وقتی حسین قدیانی برای ترامپ شعر میگوید
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند آقای مثلا رئیسجمهور!
پارس نمیکند آقای مثلا رئیسجمهور! تو آخرین لامپ لیبرالدموکراسی هستی که خیال میکنی همه دنیا تگزاس است! و پایتخت آمریکا لاسوگاس! شنیدهام بساز بفروشی! راستش را بگو! آخرین کاخی که ساختهای شبیه کاخ نمرود نبود؟! پس مراقب دماغت باش! پشهها پستاندار نیستند! نه جانم! اشتباه نکن! «کلید» دست حسن روحانی نیست! دست قاسم سلیمانی است! و خدا اراده کند آخرین لامپ نظام لیبرالدموکراسی را خاموش میکند! آری! شیر جبهه شام برای رفتن تو هم دست تکان خواهد داد! گریههای اوباما را در روز وداع ندیدی؟! تو هم که گفتی «گزینههای روی میز»! من اما تنها یک گزینه روی میز لیبرالدموکراسی میبینم توی بوزینه را! آخرین میخ بر تابوت دین فوکویاما! تو را باید دست انداخت! تو سگ زردی هستی برادر شغالی به نام اوباما که هیلاری خواهر جفتتان بود! و با حفظ سمت، مادر داعش گلوله دستم بود هر 3 نفرتان را میکشتم و «به آهنگ مسلمانی» «غریو لاتخف» سر میدادم تا بفهمی «بهمن» ماه مناسبی برای رجزخوانی علیه «ایران ای سرای امید» نیست! «ما نوگل بهار» نیستیم مراقب باش، وقت حرف زدن درباره ایران ما! ما مردم آمریکا نیستیم که پرچم کشورمان را به آتش بکشیم! ما دشمن را به آتش میکشیم... گمان نکنم تو فردوسی را بشناسی! و بدانی دماوند چند متر است؟! و کارون چقدر عمق دارد؟! دنیا اما آقای مثلا رئیسجمهور! خیلی بلندتر از «ساختمان ترامپ» است! یک چیزهایی یادت میدهم حفظ کن! مارادونا گل زدن با دست را اختراع کرد! ادیسون برق را رازی الکل را مادر داعش ابوبکرالبغدادی را! و تو هم عنقریب لیبرالدموکراسی را به موزه خواهی فرستاد! تا مخترع بزرگترین سطل آشغال دنیا باشی! و بروی گینس! نگران نباش! ما هنوز «خبر مرگش» را تیتر یک خود نکردهایم! صفحه یک «وطنامروز» برای فردای تو یعنی مرگ لیبرالدموکراسی برنامهها دارد... تا حتی پری نقاشی آرمیتا هم به تهدید نکرهات بخندد! اصلا میخواهی رجزخواندن را یادت بدهم؟! برد موشکهای تو مگر چقدر است؟! به سنگر طهرانیمقدم در بهشت هم میرسد؟! بهشت یعنی حسینیه امام خمینی و هر کجا که «قاسمبنالحسن» را میشناسند! و «احلی منالعسل» را! پس ما را از مرگ نترسان! «ما نهنگانیم»... و نسب به شیربچههای والفجر 8 میبریم! فرعون اما تا غرق نشد، نفهمید! عکسش هست! و صدام هم تا سوم خرداد را ندید، نفهمید! سندش هست! تو برو «ایالات متفرقه» را جمع کن! آقای مثلا پرزیدنت! تو ماقبل تهدیدی! تو دیوانهای هستی نه برای تمام فصول! بلکه برای آخرین فصل لیبرالدموکراسی... اینجا منورالفکر ما توهم زده که هیأت حاکمه آمریکا از بوی گند تو جلوی بینیشان را گرفتهاند! جان کلام اما چیز دیگری است! بوی جنازه لیبرالدموکراسی میآید...