«قاتل اهلی»، کیمیایی و رئیسی که دیگر دوستش نداریم

کیمیایی در رقابتی نافرجام با خودش مدام بدتر می‌شود. الان دعوا بر سر این است که کدام یک از فیلم‌های سال‌های اخیر اُستاد از آن یکی بدتر است. قاتل اهلی هم آفات فیلم‌های قبلی کیمیایی را دارد. معلوم نیست درباره چیست؟

کد خبر : 626225

سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: نوشتن درباره فیلم‌های آخر کیمیایی برای کسی که سال‌های زیادی از زندگی‌اش را با او و فیلم‌هایش گذرانده خیلی سخت است. برای نگارنده که با فیلم‌های زمان‌های دور کیمیایی زندگی کرده سخت است درباره قاتل اهلی بنویسد. سخت است که در تیتراژ چنین فیلم آشفته و بی‌در و پیکری نام کیمیایی را ببیند. نام کیمیایی زمانی روی تیتراژ فیلم‌هایی مثل قیصر و گوزنها و دندان مار می‌نشست. اما امروز چه؟

کیمیایی در رقابتی نافرجام با خودش مدام بدتر می‌شود. الان دعوا بر سر این است که کدام یک از فیلم‌های سال‌های اخیر اُستاد از آن یکی بدتر است. قاتل اهلی هم آفات فیلم‌های قبلی کیمیایی را دارد. معلوم نیست درباره چیست؟ درباره قصه و روایت و بازی‌های فرمی و شخصیت‌پردازی صحبت نمی‌کنم. هویت قاتل اهلی چنان مخدوش و مبهم است که به بحث‌های دیگر راه نمی‌دهد.

معلوم است که دعوای تهیه‌کننده با کارگردان ضربات اساسی به پیکر فیلم وارد کرده. الان معلوم نیست آن صحنه‌های متعدد کنسرت چه نقشی در فیلم ایفا می‌کنند. لعیا زنگنه چرا حضوری تک‌سکانسی در فیلم دارد؟ اگر حاج‌آقا دکتر جلال سروش یک زن دیگر نداشت چه اتفاقی می‌اُفتاد؟ فیلم به آش درهم جوشی می‌ماند که سر و تهش معلوم نیست. انقدر فیلم‌نامه اثر ولنگار و بی در و پیکر است که توالی اتفاق‌ها در آن مشخص نیست چه برسد به سایر موارد.

فیلم پر است از دیالوگ‌های بی سر و ته مثلاً سیاسی که معلوم نیست به کجا و چه کسی کنایه می‌زند. هدف فیلم‌ساز از این حرف‌ها چیست؟ لزوم زدن این حرف‌ها چیست؟ چرا شخصیت‌های فیلم‌های سال‌های اخیر کیمیایی سرراست حرفشان را نمی‌زنند؟ آن پیرفرزانه حاج‌آقا نور چه سمتی دارد؟ عکس مصدق در خانه‌اش چه می‌کند؟ اصلاً نماد چیست؟ به کجای سیستم حکومتی وصل است که حاج‌آقا سروش را بعد از دستگیری به جای زندان می‌برد به خانه‌ای که رژیم غذایی او هم کنترل می‌شود. عشق پولاد و پگاه آهنگرانی آن وسط چه کاربردی دارد؟ به درد کجای ماجرا می‌خورد؟ احمد کیا کیست و چرا به شرکت رقیب پیوسته؟ وکیل حاج‌آقا سروش چرا مخوف است؟ کدام عمل را انجام داده که انقدر بد شده؟ اصلاً این فیلم‌نامه، این دیالوگ‌ها و این شخصیت‌ها را کیمیایی نوشته؟ اگر این فیلمی از کیمیایی است، پس قیصر و گوزنها و دندان مار را چه کسی ساخته است؟ آدم دلش می‌خواهد دست امیر جدیدی را بگیرد و از پرده بیرون بیاورد و از او بپرسد وسط این بلبشو چه می‌کند؟ چرا بازی مثل همیشه خوب و موثرش را فدای چنین فضای بی‌ربطی کرده است؟

کیمیایی انقدر مهر پدر و پسری داشته که حضور موثر امیر جدیدی روی پرده را در نظر نگیرد و عوضش پولاد را چنان پررنگ کند که بشود محور اصلی این آشفته‌بازار. کیمیایی زمانی مبصر سینمای ایران بود. پدر موج‌نو. پرچم‌دار یک سینمای خالص و درخشان که با دیدنشان یاد سینمای کلاسیک می‌اُفتادیم. اما این کیمیایی که امروز می‌بینیم نشانی از آن مبصر قدیمی ندارد. کاش این فیلم‌ها را نساخته بود. کاش بعد از سلطان کلاً فیلم نساخته بود. آن‌وقت می‌شد درباره اسطوره‌ای حرف زد که سینمای ایران را متحول کرده. نه مردی که خودش خودش را حرام کرده است. کیمیایی تلف‌شده‌ترین استعداد سینمای ایران است.

ما دوستداران قدیمی دیگر این رئیس را دوست نداریم. رئیسی که از قیصر به قاتل اهلی برسد دیگر رئیس نیست. کیمیایی خودش به دست خودش استعفایش را از ریاست نوشته. گواهش هم همین فیلم‌هایی که ساخته. کیمیایی خیلی وقت است به آخر خط رسیده، فقط ما خوش‌بینانه نمی‌خواستیم این را باور کنیم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: