امیدی به وزارت خارجه نداریم

«بعد از 4 ماه، نماینده‌ای از سفارت آمد و مقداری شکر و بیسکویت با خود آورد. شرایط زندان، فجیع و اسفناک است. ساختمان زندان، متعلق به دوره استالین است، تنگ، تاریک و مخوف و سرد.»

کد خبر : 623039

خبرگزاری فارس: خانواده‌های رانندگان ایرانی زندانی در ترکمنستان در پیگیری وضع بستگان زندانی خود که به دلایل مختلفی در این کشور بازداشت و در زندان هستند همواره از اتهامات وارده، احکام صادره، وضع نامناسب زندان‌های این کشور و عدم اطلاع‌رسانی درخصوص آنها گله‌مند هستند. مشکلات اخیر اتباع ایرانی در ترکمنستان و به ویژه ایرانی‌های زندانی‌شده در این کشور که اغلب بر خلاف قوانین بین‌المللی بدون اطلاع خانواده و یا مقامات کشور، متهم و محاکمه می‌شوند به گره‌ای کور در روابط دو کشور تبدیل شده و قربانی آن تنها خانواده زندانیان حاضر در کشور ترکمنستان هستند. خبرگزاری فارس در میزگردی با تنی چند از اعضای این خانواده‌ها، سعی کرده است تا به بررسی مشکلات و گلایه‌های آنان بپردازد. آنچه در ذیل می‌خوانید ماحصل گفتگوی دو ساعته ما با خانواده‌ این زندانیان و یکی از زندانیان آزاد شده از زندان‌های ترکمنستان است: تنها زندانی آزاد شده در این نشست که تمایلی نداشت نام و عنوانش ذکر شود، خودش را قربانی تهاتری می‌داند که در آن مقطع صورت گرفته و در توضیح بیشتر این موضوع می‌گوید: «تهاتر گازی ما با کشور ترکمنستان 5 میلیارد دلار است که برخی از مسئولین کشور و شرکت‌های خصوصی نیز در این زمینه فعالیت می‌کنند و یکی از دلایلی هم که آزادی ایرانیان دربند در زندان‌های ترکمنستان پیگیری نمی‌شود، همین قضیه است چون آنها نمی‌خواهند روابط ما با ترکمنستان خراب شود و در حصول درآمدهایشان مشکلی به وجود آید.» این زندانی آزاد شده که شرایطش با بقیه زندانیان اندکی تفاوت داشت و توسط ارگان‌های امنیتی ترکمنستان بازجویی می‌شد، موضوع فساد مالی و رشوه در روابط مالی ایران و ترکمنستان را بسیار پیچیده توصیف کرد و گفت: «متأسفانه خود سفیر وقت ایران در آنجا که 6 سال سفیر بود در این زمینه مشکلاتی داشت». او در ادامه، وضعیت خود در زندان‌های ترکمنستان را این‌طور توصیف کرد: «در سه ماه اول هیچ ارتباطی با بیرون نداشتم و نتوانستم هیچ وکیلی بگیرم و حتی به خانواده اطلاع دهم که من کجا هستم. بعد از 4 ماه، نماینده‌ای از سفارت آمد و مقداری شکر و بیسکویت با خود آورد. شرایط زندان، فجیع و اسفناک است. ساختمان زندان، متعلق به دوره استالین است، تنگ، تاریک و مخوف و سرد. این زندان‌ها در آن زمان برای نگهداری تبعیدی‌ها بود تا ایزوله باشند و با دنیای خارج ارتباطی نداشته باشند. سیستم برخورد هم درست مانند سیستم شوروی سابق است.» وی می گوید: «من حدود 20 سال است در این منطقه رفت و آمد دارم و به سیستم آنجا آشنا هستم که یک سیستم واقعاً وحشتناک است. یکی از افرادی که با من در سلول بود، ایدز داشت و دو نفر هم هپاتیت C داشتند و حتی علنی می‌گفتند