سرویس فرهنگی فردا: فیلم ماه گرفتگی با موضع فتنه 88 در روز پنجم جشنواره در برج میلاد به نمایش در آمد. این فیلم به کارگردانی مسعود اطیابی داستانی در دل درگیری ها و اغتششات سال 88 را روایت می کند. در ادامه نقد دو نویسنده سایت فردا درباره این فیلم را می خوانید:
ساکن طبقه وسط!
محمد مهدی شیخ صراف
مسعود اطیابی در ماه گرفتگی خواسته در وسط بایستد. شاید به خاطر موضوع فیلمش که مستقیما درباره فتنه 88 است. موضوع همچنان ملتهبی که کمتر کسی جرات ساخت آن را دارد. شاید به خاطر اینکه هر دو طرف آن ماجرا بتوانند فیلمش را به تماشا بنشینند حرف دو طرف را مطرح می کند. حرفهایی که در موقعیت های مختلف از زبان شخصیت ها بیان می شود. یکی به نعل می زند و یکی به میخ. حتی در هنگام نشان دادن درگیری جعفر که نیروی امنیتی است او را با موتور هزار از همان فاصله و زاویه ای نشان می دهد که جمعیت معترض ها را. او در وسط می ایستد. و شاید به همین خاطر نتیجه کار او یک فیلم متوسط است. متوسط از نظر
بازیها، کارگردانی و سایر عوامل. و ضعیف در تصویر برداری.
ماه گرفتگی بر خلاف اکثر فیلمهای جشنواره امسال چندان دچار افت ریتم نمی شود و تنها عنصر پیش برنده آن تعلیق است. تعلیق برای مشخص شدن سرنوشت هادی برادر زاده جعفر که در شلوغی های مقابل مسجد لولاگر مفقود شده است. حتی نگرانی مادرش که حالا در قطار مشهد به تهران به دیدار پسرش می آید آنقدر تماشاگر را درگیر نمی کند. تعلیق مهمتر برای تماشاگر و حتی فیلمنامه این است که هادی کدام طرفی بوده. تکیه فیلم هم بیشتر بر همین محور است. بچه مثبتی که حافظ کل قرآن است و رتبه سه رقمی کنکور و مهندس و جوانمرد و بچه شهید است ولی حالا به نظر میرسد که تغییر کرده و در وبلاگش علیه حکومت پست می
گذارد و دوست دخترش به اتاق خواب آپارتمان او هم آمده. حالا او متعلق به کدام طرف این دعواست؟
اطیابی اینجا هم آنقدر در وسط می ایستد که نمی تواند به درستی همه گمانه هایی که در مورد جنبش سبزی بودن هادی چیده را در قسمت پایانی باطل کند. او به یک دیالوگ برای هک شدن وبلاگ هادی بسنده می کند و عکسی کنده شده از دیوار که در جیب پیراهن خونی او پیدا می شود عکسی که باید از نشانه ها متوجه شویم توسط مادرش به جای اصلی اش باز می گردد. اگر تنها دستاورد محتوایی فیلم همین بازگشت عکس روی دیوار باشد برای تماشای آن کافیست.
باید جسارت اطیابی را برای پرداخت به چنین موضوعی ستود اما کاش او و دیگر سازندگان فیلم قدری دقت بیشتری در ساخت فیلم به خرج می دادند. با تمام اوصاف این فیلم ارزش تماشا دارد، به طور خاص برای تقویت حافظه تاریخی. برای اینکه بعضی چیزها از خاطرمان پاک نشود.
از قضا سرکنگبین صفرا فزود
سید حسام الدین حسینی
جامعه ایرانی هنوز مجروح اتفاقات پس از انتخابات سال 88 است. روزهای بعد از ماجرا مواضع گروهها و آدمها صریح و روشن نبود و همین فضا را به سمت فتنه برد. ماهگرفتگی امتداد همان فتنه است؛ یعنی خودش هنوز درگیر فتنه است و مواضع فتنهانگیز و غیر شفافی مانند موضع ماهگرفتگی کار را به آنجایی کشاند که میدانیم.
صحبت کردن درباره دوربین و بازی و دکوپاژ چنین فیلم سترونی است. چون اصلاً خبری از هیچکدام نیست. کارگردان در سرتاسر فیلم به اینکه چه بگوید که گیر نیفتد فکر میکند. نه اینکه چطور فیلم بسازد. فیلمساز ما دنبال حفظ سیخ و کباب است نه فیلم ساختن و فیلمسازی. کارگردان یکسره خائف است و اوج این خوف آخرین نمای فیلم است که دوربین روح وار از روی همه طرفهای منازعه میگذرد درحالیکه صدای قرآن خواندن شهید به گوش میرسد. فیلم قرآن به سر نیزه میکند تا همه را خفه کند و غبار فتنه را بخواباند. غافل از اینکه این خود بزرگترین فتنه است.
درجایی از فیلم دیرباز دیالوگی میگوید که موضع فیلم و کارگردان هم هست. «آنکه گفته خس و خاشاک اشتباه کرده و آقای موسوی هم که 4 سال صبر نکرد که الآن رئیسجمهور باشد اشتباه کرده.» این دیالوگ عقبافتاده تکلیف کل فیلم را روشن میکند. وسط دعوای ظالم و مظلوم میانه را گرفتن حاصلی جز تقویت ظالم و خفه کردن فریاد مظلوم ندارد. جایی که اشراف و نخبگان علیه رأی 43 میلونی مردم و اصل جمهوریت قیام کردهاند باید صریح بود و رادیکال.. وگرنه با ژست بیطرفی گرفتن فقط یک نفر سود میکند. آنهم فیلمساز عزیز ما که در برابر اینطرفی و آنطرفی میتواند از خود دفاع کند و به حیاتش در
سینما ادامه دهد.