روزنامه کیهان: تحولات در غرب آسیا، اروپا و آمریکای پساترامپ، با سرعت حیرتآوری پیش میرود. سوریه و عراق به عنوان کشورهایی که برای آنها، خوابها دیده بودند، در شُرُف آزادسازی کامل قرار دارند و در آمریکا نیز، با روی کار آمدن ترامپ از دل لیبرال دموکراسی، «تمام غرب»، به لرزه درآمده است.
در اروپا طولانی شدن بحران اقتصادی و سیاستهای ریاضتی، مردم را به سمت ناسیونالیستهایی کشانده که اگر در همه مسائل اختلاف نظر داشته باشند، در خروج از اتحادیه اروپا و منطقه پولی یورو اختلافی ندارند. تحولات گاهی، آنقدر سریع و غیر منتظره پیش میرود که پیشبینی آینده را کمی سخت میکند. «پیچتاریخی» شاید، عنوان مناسبی باشد برای تبیین شرایط موجود. در این باره اما گفتنیهایی هست؛
1- در مواردی از تاریخ، این پیچهای تاریخی وجود داشته و برخی تغییر و تحولات بزرگ نیز، منشأ شکلگیری حوادث مهم و تاثیرگذاری بوده است. شکلگیری کشورهای جدید (تغییر مرزها)، دولتهای جدید، نهادها و سازمانهای بینالمللی جدید از جمله این پیامدها بوده است. تغییر و تحولات هرچقدر بزرگتر، پیامدهای سیاسی و جغرافیایی آن نیز بیشتر. این تحولات نیز در نهایت به شکلگیری یک «نظم» جدید ختم شده است. به عنوان مثال گفته میشود، رنسانس به پیدایش «دولتهای ملی» منجر شد، یا پس از جنگ جهانی دوم، جهان شاهد تغییر و تحولات بنیادینی بود که در نهایت به شکلگیری «نظم دو قطبی » ختم گردید. فروپاشی شوروی نیز، نظمِ «دو قطبی سرمایه داری- سوسیالیستی» را به نفع سرمایهداری و در راس آن آمریکا به هم ریخت و جهان در مرحله انتقال به نظمی جدید قرار گرفت. مرحلهای که آمریکا در پی برتریجویی مطلق بود. با حمله صدام به کویت در سال 1991 و به تبع آن حمله آمریکا به این کشور برای دفاع از کویت نیز، «جرج بوش» پسر، از شکلگیری «نظم نوین جهانی» به رهبری کشورش خبر داد.
در همین پیچهای تاریخی است که قوانینِ جدیدِ مرتبط با نظمِ جدید را مینویسند. اما، همه کشورها از این شرایط، سهم مساوی ندارند. این تنها «فاتحان» هستند که قانون را آن طور که میخواهند مینویسند. سهم کشورهای شکست خورده حداکثر در حد تایید حرف و برنامه فاتحان است. شکستخوردگان بعضا حتی اجازه پیدا نمیکنند، قانون اساسی کشور خودشان را بنویسند، مشارکت در شکلگیری نظم جدید پیشکش!
لذا، نظمهای جهانی بر پایه خواستههای فاتحان شکل میگیرد و نظم دهندگان، کشورهایی را که بخواهند این نظم را که حالا نام «مشروعیت» را هم بر آن نهادهاند به چالش بکشند، با تدابیری که پیش از این اندیشیده شده، به محاق برده و به انزوایش میکشند.
2- با رای مردم انگلیس به خروج از اتحادیه اروپا (برگزیت)، تحولات در قاره سبز هم به سمت و سویی دیگر رفت. اتحادیه اروپا 9 سالی میشود که با بحرانی پیچیده و چند لایه دست بهگریبان است. بحرانی که گفته میشود ریشه در بحران معروف مسکن آمریکا (سال 2008) دارد. تصور اتحادیه اروپا این بود که با تهیه بستههای ریاضتی و تحمیل آنها به کشورهای بحران زده، میتوان بحران را مهار کرد. غالب این بستهها نیز در نهایت ختم میشد به اخراج کارگران و کارمندان، افزایش مالیات، کاهش بودجههای مربوط به بخش عمومی و افزایش سن بازنشستگی و... تصور بر این بود که شورشهای احتمالی حاصل از فشارهای اقتصادی را نیز میتوان سرکوب کرد. اروپا اگرچه توانست شورشها را سرکوب کند اما، مردم سرکوب شده، در عرصه سیاسی از رهبرانشان انتقام گرفتند. گرایش به پوپولیستها، ناسیونالیستها و تمام کسانی که علیه نظام سرمایهداری و اتحادیه اروپا شعار میدادند، خروجی این سرکوبها شد. امروز رشد ملیگرایان، باعث شده رهبران بزرگ سیاسی غرب هم هشدار دهند واحد پولی یورو و اتحادیه اروپا در شرف نابودی است. برگزیت این شرایط را خطرناکتر کرد. امروز اروپا در شرایط حساس و تاریخی
قرار گرفته و بزرگترین دستاورد و مولفه قدرت اروپا، «یعنی اتحاد اقتصادی-سیاسی 26 کشور» در معرض فروپاشی است.
