چراغ خواب ناتمام! / کاش قهرمان فیلم آدرس موسسه شما را بلد بود
فاجعه به اسم فیلم هم امان نداده. چراغهای ناتمام؟ دوستان بهتر است برای متفاوت بودن راههای بهتری را انتخاب کنند. بهراستی اگر از علایق دینی و نامهای بزرگ و مقدس دزدی مشروعیت نکنید چه چیزی برای عرضه دارید؟
سرویس فرهنگی فردا: چراغ های ناتمام اولین فیلم مصزفی سلطانی است که در موسسه شهید آوینی ساخته شده است. مجید صالحی در این فیلم نقش متفاوتی ایفا کرده و شقایق فراهانی و داریوش ارجمند هم در فیلم حضور دارند. در ادامه نقد های منتقدین پایگاه خبری فردا بر فیلمهای حاضر در جشنواره فیلم فجر به بهانه نمابش این فیلم در روز دوم برج میلاد، در ادامه دو نقد بر این فیلم را می خوانید:
دزدی مشروعیت
سید حسامالدین حسینی
اگر کسی ابوالمشاغل و ابن مشغله نادر ابراهیمی را خوانده باشد بهسختی باور میکند کاراکتر «نویسنده متعهد و پایبند به اصول» چنین انسان فناتیک، عقدهای و دمدمیمزاجی باشد که «جلال» فیلم بد مصطفی سلطانی بود. البته نیازی به خواندن این کتابها هم نیست. شاید کمی «دیدن» و «تجربه» هم مشکل را حل کند.
جلال نویسنده است و میخواهد حرف دلش را بنویسد. نه بازاری نویس است نه سفارش میگیرد. با هیچ ناشری بیش از چند روز دوام نمیآورد. دستآخر یک کار ارزشی به او پیشنهاد میشود که کارگردان مهم بودن و ارزشمند بودن این کار را مفروض گرفته. چیزی که ما میبینم یک کولهپشتی خاکی است که تعدادی عکس و نامه و وسایل دیگر را در خود جایداده است. اینها که ما میبینم برای درک اهمیت ماجرا کافی نیست. کارگردان هیچ تعهدی به قصهگویی و ذکر جزئیات ندارد. فکر میکند مخاطب لابد خودش در جریان ریز جزئیات هست. پرده سینما سفید است. تا نوری به پرده تابانده نشود چیزی دیده نمیشود و ما تا نبینیم باور نمیکنیم.
فیلم کلیشهای معما طرح میکند و ابلهانه و تا حدی کمدی معما را حل میکند. جلال یک عکس از کوله پیدا میکند که متعلق به سی سال پیش است. پشت عکس مهر عکاسی است. همسر جلال بلافاصله با عکاسی تماس میگیرد. با شمارهای که متعلق به سی سال پیش است. عکاسی هنوز بعد از سی سال دایر است و هنوز همانجاست. زن جلال کد عکس که رقم آخرش هم پاک شده را برای عکاس میخواند. عکاس چنان آرشیو قدرتمندی دارد که در کمتر از 15 ثانیه جواب میدهد: «همان عکسی که یک خانم با شال آبی در آن هست؟» هنوز نقطه طلایی کشف معما باقیمانده. عکاس این بار با شکستن رکورد 15 ثانیه آدرس خانم درون عکس را از آرشیو حیرت انگیزش پیدا میکند و معلوم میشود صاحب عکس ساکن روستای زرندین علیا است... دستکم جناب قهرمان را کمی به سختی بیشتری میانداختید. حداقل نتیجهاش چند دقیقه شاهکار اضافه و پول بیشتر برای پروژه بود.
فاجعه به اسم فیلم هم امان نداده. چراغهای ناتمام؟ دوستان بهتر است برای متفاوت بودن راههای بهتری را انتخاب کنند. از اسم فیلم که بگذریم به اسم قهرمان؟! میرسیم. جلال بهبودی. کسی که جلالش میراثی از آل احمد نبرده و بهبودیاش ربطی به هدایت الله ادبیات ایران ندارد. آقایان لطفاً با اسم بزرگان شوخی نکنید. بهراستی اگر از علایق دینی و نامهای بزرگ و مقدس دزدی مشروعیت نکنید چه چیزی برای عرضه دارید؟
کاش جلال آدرس موسسه شما را بلد بود که هم بتواند کار ارزشی کند. هم معیشتش درست شود. بگذریم.