و پنهان نمی کردند. فقط یک لیوان بود که با آن آب می‌خوردیم؛ روزی یک وعده آب نارنجی رنگ. هر سه روز یک بار هم یک استکان چای می‌‌خوردم.» به گفته این زندانی آزاد شده، برخوردها در ترکمنستان با اتباع ایرانی بسیار بد است: «آنها با ایرانی‌ها یک خصومت ویژه دارند و ما را دشمن خود می‌دانند و این تفکر در ذهن مردم آنجا نهادینه شده است. مثلا با ترک‌ها اینطور نیستند. آنها را دوست دارند و احترام زیادی به ترک‌ها می گذارند ولی با ایرانی‌ها بد برخورد می‌کنند و اگر تعداد زندانیان ایرانی در آنجا زیاد نبود و از این تعداد هراس نداشتند، تا آنجا که می‌توانستند فشار می‌آوردند.» او درخصوص اتهامات ایرانی‌های زندانی در ترکمنستان نیز می‌گوید: «جرم‌ ایرانی‌ها معمولاً قاچاق قرص ترامادول است. گاهی اشخاصی را می‌گرفتند که جرمشان حمل یک گرم تریاک یا سوخته‌ای به عنوان نوک سوزن بود که واقعا نمی‌توان آن را جرم به حساب آورد. مصرف شخصی بود و حتی در حدی هم نبود که نیاز یک نفر را تامین کند.» وی با انتقاد از عدم پیگیری‌های وزرات امور خارجه در تعیین تکلیف زندانیان ایرانی در ترکمنستان گفت: «در این قضیه هیچ پیگیری انجام نمی‌شود. با اینکه سفیر وقت ما در آن کشور با توجه به خوش خدمتی‌هایی که برای دولت ترکمنستان انجام داد، مدال شجاعت هم گرفت اما بیشتر به فکر خود و عقبه اقتصادی خود بود.» این زندانی آزاد شده، بحث تبادل زندانیان را موضوعی محقق شدنی می‌داند و می‌گوید: «به نظرم تبادل زندانیان به تحقق نخواهد پیوست، به خاطر اینکه برخی از مسئولین در بحث‌های تجاری دخیل هستند و سودها و درآمدهای کلانی از این راه به دست می‌آورند که به صورت ارزی به حساب‌های خارج از کشورشان واریز می‌شود. اسم نمی‌برم اما اگر به عقب برگردیم و نگاهی به روابط با ترکمنستان بیندازیم، متوجه خواهیم شد. درآمد و سرمایه هنگفت برخی افراد به اوایل فروپاشی شوروی برمی‌گردد و کارهای نفتی که در صنعت پتروشیمی انجام می‌دادند.» وی خصوصیات دولت حاکم در ترکمنستان را هم این‌طور توصیف می‌کند: «کشور ترکمنستان یک کشور کاملاً بسته و دیکتاتوری است. چیزی شبیه به کره شمالی. در خیابان‌هایی که محل تردد رئیس جمهور است، شیشه‌های دو جداره به قطر 20 میلی‌متر زده‌ شده که کسی نمی‌تواند این پنجره‌ها را باز و بسته کند. شاید حتی اگر ایران کل جمعیت ترکمنستان را بازداشت کند، اصلا برای دولت این کشور مهم نباشد. من در جریان بودم که یک بار ایران تهدید کرد که ترکمن‌هایی که از ایران پودرهای رختشویی صادر می‌کنند (چون قاچاق محسوب می‌شود) زندانی می‌کند و آنها هم گفتند بکنید!» وی ادامه داد: «کوچکترین قراردادها در ترکمنستان باید توسط رئیس جمهور امضا شود و هیچ کس حق دخالت ندارد. بیش از 90 درصد پورسانت‌ها و رشوه‌هایی هم که در تمامی این قراردادها ردوبدل می‌شود، با اطلاع قبلی‌ رئیس جمهور بوده و حتی خودش هم درصدهایی را روی قراردادها می‌گیرد.» این زندانی آزاد شده در عین حال خطاب به خانواده زندانیان دربند ترکمنستان پیشنهاد کرد: «باید سعی کنید از شرایط و چالش‌هایی که در این قضیه به وجود می‌آید استفاده کنید. به هر حال ترکمنستان کشوری است که از قوانین بین‌المللی می‌ترسد و بهترین کار هم این است که از مجاری نهادهای بین‌المللی اقدام کرده و به مجامع حقوق بشری و ارگان‌های بین‌المللی شکایت کنید.» وی با بیان اینکه کشورهای اروپایی و کشورهای دیگری نظیر قرقیزستان، افغانستان و ترکیه‌ هیچ مشکلی با زندانیان خود در ترکمنستان ندارند و برخوردهایی که با زندانیان آنها انجام می‌شود خوب است و شرایط زندگی‌شان در زندان‌ها با ایرانیان بسیار تفاوت دارد، گفت: «خانواده‌ها باید به اعتراضات خود ادامه دهند. از موضوعاتی نظیر روز تولد رئیس‌جمهور ترکمنستان (مختوم قلی) استفاده کنند. این زندانی آزاد شده با تاکید مجدد بر اینکه وزارت امورخارجه هیچ انگیزه‌ای برای حل این قضیه ندارد، می‌گوید: «شما در کل وزارت خارجه از وزیر گرفته تا کارشناسان را بگردید؛ ببنید اطلاعاتشان در خصوص زندانیان چه اندازه است؟ اصلا نمی‌دانند چند ایرانی در آنجا وجود دارد؛ سفارت هم که تعطیل است، ساعت 11- 12 سرکار می‌آیند و ساعت 1 و 2 به خانه برمی‌گردند. هیچ انگیزه‌ای وجود ندارد که از طریق دیپلماتیک این مسائل حل شود. سفارت ایران در هیچ دادگاهی شرکت نمی‌کند و شاید دادگاه من تنها دادگاه ویژه‌ای بود که در آن شرکت کردند. وزارت خارجه ترکمنستان اطلاعات دادگاه‌ها و زندانیان را به سفارت ایران می‌دهد ولی این پرونده‌ها کجاست؟ سفارت ایران در ترکمنستان آلوده است. مدال افتخار به سفیری می‌دهند که 300 نفر از شهروندانش در آن کشور زندانی هستند! افراد دلسوزی هم وجود دارند که که این قضیه را پیگیری می‌کنند، اما تنها پل ارتباطی ما با دولت ترکمنستان، سفارت است که متأسفانه آن هم در کارهای خود اهمال می‌کند. شما نگاه کنید یک فرد ترک با 5 میلیون قرص ترامادول، کمتر از 3 ماه در زندان بود اما یک ایرانی با 200 هزار قرص ترامادول حدود 3سال و نیم است که در زندان است چون مقامات ترکی برای آزادی زندانیان خود اراده دارند اما مقامات ما نه.» *هفت سال است همسرم را ندیده‌ام خانم «میرمیران» همسر آقای «محمدی» یکی دیگر از مدعوین این نشست بود؛ شوهر او از سال 88 در زندان ترکمنستان است. روایت وی از دستگیری همسرش چنین است: «شوهرم از شهریور 88 به جرم حمل 400 گرم مواد مخدر که در نایلونی از باک ماشین آویزان شده بود، در نقطه صفر مرزی دستگیر می‌شود، وقتی پلیس او را بازداشت می‌کند، تمام راننده‌هایی که پشت ماشین او بودند می‌آیند و شهادت می‌دهند که ما دیدیم این نایلون را کس دیگری از ماشین آویزان کرد اما آنجا کسی نمی‌تواند حرفش را ثابت کند.» خانم میرمیران ادامه داد: «زمانی که این اتفاق برای همسرم افتاد، دخترم پیش‌دبستانی بود و الان کلاس هفتم است. من اصلاً نتوانستم در این 7 سال همسرم را ببینم. الان 15 ماه است که از زندان «بایرام لویی» به «سیدی» منتقل شده اما هیچ ارتباط تلفنی نداریم. فقط 2 نامه داده است. یک بار هم که در گذشته با هم صحبت کردیم، گفت به هیچ عنوان نمی‌خواهم بیایی اینجا چون جای امنی نیست. من این سختی را تحمل می‌کنم ولی تو نیا.» وی در خصوص مساعدت‌ها و کمک‌هایی که وزارت امور خارجه و سفارت ترکمنستان به آنها کرده است می‌گوید: «از سفارت صحبت نکنیم خیلی بهتر است. سال 88 که این اتفاق افتاد و راننده‌ها تماس گرفتند و اطلاع دادند، با سفارت تماس گرفتم و آنها گفتند شما چرا ناراحتید؟ وقتی می‌گویید این طور بوده یعنی پاپوش بوده و قاچاق محسوب نمی‌شود. ما با وکیل از شوهر شما دفاع می‌کنیم و او زمان طولانی آنجا نمی‌ماند. من هم به خانواده‌ام گفتم خدا را شکر که چه سفارت خوبی داریم!» میرمیران ادامه ماجرا را اینطور روایت می‌کند: «4 ماه گذشت و ما هیچ خبری از شوهرم نداشتم؛ بعد از 4 ماه زنگ زد. پرسیدم: آمدند؟ دفاع کردند؟ گفت: چه کسی؟ گفتم: از سفارت. بعد گفتم که من می‌خواستم پول بدهم و وکیل بگیرم اما آنها گفتند شما چرا می‌خواهید پول بدهید؟ ما خودمان وکیل می‌گیریم! این وظیفه ماست (با همین لحن). اما شوهرم گفت اصلاً از سفارت کسی در دادگاه من نبود و اصلاً هیچ ایرانی نبود. آخر که حکم را می‌خواستند بدهند می‌پرسند چندتا بچه داری و از تعداد بچه‌ها مقدار سال حکم را کم می‌کنند.» وی در خصوص نحوه تامین مخارج زندگی خود و دخترش توضیح می‌دهد: «تا دو سال قبل خودم کار می‌کردم اما متاسفانه کارم را هم از دست دادم. کامیون شوهرم هم با همه متعلقاتشدر ترکمنستان مصادره است. تا سال 88 حدود 400 کامیون مصادره کردند و مثل اینکه این یکی از راه‌های درآمدی ترکمنستان شده است. در این سال‌ها حدود 700-800 کامیون گرفتند که میانگین قیمت هر کدام 300 تا 400 میلیون تومان است.» *وزارت خارجه می‌گفت اصلا نگران نباشید! خانم رزاقی همسر آقای عباسی که شوهرش از 2 سل قبل در زندان‌های ترکمنستان به سر می‌برد نیز در این جلسه به تشریح وضعیت همسرش پرداخت: «شوهرم 53 سال سن دارد و در یک شرکت خصوصی کار می‌کرد و قرار بود بازنشسته شود؛ شرکت به او گفت این آخرین سرویس را برو و بعد بازنشسته‌ات می‌کنیم منتها ماشینی که دست خودش بود، مشکل داشت و ماشین فرد دیگری را گرفتند که معتاد بود. صاحب اصلی ماشین به اندازه مصرف خودش (4 یا 5 گرم تریاک) که پشت صندلی خشک شده بود داشت؛ ماموران همان مواد را می‌تراشند و جمع می کنند و او را بازداشت می‌کنند. وی ادامه می‌دهد: «در مدت این دو سال او را ندیده‌ام. 3 -4 ماه اول که اصلاً خبر هم نداشتیم اما بعد از آن 2-3 بار تلفنی صحبت کردیم ولی الان یک سال و نیم است که از او هیچ خبری نداریم.» همسر این زندانی با اعلام مدت محکومیت شوهرش که 7 سال است، اظهار می‌کند: «کیفرخواست را برای من فرستادند و گفتند شاید از طریق وزارت خارجه بشود پیگیری کرد. به وزارت خارجه رفتم. آنجا گفتند که همسرم مشکوک به جرم است و زیاد آنجا نمی‌ماند. سفارت هم همین حرف را زد که چون مشکوک به جرم است