۳- اگر «شرایط وخیم اقتصادی» و «سرکوب قربانیان سیاست ریاضتی» باعث قدرت گرفتن سیاستمداران مخالف نظام سرمایهداری چون «جرمی کوربین» در انگلیس، «فرانسوا فیون» در فرانسه یا «آلکسیس سیپراس» در یونان شده، ملغمهای از بحرانهای امنیتی، اجتماعی و فرهنگی در آمریکا باعث روی کار آمدن پدیدهای به نام دونالد ترامپ در آمریکا شده است. همه میدانیم ترامپ با به لجن کشیدن ساختار حاکم بر آمریکا و سیاستهای داخلی و خارجی تمام دول قبل خود توانست، آرای مردم را به سمت خود جلب کرده و همه را غافلگیر کند. وی در همین چند روزی که به قدرت رسیده نشان داده است، در اجرای بسیاری از وعدههایی که همه به ویژه غربیها را به وحشت میانداخت، جدی است. دیوارکشی در مرز مکزیک و آمریکا، امضای محدودیت روادیدی علیه 7 کشور اسلامی، ابطال طرح خدمات بهداشتی-درمانی «اوباماکر» و پیمان چند ملیتی «ترانس پاسیفیک»، از جمله وعدههایی بود که بسیاری آن را فقط «شعارهای انتخاباتی» میدانستند.
پدیده ترامپ امروز، «آمریکا» و «نظم جهانی آمریکا» را با هم هدف گرفته است. به قول «یوشکا فیشر»، معاون اسبق صدر اعظم آلمان«چنانچه آمریکا دست از نقش خود به عنوان اقتصاد اول و قدرت نظامی برتر در جهان بکشد و به سمت ملیگرایی و انزواطلبی حرکت کند، روند بازسازی نظم نوین جهانی را فرو خواهد ریخت و در عین حال ساختار این کشور را نیز تغییر خواهد داد. در این شرایط آمریکا دیگر یک هژمون نخواهد بود.»
۴- هر قدر شرایط در آمریکا و اروپا بحرانیتر میشود، به همان میزان در غرب آسیا اوضاع برای مقاومت، روز به روز بهتر و بهتر میشود. همانطور که اشاره شد، عراق و سوریه در آستانه آزادسازی کامل قرار دارند و تروریستهایی که برای تضعیف یا نابودی مقاومت با محوریت ایران عزیزمان سازماندهی و راهی منطقه شده بودند، یا به هلاکت رسیدهاند و یا راهی خانههای خود در فرانسه، ترکیه، آمریکا و... میشوند. «تامین امنیت» امروز برای برخی کشورهای حامی داعش، از تهیه نان شب هم واجبتر شده و «بحران اقتصادی» همچنان در غرب قربانی میگیرد. به چنین شرایطی، روی کار آمدن ملیگراها و چپگراها را اضافه کنید.
اوضاع متحدان شرقیِ غرب نیز خوب نیست. آلسعود و متحدانش در باتلاق یمن گرفتار شدهاند و روزی نیست که ضربهای کاری از سوی انصارالله نخورند. در امارات-به گفته منابع رسمی سعودی- شاهزادگان خشمگین و مخالف جنگ یمن، در حال طراحی نقشهای برای کودتا علیه ولیعهد این کشورند و آمریکا به شدت تلاش میکند، اوضاع این شیخنشین را کنترل کند.
۵- شاید برای این قضاوت هنوز به فرصت بیشتری نیاز باشد اما، شرایط امروز جهان همان «پیچ تاریخی» را تداعی میکند؛ نظم جهانی آمریکایی در حال فروپاشی است، حریف علنا از «نفوذ ایران» در منطقه ابراز نگرانی میکند، برخی کشورهای وابسته به آمریکا به دنبال متحدین تازه و قابل اعتمادند چرا که شنیدهاند از این پس نمیتوانند مفت و مجانی از حمایت آمریکا برخوردار شوند، روسیه و چین به وسط میدان آمدهاند و ترکیه هم به سمت روسیه و مقاومت متمایل، انگلیسِ جدا شده از اتحادیه اروپا نیز به دنبال جای پایی در غرب آسیاست تا با سوء استفاده از نفوذ ایران از ارتجاعیون سواری بگیرد و... این قصه سر دراز دارد.
کفه تحولات به نفع ما و به ضرر حریف است. درکنار دیپلماسی و لبخند، کمی تدبیر و شجاعت لازم است تا بتوان نهایت استفاده را از شرایط در حال تغییر فعلی برد. انفعال بیشتر هم باعث نتیجه عکس خواهد شد. «مایه شرمساری» است اگر در چنین شرایطی، کشوری که دست برتر را دارد، با بیتدبیری به جای گرفتن امتیاز، به حریف جایزه هم بدهد... فرانسه اوضاع اقتصادی خوبی را تجربه نمیکند و به قراردادهای تجاری با ایران و بازار 80 میلیونی کشورمان احتیاج دارد. حال چه اتفاقی افتاد که روز سهشنبه وزیر خارجه این کشور در تهران برایمان رجز خواند و همزمان، در خلیجفارس به همراه انگلیس و آمریکا علیه کشورمان مانور نظامی برگزار کرد و نهایت هم قراردادها را بست؟ وقتی هم که هیئت اقتصادی همراه، برگزاری مانور را برای قراردادهای اقتصادی خطرناک خواند شنید؛ نگران نباشید ایرانیها هیچ اعتراضی نکردند چون دولت ایران به این سفرها احتیاج دارد. مطمئنم فردا هم در جلسه اعتراض نخواهند کرد!