک فیلمساز کاربلد را میدهد. فیلمسازی که بلد است قصه بگوید و با این قصه ما را با گوشههای ناپیدا تاریخ این سرزمین آشنا کند. منتظر آثار پختهتر و درخشانتری از قیدی میمانیم. به نظر میرسد او ظرفیت و توانش را دارد و همین ما را مشتاق پیگیری آثار آینده او نگه میدارد.