و جرم را هم گردن نگرفته اصلاً جای نگرانی نیست.» *به هر نهادی توانستیم مراجعه کردیم اما هیچ مساعدتی نکردند خانم بیات همسر آقای خوشدل یکی دیگر از مدعوین این نشست بود. او در خصوص جرم و مدت حبس همسرش می‌گوید: «3 سال است که به جرم چند سوت سوخته تریاک که زیر پای شاگرد پیدا کردند، آنجاست و حکمش را 6 سال بریده‌اند. 4 ماه اول اصلاً از او هیچ اطلاعی نداشتیم. بعد از 4 ماه زنگ زد و گفت ما دستگیر شدیم.» وی درخصوص پیگیری‌هایی که برای وضعیت همسرش انجام داده می گوید: «به هر جایی که می‌شد مراجعه کردیم و کمک خواستیم. از وزارت خارجه و وزارت کشور گرفته تا بیت رهبری و نهاد ریاست جمهوری. همه جا هم قول مساعدت می‌دهند و می‌گویند پیگیری می‌کنیم اما هیچ اقدامی تا امروز انجام نداده‌اند.» *افراد وزرات خارجه در شان خود نمی‌بینند جوابگوی ما باشند! خانم ذوالفقاری دختر یکی دیگر از زندانیان که در این نشست شرکت کرده بود نیز در خصوص وضعیت پدرش چنین توضیح می‌دهد: «پدرم در نقطه صفر مرزی دامدار بود. کوهستان گاهی مه‌آلود می‌شود و مرز ما با ترکمنستان هم سیم خاردار ندارد. وقتی گوسفندان به آن طرف می‌روند و پدرم می‌خواهد آنها را برگرداند، ناخودآگاه وارد خاک این کشور شده و بازداشت می‌شود.» او ادامه می‌دهد: «در کوهستان دوا و دکتر نیست و پدرم به علت بیماری، 5 سال بود که مواد مصرف می‌کرد و آن روز هم 3 گرم مواد برای مصرف خودش همراهش بود. او را بردند و 7 سال زندان برایش بریدند. ما تا 6 ماه اول هیچ خبری از پدرم نداشتیم. بعد از 6 ماه با ترس و لرز با شوهرم رفتیم که فکری بکنیم. ما 6 دختر هستیم و برادر نداریم. وقتی به ترکمنستان رفتیم، سفارت آبدارچی خود را برای پاسخگویی ما فرستاد و چقدر همان دیدار با آبدارچی سفارت برای ما هزینه داشت!» به گفته خانم ذوالفقاری، پدرش که بیمار است، اکنون در زندان‌های ترکمنستان و به علت وضعیت اسف بار آنجا دچار مشکلات عدیده شده: «پدرم الان 63 سالش است. هم‌بندی‌هایش از زندان پیام می‌دهند که فشارش بالاست و قلبش اذیت می‌کند.» او ادامه می‌دهد: «هرجا که بگویید برای پیگیری رفتیم؛ وزارت کشور، وزارت امور خارجه، نهاد ریاست جمهوری. جوابشان هم این بود که ما پیگیری می‌کنیم. خانواده زندانیان اخیرا وزارت کشور بودند اما اصلاً اجازه ندادند جلوی وزارت کشور تجمع کنیم. گفتند متفرق شوید والا پلیس امنیت شما را می‌برد. رفتیم آن‌ سوی خیابان، آمدند گفتند بروید در کوچه تا مردم نبینند. بعد هم 2 نماینده از طرف خانواده‌ها رفتند داخل وزارت کشور و صحبت کردند. آنها هم گفتند که یک هفته دیگر جواب می‌دهند. آنها حتی نمی‌گویند که ما پیگیر نیستیم، می‌گویند ما مصرانه و از شما بیشتر پیگیریم. ولی در عمل هیچ خبری نیست.» ذوالفقاری می‌گوید: «سال 93 برای پدرم عفو آمد اما به دلیل عدم همکاری سفارت و وزارت خارجه هنوز آزاد نشده است. در بسیاری از تجمع‌ها که خانواده‌ها می‌روند، نه معاون وزیر و مدیرکل، بلکه حتی کارشناسانی هم که این موضوع به آنها ارتباط دارد، در شان خودشان نمی‌بینند که حتی بیایند با خانواده‌ها دیدار کنند.» *چرا کشوری مانند ترکمنستان برای وزارت خارجه ما تعیین تکلیف می‌کند؟ حمید امیرقلی‌پور که پدرش (علی اصغر امیرقلی‌پور) از 88/8/8 در زندان‌های ترکمنستان به سر می‌برد، جریان دستگیری پدرش را چنین توضیح می‌دهد: «پدرم از طرف یکی از شرکت‌های گرگانی مأموریت پیدا کرد تا باری را به ترکمنستان ببرد. کامیون قبل از حرکت به مقصد ترکمنستان توسط شرکت پلمب شد و تنها مسئولیت رساندن بار به این کشور به عهده پدرم بود. بعد از چند روز که از حرکت پدرم می‌گذشت، از یکی از راننده‌های دیگر که از دوستان پدرم بود متوجه شدیم که بار کامیون مشکلی داشته و پدرم دستگیر شده است. از او هیچ خبر دیگری نداشتیم تا 10 روز بعد که وزارت خارجه به ما خبر داد چنین اتفاقی افتاده و گفتند که البته هیچ مشکلی وجود ندارد و پدرم به زودی آزاد خواهد شد، چون بار، داخل کانتینرهای پلمب شده بوده و گفتند پدر شما در این‌باره مقصر شناخته نخواهد شد.» وی ادامه داد: «بعد از دو ماه بی خبری از پدرم متوجه شدیم که قرار است دادگاهی برای رسیدگی به پرونده او برگزار شود. از طریق سفارت به ما اطلاع دادند که یک هفته دیگر این دادگاه برگزار می‌شود و اگر می‌خواهیم وکیلی برای پدرم بگیریم باید هرچه زودتر اقدام کنیم. به سفارت گفتیم که طی 5 روز چه‌طور می‌توانیم وکیل بگیریم؟ گفتند پس خودمان وکیل سفارت را برای پیگیری پرونده پدرتان استخدام می‌کنیم. اما به نظر می‌آمد که وکیل دادگاه هم دستش با خود دادگاه ترکمنستان در یک کاسه بود و ما این موضوع را پس از ملاقات حضوری با پدرمان فهمیدیم. دادگاه بالأخره تشکیل شد و پدرم را به جرم حمل و قاچاق مواد مخدر به 24 سال زندان محکوم کردند. ما به آقای قشقاوی معاون کنسولی وزارت خارجه مراجعه کردیم و به او گفتم شما به ما قول داده بودید که پدرم آزاد می‌شود. ایشان پاسخ داد که هنوز هم جای نگرانی نیست، پدرت آزاد خواهد شد و ما با امیدواری راهی شهرستان شدیم، ولی 4 هفته دیگر هم گذشت و خبری از پدرم نشد. به نظرمان رسید که حداقل پرونده پدرمان را در ایران دنبال کنیم و بی‌گناهی‌اش را ثابت کنیم، چون پدرم صرفاً یک راننده بود و باری که حمل می‌کرد هم توسط خود شرکت فرستنده پلمب شده بود. بعد از 6 ماه پیگیری بالأخره توانستیم بی‌گناهی پدرم را ثابت کنیم. بی‌گناهی پدرم در دادگاه انقلاب ثابت و صاحب اصلی بار هم به حبس محکوم شد. وزارت خارجه به ما وعده داده بود که اگر حکم بی‌گناهی پدرتان را با تأیید دادگاه انقلاب به ما ارائه کنید، او را خیلی زود آزاد خواهند کرد. ما هم مدارک را در اختیار وزارت خارجه قرار دادیم. اما باز هم مدت زیادی گذشت و خبری نشد. به همین دلیل مادرم و برادر بزرگم به آقای متکی وزیر خارجه وقت مراجعه کردند. آقای متکی بعد از بررسی پرونده دستور دادند نامه‌ای به قلم خود ایشان خطاب به وزیر خارجه ترکمنستان تنظیم شده و در آن نامه خواستار