محرومیت تراکتور و فساد ساختاری فوتبال ایران

محرومیت تراکتورسازی از نقل و انتقالات زمستانی و تابستانی، چیزی بیش ازیک فاجعه مدیریتی است.

کد خبر : 624918
ورزش سه: برای درک ابعاد این فاجعه کافی است اظهار‌نظر مدیرعامل وقت تراکتورسازی در سال ۹۱ را مرور کنیم که می‌گوید: «آنسلمو و ژائو به تیم برنگشتند چون پولشان را نگرفته بودند. ما هم نه دلاری داشتیم که به آنها بدهیم و نه اصلاً می‌خواستیم پولی پرداخت کنیم! ما از کیفیت آنها راضی نیستیم». ژائو همان بازیکنی است که ۵۷۷ هزار دلار از تراکتورسازی طلب داشته و شکایت او از این باشگاه چنین محرومیتی را برای تراکتورسازی رقم زده است. بازیکنی که شاید هواداران زیادی از تراکتور هم نام او را به خاطر نداشته‌اند و این روزها با شنیدن نامش ذهن خود را برای یادآوری چهره و یا کیفیت بازی او به تکاپو انداخته‌اند. اما مدیران وقت تراکتور، به چیزی به نام قرارداد رسمی با بازیکن اعتقاد نداشته و به جای اینکه با گنجاندن بندهایی در قرارداد بازیکن، مبلغ قرارداد او را به نسبت کیفیت بازی‌اش تعیین کنند، اول قراردادی سنگین با بازیکن ناشناخته بسته و سپس برای جبران ناکارآمدی بازیکن، حق و حقوق او را نپرداخته‌اند. حقی که خود مدیر با بستن قرارداد به آن بازیکن داده است. تراژدی مدیریت فوتبالی در ایران، ابعاد فاجعه‌آمیزتری نیز دارد و گاهی پهلو به پهلوی کمدی می‌زند.واژه «فاجعه» برای توصیف پیامدهای عملکرد مدیران باشگاه‌های عمدتاً دولتی در ایران پاسخگو نیست. اما درد آن است که این فاجعه، تنها برای هواداران باشگاه‌ها معنا دارد و سوابق مدیران نشان می‌دهد که آنها چنین اعتقادی نداشته و به زودی این موضوع را کم اهمیت جلوه خواهند داد. فرهنگ مدیریت دولتی در ایران غالبا بدین صورت است که فاجعه را از طریق مقایسه با فجایع بزرگتر و یا فروکاستن آن به اعداد و ارقام ریاضی، کم اهمیت جلوه خواهند داد. چندی پیش عادل فردوسی‌پور به دلیل گفتن جمله‌ای در مورد ضرورت استعفای مدیران مرتبط با فاجعه ریزش ساختمان پلاسکو، از سوی مدیرانش در سازمان صداوسیما توبیخ شد و در عوض همان مدیران مسئول با ارائه گزارش‌هایی که هدف آن کم اهمیت جلوه دادن ابعاد این فاجعه در مقایسه با فجایع دیگر در همین مملکت بود، نشان دادند که باید باز هم منتظر اتفاقات به مراتب وحشتناک دیگری هم بود، چرا که آنها هیچ‌گاه از اتفاقات درس لازم را نمی‌گیرند. در فوتبال هم این اولین بار نیست که باشگاه‌ها چوب ندانم‌کاری مدیران ناآگاه را در جذب بازیکنان بی‌کیفیت خارجی می‌خورند و با این وجود هنوز این ضرباتی که بر پیکر باشگاه‌ها وارد شده منجر به سیستماتیک و اصولی شدن فرایند جذب بازیکنان خارجی نشده است. مدیرانی که به دلیل ساختار باشگاه‌داری در ایران یا اسیر پوپولیسم می‌شوند و یا فدای رفاقت‌های سیاسی، هیچگاه نتوانسته‌اند رویه‌ای اصولی برای تیم‌بستن ابتدای فصل بیابند و فدراسیون فوتبال به عنوان مرجعی که می‌تواند بی‌نظمی و بی قاعدگی آشکار در فرایند نقل و انتقالات را نظم و قاعده ببخشد در همه این سال‌ها منفعلانه به تماشای تاختن سرخوشانه‌ی مدیران و مربیان در جذب بازیکن نشسته است. همین می‌شود که فسادی که در اوایل ورود پول کلان به فوتبال برای جذب بازیکنان خود را به صورت دغل‌بازی برخی مدیران و مربیان و دلالان خاص نشان می‌داد، هم‌اکنون تبدیل به فساد ساختاری شده و هر مدیری را می‌تواند در خود حل کند. فوتبال دولتی و یا فوتبال شبه‌دولتی که توسط متمولین مشکوک اداره می‌شود، باید تا ابدالدهر شاهد چنین فجایعی از جنس محرومیت استقلال و تراکتورسازی باشد. تا زمانی که پول بی‌حساب و کتاب و از جیب دولت در فوتبال خرج شود یا مراودات مالی بخش ظاهرا خصوصی هدفی دیگر را در پشت‌پرده دنبال می‌کند، فساد و ناکارآمدی مدیران هم در کمین خواهد بود. فوتبالی که به سیاست آلوده شود و مدیریت سه باشگاه پرطرفدار آن، جنبه امنیتی و سیاسی به خود بگیرد، در این میان فدا می‌شود. دولت باید خود را از شر باشگاه‌داری رها کند وگرنه مجبور است به خاطر گل‌نزدن فلان تیم پرطرفدار در زمین هم پاسخگو باشد. کافیست تکاپوی مدیرانی که به وقت ناکامی یکی از دو باشگاه سرخابی به صرافت ماهی گرفتن از آب گل‌آلود از طریق تحت فشار قرار دادن دولت با ابزار رأی هواداران در انتخابات می‌افتند را رصد کرد تا متوجه شد که اینگونه باشگاه‌داری مستقیم از طرف دولت چگونه می‌تواند باعث باج دادن به مدیران ناکارآمد و پوپولیستی شود که اغلب بدهکاری‌ها در دوره مدیریت آنها رخ داده است. مدیرانی که به وقت حضور در راس باشگاه تا می‌توانند باشگاه را بدهکار کرده و بعد با بهانه‌ای می‌روند تا وقتی بدهکاری‌ها یقه مدیران بعدی را گرفت در نقش منجی ظاهر شوند. می‌توان برای باشگاه‌داری دولتی فهرستی از معایب را ردیف کرد که از فرط تکرار همه آن را از حفظ هستند. اما سوال اینست که پس چه موقع قرار است تغییری رخ دهد؟ رسم است که مدیران فاجعه مدیریتی خود را با فاجعه‌ مدیران رقیب در زمانی دیگر مقایسه می‌کنند تا از این طریق از خود رفع اتهام کنند. به جای اینکه مدیران در به جا گذاشتن نقاط درخشان در کارنامه عملکردی خود رقابت کنند،بر سر کمتر بودن ابعاد فاجعه‌ای که رقم زده‌اند، رقابت می‌کنند و بدا به حال فوتبالی که ملاک موفقیت مدیرانش «خرابکاریِ کمتر» است نه «موفقیت بیشتر».
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: