دریاچه ماهی، جنگ تخیلی در فیلم تخیلی/ وقتی جهانِ فیلم مسئله فیلمساز نیست!
با یک عملیات تخیلی در نقطه ای تخیلی مواجه هستیم. این تخیل در ترسیم کاراکتر اصلی فیلم هم ادامه می باید و درتفحص شهدا به اوج می رسد. کار وقتی بدتر می شود که می فهمیم زن باردار رضا که برایش جای شهدا در نقشه های پرینت شده ابوالخصیب و شلمچه را علامت گذاری می کرد تا برای گروه تفحص بفرستد باز هم تخیلی بیش نبوده است!
کد خبر :
623717
سرویس فرهنگی فردا: فیلم سینمایی دریاچه ماهی اولین فیلم مریم دوستی در مقام کارگردان است که در ژانر دفاع مقدس و با موضوع شهدای مفقود الاثر ساخته شده است. دریاچه ماهی لاله و ستاره اسکندری در کنار نادر فلاح و علی دهکردی ایفای نقش کرده اند. این فیلم روز سوم در کاخ جشنواره به نمایش درآمد (حاشیه های روز سوم جشنواره را اینجا بخوانید) در ادامه نظر دومنتقد پایگاه خبری فردا درباره آن را می خوانید:
جنگ تخیلی در فیلم تخیلی
محمد مهدی شیخ صراف
نام دریاچه ماهی یادآور کربلای 5 است. که آن هم بیشتر به محلی به نام کانال ماهی در خاک عراق بازمیگردد. اما در کل فیلم فقط همین نام فیلم است که ما را یاد آن عملیات می اندازد. وقتی در ابتدای فیلم صحبت از لو رفتن عملیات با حضور شهدای غواص در این محور می شود به ما می فهماند که با یک عملیات تخیلی در نقطه ای تخیلی مواجه هستیم چون کربلای 5 نه لو رفته بود نه یگان غواص عمل کننده در آن حاضر بود. این تخیل در ترسیم کاراکتر اصلی فیلم هم ادامه می باید و وقتی به اوج می رسد که به ماجرای تفحص هم می رسیم. کسی که به فکر شهدا نیست اما کاش مسئولین کمیته جستجوی مفقودین این فیلم را ببینند تا
ازین پس جلوی چنین تصویرسازی های تخیلی از خود و همکارانشان در عملیات های تفحص را بگیرند.
از عملیات و شهدای مفقودالاثر که فاصله بگیریم می رسیم به یک فیلم سوررئال که رضا روشن قهرمان آن مدام در مسیر مردی مومن و صاحب کرامت و یک روانپریش موجی دور افتاده از جامعه در رفت و آمد است. هرچند بازی نادر فلاح بی نقص و تاثیر گذار است اما متاسفانه دست آخر درپایان فیلم فرضیه دوم به پیروزی می رسد. آن هم وقتی رضا روشن که روزی در بنیاد تعاون پیکر شهدا را سروسامان می داده حالا در میان نماهای متعدد هلی شات در دریاچه ماهی تخیلی وسط آب می رود و دنبال مین والمر نو صحیح و سالمی(!) می گردد که او را به رفقای شهیدش برساند که قبلا خودشان را در یک عملیات لو رفته قربانی کرده اند و
معلوم نیست چرا به او گفته اند تمام این سالها ساکت باشد و باز معلوم نیست چرا حالا او را به آنجا فراخوانده اند تا این مرگ احمقانه را برایش رقم بزنند که نه تنها شهادت که حتی شهادت گونه هم نیست؟!
کار وقتی بدتر می شود که قبل از این فرجام تخیلی قهرمان فهمیده ایم اسماء زن باردار رضا او که برایش جای شهدا در نقشه های پرینت شده ابوالخصیب و شلمچه را علامت گذاری می کند تا برای گروه تفحص بفرستد باز هم تخیلی بیش نبوده است! هرچند این غافلگیری مخاطب در نوع خود جالب و خوش ساخت از آب درآمده اما صرفا تکمیل کننده پازل تخیلات خانم فیلم ساز فیلم اولی است از فرایند های یک جنگ تخیلی که راه به جایی ندارد. کار وقتی سخت می شود که نمی دانیم این وسط همسر هنرمند شهید مفقودالاثر و پسر وکیل و دختر در آستانه طلاق را که به ناگاه متحول می شوند را باید کجای دلمان بگذاریم!
وقتی جهانِ فیلم مسئله فیلمساز نیست!
حامد یامینپور
وقتى فيلمنامه و شخصيت و موقعيتهايى كه در آن روايت مىشوند توسط خود فيلمساز فهم نشوند و فیلمنامه نیز توضیح درستی از موقعیت و پیشینهی شخصیتها بدست ندهد، بنابراین بازيگران هم بايد در يك سرگردانى ناگزير ملغمهاى از نقشهاى پيشين خود را اجرا كنند. اتفاقى كه در فيلم "درياچه ماهى" هم افتاده است و اين فيلم را به مسيرى اشتباه برده است.
فيلم مىخواهد زندگى رزمندهاى را به تصوير بكشد كه كرامت دارد و با عالمى بالاتر از اين دنياى ظاهرى مرتبط است و میتواند غیب را ببیند. مسئله اى كه البته دردسرهايى را هم برايش به وجود آورده و رفتارهاى خارج از قاعدهى حاصل از اين مسئله او را تا پاى بازداشت موقت در جبهه هم مىبرد.
تصوير كردن احوال معنوى انسانها مستلزم شناخت دقيق زندگى و رفتارهاى آنهاست. رفتارهايى كه البته شايد آن قدر كه فيلمساز در "درياچه ماهى" تخيل كرده بروز ظاهرى نداشته باشند. اگر چه ما در اين فيلم خيلى هم عمل معنوى ويژهاى از حاج رضا(نادر فلاح) نمىبينيم و مشخص نمىشود اين توجه ويژه به چه دليل به او شده و اين احوال حاصل كدام طريقتاند. فیلم و فیلمساز از واقعیت عوالم معنوی و صاحبان واقعی کرامت به قدری دورند که در اثر حاج رضا از سنین کودکی صاحب کرامت است. بی هیچ دلیل و منطقی.
از همين رو كارگردان با دادن آدرس غلط به مخاطب بيش از آن كه يك فرد معنوى و اهل سلوك را نشان دهد يك فرد بيمار به لحاظ روانى به تصوير مىكشد كه جز چند اكت نمايشى و زدن حرفهاى شاعرانه و شبهعرفانى و ديدن خواب چيز ديگرى ندارد.
همين تصويرها هم كافى است تا مخاطب نتواند با فيلم ارتباط مداومى داشت باشد و به جهان متفاوتى كه فيلمساز قصد نشان دادن آن را دارد وارد شود و اين يعنى همه چيز از نيت ساخت اين فيلم تا اين مجموعهى تصويرى به اكران درآمده هدر شده به حساب میایند. فیلمی که بعد از "چراغهای ناتمام" مصطفی سلطانی باید آن را دومین فیلم دفاعمقدسی شکستخورده جشنواره سیوپنجم دانست. آثاری شخصیتمحور که هر دو از منطق بیبهرهاند و بگرفته از تخیل الکن سازندگان آنها.