روزنامه ابتکار: ژاوی هرناندس که در میان استقبال شدید هواداران ایرانی به تهران آمد ، در گفت و گویی با مجله مشهورفورفور تو درباره سبک بازی اش حرف زده و از آموزه های بازی در دوران بارسا گفته است. این مصاحبه جذاب و خواندنی روشی برای شناخت بهتر از چیزی است که ژاوی را تبدیل به یکی از بهترینهای تاریخ فوتبال جهان کرده است . بازیکنی که قطعا مشابه او نخواهد آمد.
سرت را بالا بگیر
اولین درسی که در بارسلونا یاد گرفتم، این بود که با سر بالا بازی کنم. اگر فقط وقتی توپ را به دست آوردی، به اطراف نگاه نکنی، چطور می خواهی متوجه بشوی که اطرافت چه خبر است؟ اما اگر پیش از اینکه پاس هم تیمی ات را کنترل کنی، سرت را بالا بگیری، فورا متوجه می شوی که چه فضاهایی در اختیار داری. می فهمی که نزدیک ترین مدافع در کجا حضور دارد و بهترین گزینه ات برای دادن پاس موفق چه کسی است. من در طول دوران حرفه ای ام توصیه های فوق العاده زیادی دریافت کردم اما همیشه اولین توصیه، مهمترین است.
اطلاع از حرکت بعدی
وقتی پاس را دریافت می کنم، قبلا به دور و برم نگاه کرده ام و فکر می کنم که آیا می توانم بچرخم یا نه و اینکه آیا یک مدافع پشت سرم هست یا نه. این اولین نکته است. اگر تحت فشار باشم، با یک یا دو ضرب بازی می کنم یا توپ را به شکلی حفظ
می کنم که بازیکن یارگیرم نتواند توپ را بزند. اساسا تلاش می کنم تا چند متر فضا داشته باشم و در موقعیتی باشم که توپ را از دست ندهم و این به تیم اجازه می دهد تا رو به جلو حرکت کند.
برنامه ریزی برای پاس
مهمترین مسئله در مورد پاس دادن این است که توپ به شکلی به هم تیمی ات برسد که برای حرکت بعدی اش دچار مشکل نشود. اول از همه، من دنبال بازیکنی می گردم که یارگیری نشده باشد. اگر زمانی که هم تیمی ات به سختی یارگیری شده، به او پاس بدهی، شرایط را برایش سخت می کنی. به این فکر می کنم که آنها راست پا هستند یا چپ پا و براین اساس پاس می دهم. بنابراین حرکت او می تواند خوب پیش برود. در نهایت، تو دوست داری پاسی بدهی که هم تیمی ات بتواند از آن استفاده کند.
شدت پاس، کلیدی است
سرعت توپ در موفقیت پاس اهمیت زیادی دارد. اگر می خواهید پاسی بدهید که هم تیمی تان شوت بزند، باید با ضرب محکم تری توپ را بدهید در این صورت هم تیمی تان می تواند از سرعت توپ برای زدن شوت محکم تر استفاده کند. این برای ارسال ها هم صادق است. یک پاس 5 متری فرق می کند. شدت آن می تواند خیلی متغیر باشد.
به این بستگی دارد که چه کسی اطراف تان باشد. بنابراین باید پیش بینی کنید که آیا هم تیمی تان با یک ضرب کار خواهد کرد یا این فرصت را دارد تا توپ را کنترل کند. اگر احتمال این وجود دارد که تنها یک ضربه به توپ بزند، توپ را با شدت بیشتری برایش می فرستم. البته همچنان با دقت کامل این کار را انجام می دهم.
پاس بده و حرکت کن
این کار آسان به نظر می رسد اما مهارت در این کار دشوار است. به خاطر این فاکتور است که من در بازی ها گلیمم را از آب بیرون می کشم. من فیزیکی، قوی یا بلند قد نیستم بنابراین همیشه به دنبال فضای خالی هستم تا بتواند موقعیت ایجاد کنم و زمان برای فکر کردن داشته باشم تا بتوانم توپ را کنترل کنم و منتظر پاس بعدی باشم. این به آن معنی است که باید در هر بازی برای رسیدن به این فضا، مصافت زیادی بدوم. این به هم تیمی هایم اجازه می دهد که وقتی صاحب توپ شدند، بتوانند همچنان آن را به گردش دربیاورند. باید به شرایط بازی فکر کرد و همچنین به هم تیمی ها، به اینکه به کدام یک می خواهید پاس بدهید.
یاد بگیرید که عاشق پاس دادن باشید
در دنیا هیچ احساسی مانند دادن یک پاس نیست. وقتی پاس نهایی را می دهید که به یک گل منجر می شود، با خودتان فکر می کنید:« لعنتی! چقدر فوق العاده بود!» یک پاس که بازی را به کناره ها باز می کند و ارسال پس از آن منجر به گل می شود هم خوب است اما بهترین حالت ممکن، پاسی است که از میانه زمین می اندازید و با عبور از وسط مدافعان حریف، مهاجم تان را با دروازه بان تک به تک می کند. پاسم به پدرو در فینال چمپیونزلیگ 2011 برایم یک لحظه فوق العاده بود.