سرویس اجتماعی فردا؛ آیدین تبریزی: چند سال پیش در یکی از گفتگوهایی که با ابوالفضل جلیلی، کارگردان معروف ایرانی داشتم او ماجرایی را تعریف می کرد که می تواند طلیعه گزارشی درباره قضاوت های اجتماعی ما باشد. جلیلی می گفت سر فیلم "حافظ" که ژاپنی ها تهیه کننده اش بودند، با جمعی از هنرمندان ژاپنی آشنا شدم و از آن سال به بعد گاه گعده هایی با آن ها دارم. در یکی از این گعده ها در ژاپن یکی از دوستان از میان آن جمع نیامده بود. متوجه شدم و پرسیدم فلانی که نیامده یک جور نیست؟ گفتند چطور؟ گفتم به نظر می رسد اخلاق انزواگرایانه داشته باشد. این کارگردان سینما می گفت من وقتی
این جمله را گفتم دوستان ژاپنی موضع گرفتند و به من گفتند شما مگر سایکولوژیست هستید؟ مگر متخصص روانشناسی هستید که درباره مسایل علمی و تخصصی قضاوت می کنید؟
وقتی رخدادی مثل پلاسکو در جامعه ما به وجود آمد و سیل تحلیل های عجیب و غریب آن هم از زبان کسانی که هیچ تخصصی در آنچه بیان می کردند نداشتند، شروع شد، یاد آن موضع دوستان ژاپنی کارگردان ایرانی افتادم و مدام از خودم می پرسیدم مگر ما متخصص سازه هستیم؟ مگر ما متخصص امداد و نجات هستیم؟ مگر ما مأمور سازمان امنیت هستیم؟ و چقدر ساده در برابر یک رخداد به قضاوت نشستیم و از عمدی بودن این حادثه تا انگشت اتهام چرخاندن به این سو و آن سو پیش رفتیم.
آنچه برای من جالب بود این نکته بود: آدم هایی که تا دیروز در گروه و کانال های این متن ها را فوروارد می کردند که تحت هیچ شرایطی نباید قضاوت کرد، امروز چطور 180 درجه چرخیده بودند و به راحتی درباره ابعاد یک رخداد اجتماعی قضاوت می کردند.
بازتولید فرهنگ صحیح با قضاوت واقع بینانه
دکتر مهدی جمشیدی، جامعه شناس در این باره به "فردا" می گوید: انسان موجودی است که همواره در حال قضاوت است. ما برای انجام فعالیت های زندگی خود ناگزیر از قضاوت هستیم تا به این طریق فعلی را انجام دهیم. به این معنی که در کنش های زبانی، رفتاری و ذهنی بین گزینه های مختلف قضاوت می کنیم و یکی را به صورت آگاهانه، نیمه آگاهانه و یا ناخودآگاه ارایه می دهیم. البته گاهی قضاوتی در ساحت فردی انجام می دهیم و دامنه آن در محدوده ارتباطی فردی محدود می شود - هرچند که به واسطه رسانه های نوین اجتماعی سطح تاثیرگذاری ساحت فردی گسترش یافته است - اما گاهی قضاوتی در ساحت جمعی داریم که
دامنه آن نامحدود است و می تواند کلیت یک اجتماع را در بر بگیرد. اما چیزی که اینجا اهمیت دارد قضاوت های درست و غلط است. قضاوت های درست و غلط تبعات مختلفی را برای انسان در بردارد. وقتی به کسی می گوییم قضاوتی نادرست داشته ای، بی گمان از وجه اخلاقی وی را مورد شماتت قرار داده ایم. یک قضاوت درست به میزان آگاهی ما نسبت به موضوعات ناشی می شود. هر چه ما به موضوعی احاطه بیشتری داشته باشیم و نسبت به واقعیت مشرف تر باشیم قضاوتی صحیح تر خواهیم داشت و هر چه قضاوت ما به واقعیت نزدیک تر باشد علاوه بر تایید امر اخلاقی بر بازتولید فرهنگ صحیح اجتماعی نیز تاکید داشته ایم.
آیا متوجه تبعات سنگین قضاوت های اجتماعی خود هستیم؟
دکتر جمشیدی در ادامه با اشاره به تبعات سنگین قضاوت های بیشمار ما در ساحت اجتماعی می گوید: قضاوت های ما در افکار عمومی تاثیری عمیق می گذارد و با توجه به گسترش رسانه های اجتماعی جدید تاثیرات آنی و گاه مخرب از خود بروز می دهد. معمولا تاثیرات قضاوت های ما خود را در اتفاقات و موضوعات خاصی که در اجتماع اتفاق می افتد نشان می دهد. نمونه های مختلفی از این دست را در روزهای اخیر شاهد بوده ایم، اعم از حادثه پلاسکو، سیل در سیستان و بلوچستان و حادثه کولبرهایی که زیر بهمن گرفتار شدند.
دنیای کنونی ما دارای پیچیدگی خاصی است و کلمه ها و واژه ها به واسطه ابزار رسانه ای مجازی واجد تاثیرگذاری بر تمامی افراد جامعه است به همین جهت قضاوت های ما نیز از جهت اخلاق و مسئولیت اجتماعی دارای بار سنگینی است. زمانی که نسبت به یک واقعه اجتماعی یا یک حادثه خاص با اطلاعاتی اندک قضاوت می کنیم ممکن است موجی را به راه بیاندازیم که تبعاتی بس مخرب در زندگی خیل عظیمی از شهروندان داشته باشد. این نوع از قضاوت ها معمولا با مایه های احساسی و توجه نکردن به امر واقع و همچنین دوری از خرد آگاهانه به دست می آید که منجر به پدید آمدن ذهنیت منبع گریز می شود. در چنین شرایطی اولین
داده اطلاعاتیِ جذاب و چالش برانگیز آخرین ورودی ذهن ما می شود و با تکیه بر آن قضاوتی کلی و به دور از انصاف انجام می دهیم. این قضاوت های سطحی رفته رفته کلیت فرهنگ عمومی را فرا می گیرند و جامعه را دچار نوعی آنمی و نارسایی می کنند که هر دم باید منتظر واقعه ای ناگوار باشد تا هیجانات نا معقول بر آن استوار شده تا چرخه ناقص این نوع فرهنگ را بازتولید کند.
خودشیفته ها در معرض قضاوت دیگران هستند
اما شکوفه شیبانی، کارشناس ارشد روانشناسی درباره خصوصیات ذهنی و روانی افرادی که بدون داشتن سرنخ های مطمئن از یک رخداد یا درباره یک فرد دست به قضاوت می زنند می گوید: متأسفانه این خصلت منفی در بسیاری از ما وجود دارد که دست به داوری کردن می زنیم در صورتی که اولا در موقعیت آن داوری قرار نداریم و در ثانی ابزارها و شاخک های مورد نیاز در اختیار ما نیست. در هر حال به نظر می رسد افراد خودشیفته راحت تر در معرض قضاوت دیگران قرار می گیرند، افرادی که حس می کنند به همه دانش ها و تخصص ها تسلط و اشراف کافی دارند بنابراین خود را محق می دانند با قاطع ترین و یکسویه ترین جملات
درباره یک رخداد دست به قضاوت بزنند. اما کسانی که از تعادل ذهنی و روانی برخوردارند اولا نیازی نمی بینند درباره هر رخدادی موضع گیری کنند - به خاطر این که آن ها می گویند من در معرض این قضاوت نیستم - و در ثانی اگر بخواهند درباره رویدادی دست به داوری بزنند، این داوری حتما با رعایت شرایط یک قضاوت درست خواهد بود.
پیش شرط های یک داوری سنجیده چیست؟
این روانشناس درباره پیش شرط های یک داوری سنجیده به ویژه در رخدادهای اجتماعی چنین می گوید: اول از همه باید متوجه این قضیه باشیم و روی آن به اندازه کافی حساسیت داشته باشیم که درباره چیزی سخن نگوییم که علم و اشرافی به آن نداریم. اتفاقا این توصیه دین و مذهب ما هم هست و خداوند هم بر روی آگاهی به عنوان مولفه و ممیزه اصلی در قضاوت پافشاری می کنند و می فرمایند "چرا درباره چیزی که نمی دانید سخن می گویید." پس در حوادث و بحران های اجتماعی اگر می خواهیم بحرانی مضاعف بر بحران اولیه ایجاد و بازار شایعات در جامعه داغ نشود مسئولیت ما این خواهد بود که اگر می خواهیم درباره
این موضوع سخنی بگوییم و آن را در یک رسانه کوچک، یک گروه فامیلی یا دوستانه یا یک کانال قرار دهیم اول از همه از خود بپرسیم این داده هایی که من در اختیار جمع می گذارم چقدر مستند، علمی و جامع نگر است؟ اگر پاسخ این این سوال مثبت است، می توان این داوری را یک داوری مناسب و سنجیده به حساب آورد اما اگر داوری بر اساس گمانه زنی ها و شنیده ها و اخبار بدون منبع موثق و معتبر است، بحرانی بر بحران اولیه ایجاد خواهد کرد.
چقدر قضاوت را امری تخصصی و چند وجهی می دانیم؟
اما رابطه انسان های متعادل با قضاوت هایشان از زاویه نگاه این روانشناس این گونه است: افرادی با تعادل ذهنی و روانی وقتی می خواهند دست به داوری بزنند، صرفا یک سوی ماجرا را نمی بینند و احساسی و جوزده رفتار نمی کنند. این یک واقعیت است که ما امروز در یک جامعه پیچیده با عناصری چند وجهی زندگی می کنیم، بنابراین افرادی که از پختگی روانی و ذهنی برخوردار نیستند و به اصطلاح عامه جوزده رفتار می کنند، بیشتر در معرض قضاوت های ناصواب و غلط قرار می گیرند چون همیشه در یک رخداد اجتماعی خوراکی مناسب حال آن ها وجود دارد، خوراک های خبری که داده های غلط یا یکسویه را در اختیار آن ها
قرار می دهد و این افراد هم با فوروارد کردن یا به اشتراک گذاشتن و لایک کردن آن ها عملا فضا را گل آلود می کنند.
پس ما هرچقدر در فرهنگ عمومی مان تمرین کنیم که قضاوت را نه به عنوان یک امر پیش پا افتاده که کاری تخصصی و چندوجهی قلمداد کنیم، در آن صورن امکان پرورش انسان هایی را فراهم کرده ایم که به لحاظ روانی در طیف انسان هایی قرار می گیرند که از تعادل روانی برخوردارند و به راحتی دستخوش جوسازی ها، حیله ها و فضاسازی های رسانه ای قرار نمی گیرند. اما برای این که ما بتوانیم به چنین الگوهایی برسیم آموزش های کاربردی و موثر در همه سطوح یک ضرورت است. از آموزش های رسانه ای تا خانوادگی و سازمانی که به افراد جامعه آموزش داده شود که چطور و چگونه قضاوت کنند.