سهیلا! به جای نفس عمیق وزن کم کن
طرح مشکل ازدواج و آمار نه میلیون زن و مرد مجرد کشور یک بهانه است برای فیلمساز برای پرداخت بی پروا به مسائل جنسی البته با رعایت پروتکل های ارشاد برای کسب مجوز. و مگر ممکن است در این سینما کسی به سراغ مشکلات جنسی برود و از آن برای خنداندن مخاطب استفاده نکند؟
سرویس فرهنگی فردا: «شماره 17 سهیلا» اولین ساخته محمود غفاری با بازی زهرا داوود نژاد روز دوم در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. (گزارش رخدادهای روز دوم کاخ جشنواره فجر را اینجا بخوانید) در ادامه نقد نویسندگان فردا بر فیلمهای حاضر در جشنواره سی و پنجم دو یادداشت زیر را در ادامه میخوانید که به بررسی این فیلم پرداخته اند:
سهیلا! به جای نفس عمیق وزن کم کن
محمد مهدی شیخ صراف
شماره 17 شماره پیراهن یک ورزشکار نیست که اسمش سهیلا باشد. اصلا سهیلا ورزش نمی کند. او به غایت چاق است، سنش بالا رفته و در آستانه چهل سالگی هنوز ازدواج نکرده. حالا به دنبال ازدواج اورژانسی است. باقی ماجرا تلاش های بی نتیجه و گاها احمقانه اوست برای حل مشکل بی شوهری و فرار از ترشیدگی که گاه حالت کمیک هم پیدا می کند. بدون هیچ نتیجه ای. او حتی راه حل هم برای مشکلش پیدا نمی کند. رفتن او به یکی از بنگاه های همسریابی هم بستر خوبی برای تمسخر است. طرح مشکل ازدواج و آمار نه میلیون زن و مرد مجرد کشور یک بهانه است برای فیلمساز برای پرداخت بی پروا به مسائل جنسی البته با رعایت پروتکل های ارشاد برای کسب مجوز. و مگر ممکن است در این سینما کسی به سراغ مشکلات جنسی برود و از آن برای خنداندن مخاطب استفاده نکند؟
شاید این توجیه را بشنویم که فیلمساز طرح مسئله کرده و دغدغه اجتماعی دارد. اما اصلا مسئله او دلایل بی شوهر ماندن سهیلا نیست، بلکه تلاش عبث او برای یافتن همسر است. نگاه تحقیر آمیز فیلمساز به کسانی که مشکل ازدواج دارند و به دنبال همسر می گردند در سراسر فیلم گسترده است. با هدروم زیاد و قاب گل و گشاد که افراد را به تنهایی در وسط نیمه پایینی تصویر نشانده و می خواهد خود را معرفی کنند و بگویند چه معیاری برای همسر آینده خود دارند. دقیقا جایی از صحبتهای آنها کات می زند که تماشاگر را بخنداند و گوینده جملات هرچه بیشتر مسخره و ترحم بر انگیز به نظر برسد. در جایی از فیلم در یک کلاس آموزشی به خانم های بی شوهر آموزش می دهند که برای غلبه بر نیاز جنسی در موقعیت های نامناسب اگر نتوانستید مکان را ترک کنید نفس عمیق بکشید!
بازی زهرا داوود نژاد قابل قبول است اما وقتی مهرداد صدیقیان و بابک حمیدیان را می بینیم ناپخته بودن همه بازیهای فیلم بیشتر به چشممان می آید. فیلمی که سراسر آن یک مستند نمایی بیهوده با دوربین روی دست است در مترو و پیاده رو و خیابان های تهران. به دنبال دختر چاقی که برای اینکه می ترسد در آینده بچه دار نشود دنبال شوهر می گردد و بزرگترین مشکل ظاهری اش چاقی است. نمای پایانی هم نفس عمیق کشیدن سهیلاست، اما هیچ کجای فیلم معلوم نمی شود او در تمام این سالها به چه مشغول بوده که ازدواج نکرده و حالا به جای این همه نفس عمیق چرا وزن کم نمی کند؟
دویدن با نفس عمیق در میدان مین
مسعود غزنچایی
فیلم " شماره 17 سهیلا " ، فیلمی با بودجه کم و متکی بر شخصیت است، نه رویداد. با توجه به این، فیلمساز/فیلمنامه نویس، باید ابتدا با شخصیت پردازی قوی و شکل گیری انگیزه های فردی، خانوادگی و اجتماعی، زمینه همزادپنداری مخاطب با شخصیت اصلی فیلم را ایجاد کند و با همراهی مخاطب با این شخصیت، باور و هدف اصلی خود را به مخاطب انتقال دهد.
در " شماره 17 سهیلا " ، فیلمساز به مسئله بسیار مهم اجتماعی در ایران را مطرح می کند: یعنی بحران عدم میل به ازدواج و تبعاتی که این تصمیم می تواند در دراز مدت و پس از طی شدن سال های زیاد از این تصمیم، یعنی زمانی که دیگر چنین فردی نه زیبایی فیزیکی سال های جوانی را دارد و نه سلامتی فیزیکی سال های جوانی و آمادگی برای تشکیل زندگی و بچه دار شدن.
به همین منظور باید فیلمساز در ابتدا شخصیت پردازی قوی و کاملی برای سهیلای فیلم انجام دهد و با ایجاد موقعیت هایی متناسب با انگیزه ها و شرایط این شخصیت، مخاطب را با هدف خود همراه کند.
مشکل فیلم، شخصیت پردازی ناقص سهیلا است. در طول فیلم چیز زیادی از خانواده و زمینه های اجتماعی و خانوادگی سهیلا در مورد تصمیم گیری او به عدم ازدواج نمی بینیم. جایگاه پدر سهیلا که به هیچ وجه در فیلم تعریف نمی شود و مادر هم در ارتباط با " مرصع پلو " معرفی می شود. در مورد زندگی گذشته و دوران تحصیل سهیلا هم فقط اشارات بسیار کوتاهی می شود.
اما مسئله اصلی که نیرومحرکه سهیلا برای ازدواج و ایجاد ارتباط با جنس مخالف با هدف تشکیل خانواده است، عمدا از ابتدا توسط فیلمساز مطرح نمی شود. در ابتدا زندگی کسل کننده، تنهایی و اصرار دوستان، نیرومحرکه سهیلا برای ازدواج است اما در فیلمی که 77 دقیقه است، در دقیقه 50 تازه متوجه می شویم که وجود بیماری که برای سهیلا خطرساز است، زمینه اصلی شخصی او برای ایجاد ارتباط سالم با جنس مخالف است.
مطرح کردن این موضوع در ابتدای فیلم، هم به همزادپنداری بیشتر مخاطب با شخصیت اصلی فیلم کمک می کرد و هم می توانست موقعیت های جذابتری در فیلم ایجاد کند.
به عنوان مثال به جای سکانسی که او خودش را به جای همسر یکی از آشنایانش (بابک حمیدیان) جا می زند می شد به زندگی خانوادگی و مسائل شخصی او پرداخت. سکانس مورد اشاره به طور کلی در فیلم اضافی است و به غیر از توجیه برای وجود یک بازیگر چهره برای افزایش فروش، تنها کارکردی که دارد، دادن این اطلاعات به مخاطب است که سلامتی سهیلا با عدم رابطه با جنس مخالف به خطر می افتد که می توانست در ابتدای فیلم هم مطرح شود.