کتابها و فيلمهايی که ظهور ترامپ را پيشبينی کردند!
نگاه زنانه به دنياي ترامپ را هم مارگارت آتوود در «قصه کلفت» (و با ترجمه ديگر آن «سرگذشت نديمه») ارائه داده است.
کد خبر :
626155
سایت شهر: ادبيات، آينده را پيشبيني ميکند و بدون اينکه به شما بگويد، از آينده حرف ميزند. نويسنده، احساسي فراتر از جامعه خود دارد و حس ششمي که اگر بهدرستي تقويت و استفاده شود، ميتواند آيندهاي نامعلوم را در قالب داستاني مهيج و تراژيک به خورد ما دهد؛ آيندهاي که شايد 10، 20، 30 يا حتي يک قرن بعد رخ دهد. وقتي ساموئل بکت، درک دلخراش خود از زندگي را از زبان «هام» در نمايشنامه «آخر بازي» به اين شکل ميگويد: «شما روي زمين هستيد بدون هيچ چارهاي»، درواقع، روزهاي تاريک نازيسم و جنگ جهاني دوم را پيشبيني ميکند. بکت خود را وامدار جيمز جويس ميداند؛ نويسندهاي که جنگ جهاني اول را در جمله کوتاه «کودکي به دنيا ميآيد و پيرمردي از دنيا ميرود»، درک کرده بود. لوئي فرديناند آگوسته دِتوش معروف به سلين، از نويسندگان مابين دو جنگ بينالملل فرانسه است. او دو جنگ را زندگي کرد و شاهد حوادث جهنمي نيمه اول قرن بيستم بود. انتشار اولين رمان «سفر به انتهاي شب» در سال 1932، دنياي ادبيات را ناگهان متوجه اين ناشناس کرد تا همگان آينده تلخي را که او پيشبيني ميکرد، بشناسند. به گزارش وقایع اتفاقیه اروپاي سالهاي 1930، از نظر
اقتصادي، اجتماعي و سياسي وضعيت جوشان و آشفتهاي داشت. فاشيسم در ايتاليا و نازيسم در آلمان، تقريبا به قدرت رسيده و اروپا آبستن حوادثي بود که بالاخره منجر به جنگ بينالمللي شد. آنچه در آثار نويسنده، بهويژه پس از انتشار دومين رمان بزرگ او «مرگ قسطي» در سال 1936 جلب توجه ميکند، وجود دو ارزش متضاد در کنار هم، ادبيات مردمي از طرفي و افکار اغلب شنيعِ نژادپرستانه و افراطي از طرف ديگر است اما پيشبينيهاي نويسندگان، به دوران تلخ غرب و جنگ جهاني دوم بازنميگردند بلکه آنها باز هم دنياي آينده را در آثارشان خلاصه کردهاند، اگرچه کسي براي اين ديدگاهها که همگي درست از آب درآمدند، ارزشي قائل نشد. تصادفي نيست که ظهور ترامپ، رمان سال 1984 جورج اورول را به رمان شماره يک آمازون در جدول پرفروشها تبديل کرده است. اورول بيشتر شهرت خود را مديون دو رمان آخر خود، يعني «مزرعه حيوانات» (که با نام «قلعه حيوانات» نيز ترجمه شده) و نيز رمان «1984» است. اين دو رمان که به وضوح در نقد مدل کمونيستي حکومت و شيوههاي سوسياليستي اداره کشور تأليف شدهاند، از سوی برخي منتقدان در زمره عاليترين آثار ادبي قرن قرار گرفتهاند که آينده را به
تصوير ميکشند. ديگر نکته قابلتوجه، اين است که اين دو کتاب قبل از سال ۱۹۵۰ نوشته شدهاند و تصويري که از جامعه توتاليتر در آنها ارائه ميشود، پس از مرگ اورول و با تسلط شوروي بر بلوک شرق در دهههاي ۵۰، ۶۰ و ۷۰ ميلادي به واقعيتي عيني تبديل شد. از تصويرگران ديگر آينده شوم ما، ميتوان «دنياي قشنگ نو»، اثر آلدوس هاکسلي را نام برد. هاکسلي در سال ۱۹۵۸، در مقالهاي با نام بازديدي دوباره از دنياي قشنگ نو، به سير وقايع ۲۶ سال گذشته پرداخت و مدعي شد تمدن بشري با سرعتي بسيار بيشتر از پيشبينيهاي او در حال حرکت بهسمت اين دنياست. فيليپ کي، ديک، براي نوشتن «مرد قصر مرتفع»، هفت سال از عمر خود را پاي خواندن نوشتهها و خاطرات دوران نازيها و ژاپنيها و جملاتي که از زبان مأموران گشتاپو بيرون ميآمد، صرف کرد. او ميگويد: «مدارک و مطالبي را ميخواندم که رويشان نوشته شده بود؛ فقط براي مأموران عاليرتبه. خيلي وحشتناک و دلخراش بود.» ديک اما با غوطهخوردن در قلب اين تاريخ دلخراش، آيندهاي ترامپوار را به تصوير کشيد. نگاه زنانه به دنياي ترامپ را هم مارگارت آتوود در «قصه کلفت» (و با ترجمه ديگر آن «سرگذشت نديمه») ارائه داده است.
در اين کتاب، جنوني ترامپوار تصوير ميشود: «داستان در شهر کمبريج در ماساچوست ايالاتمتحده آمريکا رخ ميدهد. پس از ترور رئيسجمهوری آمريکا با گلوله و به رگبار بستن همه اعضاي کنگره ايالاتمتحده، نسبتدادن آن به اسلامگرايان تندرو و اعلام وضعيت فوقالعاده، انقلابي در کشور رخ ميدهد، قانون اساسي لغو شده و حکومت تماميتخواه مسيحي به نام جمهوري گيلاد تشکيل ميشود. در اين حکومت جديد، آزاديهاي فردي اکثر شهروندان پايمال ميشود.» رابرت پنوارن نيز در «تمام مردان شاه»، پوپوليست را به زيبايي به تصوير ميکشد. اين کتاب پنوارن، براساس يکسري از ماجراهاي واقعي نوشته شده و نويسنده از زندگي يکي از سياستمداران عوامگراي جنوب آمريکا به نام ويلي استارک در طول دهه ۱۹۳۰ ميلادي الهام گرفته است. راوي اين داستان، شخصي است به نام جک بوردن؛ يک خبرنگار سياسي که آمده تا بهعنوان دست راست فرمانده استارک و در کنار او کار کند. ترامپيسم و پيشبيني آينده جهان با ترامپ، فقط به رمانها محدود نميشود. پلاتها، نمايشنامهها و فيلمنامههاي بسياري را ميتوان مثال زد که ردپايي از ترامپ در آنها ديده ميشود. «همشهري کين»، بهترين مثال براي اين
ژانر است؛ فيلمي درام که داستان چارلز فاستر کين، يک غول ثروتمند را به تصوير ميکشد. ظهور ترامپ در کنگره جمهوريخواهان، گويي يک بازي مو به مو از حضور کين در صحنه سياسي آمريکا بود. «اسناد آر»، «مک گينتي بزرگ»، «فارنهايت 451» و «زن سال» آثار ديگري هستند که اين روزهاي جهان را تصوير کردهاند. جهان آينده با کمک ذهن پيشرو و خلاق نويسندگان، در کاغذهاي سپيد و اين روزها در پردههاي نقرهاي، به تصوير کشيده ميشوند اما سؤال اينجاست که آيا اين تصاوير را درک ميکنيم يا صرفا فقط از کنارشان رد ميشويم؟