برائت آقای امیرقلی‌پور و استرداد کامیون شود و ضمناً هماهنگ شود که همسر آقای امیرقلی‌پور بتوانند به ترکمنستان سفر و با همسرشان دیدار کنند. این موضوع 89/6/5 اتفاق افتاد. در آن تاریخ آقای قشقاوی این نامه را به امضای آقای متکی به ترکمنستان فرستادند.» پسر این فرد زندانی در ترکمنستان اضافه کرد: «در حال حاضر وضعیت زندگی ما به شدت هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ روانی به هم ریخته است. با وجود این‌که وزارت خارجه قبول دارد که پدرمان بی‌گناه است، حتی یک بار هم حالی از ما نپرسیدند. نه تنها سراغ ما نمی‌آیند، به سراغ پدر پیر ما در زندان هم نمی‌روند و با او ملاقات نمی‌کنند و جویای احوالش نمی‌شوند. به همین خاطر خودمان مجبور شدیم برای ملاقات با پدرمان به ترکمنستان سفر کنیم، ولی ملاقات با پدرمان جدای از مسائل مالی، هزینه‌های زیاد دیگری هم داشت که از جمله آنها رفتار بسیار بد مامورین ترکمنستان با خانواده ما بود.» امیرقلی‌پور وضعیت پدرش در زندان‌های ترکمنستان را هم اینطور روایت می‌کند: «طی ملاقاتی که با پدرم داشتیم، به ما گفت که 2 سال اول را در شرایط واقعاً اسف‌باری سپری کرده است. برای غذا به آن‌ها نان کپک زده می‌دادند. ابتدا در زندان انفرادی بود و بعد او را به اتاقی 20متری بردند که با 12 نفر دیگر در آن‌جا زندگی می‌کردند و حتی رنگ آفتاب را نمی‌دیدند. در فصل سرما مجبورشان می‌کردند با زیرپیراهنی روی زمین بخوابند. کثیفی زندان هم به شدت زندانیان را آزار می‌داد. این 2 سال، همان 2 سالی بود که ما هیچ خبری از پدرمان نداشتیم. بعد از مواجهه با وضعیت روحی و جسمی پدرم، مادرم به شدت نگران شد و به همین خاطر به ایران که برگشتیم، به آقای قشقاوی مراجعه کرد و ایشان هم در پاسخ گفتند ما 90 نامه برای آزادی همسر شما فرستاده‌ایم. برای هیچ‌کس تا این حد پیگیری نکرده‌ایم. من نمی‌دانم چگونه کشوری مانند ترکمنستان برای وزارت خارجه ما تعیین تکلیف می‌کند؟ ما فکر می‌کردیم با آمدن آقای روحانی و آقای ظریف این مسائل خیلی راحت حل شود. ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. بعد از آنکه خانواده ما برای دیدار با پدرم به ترکمنستان رفتند، به سفارت ایران در این کشور مراجعه کردند، اما سفیر وقت حتی حاضر نشد ما را ببیند. مادر من جلوی سفارت گریه می‌کرد، اما باز هم ما را به داخل سفارت راه ندادند و مدام می‌گفتند که چرا گریه می‌کنید؟ پدر شما قاچاقچی است! این چه سیستمی است که در آن، دادگاه انقلاب بی‌گناهی یک نفر را تأیید می‌کند، اما یک کارمند جزء سفارت در کشوری غریب به مادر من می‌گوید شوهرت قاچاقچی است! *اگر سفیر نتواند از حقوق ایرانی‌ها دفاع کند چه لزومی دارد سفارت داشته باشیم؟ من نمی‌دانم کار سفیر در یک کشور خارجی چیست؟ مگر یکی از وظایفش این نیست که به امور ایرانی‌ها در آن کشور رسیدگی کند؟ اگر سفیر ما نمی‌تواند از حقوق اتباع ایرانی در کشوری دفاع کند، پس چه لزومی دارد که ما در آنجا سفارت داشته باشیم؟» وی همچنین به موضوع مصوبه انتقال محکومین میان دو کشور اشاره کرده و می‌گوید: «مجلس ترکمنستان مصوبه انتقال محکومین بین دولت ترکمنستان و ایران را چند ماه بعد از اینکه آقای روحانی در سال 93 به ترکمنستان می‌رود، تصویب می‌کند و به صورت قانون در می‌آورد. در صورتی که الان که به ما به وزارت کشور زنگ می‌زنیم می‌گویند چون انتخابات ترکمنستان است آنها انتقال محکومین را به تعویق انداختند. انتقال محکومین اردیبهشت 94 توسط رئیس جمهور ترکمنستان امضا می‌شود اما در کشور ما در گیر و دارهای سیاسی می‌افتد و تیر ماه 94 امضا می‌شود. *عزیزانمان در آن هوای سرد ترکمنستان زندانیان بی‌پناه هستند افسانه سلیمانی دختر محمود سلیمانی یکی دیگر از مهمانان این نشست بود. وی در تشریح وضعیت پدرش می‌گوید: «پدرم از بهمن 90 به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شد. روز دستگیری 17 ماشین مانده به بازرسی ماشین پدرم و زمانی که او بالای سر ماشین نبود، ماموران داخل خودرو را بازرسی کردند در صورتی که در قانون مرز اینگونه است که تا راننده نباشد اجازه بازرسی ندارند. مواد مخدر را از روی باطری موتور یخچال پیدا می‌‌کنند! جاسازی بر روی باطری موتور یخچال مانند پنهان کردن مواد روی کاپوت یا صندوق عقب است درحالیکه قاچاقچیان جاسازی‌هایی دارند که خود سازنده ماشین هم نمی‌تواند آن را پیدا کند. پدرم به 70-80 کشور دنیا سفر کرده و بیشتر از 100 بار به کشور ترکمنستان رفته و هیچ جای دنیا هیچ پرونده‌ای نداشته است.» وی ادامه می‌دهد: «4 ماه ما از پدرم بی‌خبر بودیم. بعد به ما گفتند برای دادگاه به خانواده‌ها می‌گوییم. الان 5 سال از این قضیه گذشته و اگر پدر من خودش تماس نگرفته بود، فکر نمی‌کنم دولت به ما اعلام می‌کرد. من و برادرم و 70-80 درصد کسانی که می‌شناختیم به وزارت کشور و وزارت امور خارجه رفتیم اما هیچ پیگیری از سوی دولت صورت نمی‌گیرد.» سلیمانی تصریح می‌کند: «چند روز پیش من با رئیس اداره امور اجتماعی وزارت امور خارجه صحبت کردم. ایشان برگشت و به ما گفت: مگر ما به اینها گفتیم این کار را انجام دهند؟ من در جواب به ایشان گفتم شما در جایگاهی نیستید که بخواهید قضاوت کنید! شما آنجا حقوق می‌گیرید و موظفید کار پدر من و امثال او را انجام دهید. این پرونده از تیر ماه 95 به دادگستری رفت؛ یک مدت قوه قضاییه قبول نمی‌کرد که زندانی‌ها را انتقال دهیم.» سلیمانی افزود: ما به وزارت خارجه که زنگ می‌زنیم یک چیز می‌گوید، کنسول‌گری عشق‌آباد یک چیز دیگر، کنسولی مالی چیز دیگر. اینها خودشان نمی‌دانند روابطشان با دولت ترکمنستان چگونه است. وزارت خارجه، وزارت کشور و نهاد ریاست جمهوری نه تنها توجهی به این زندانیان -که واقعا برای بسیاری از آنان پاپوش درست کرده‌اند- نمی‌کند بلکه بی‌احترامی هم صورت می‌گیرد. قرار بود از تیرماه، 130نفر را که پدرم ششمین نفر آن لیست بود، آزاد کنند. این 130 نفر کسانی هستند که یا حکمشان کمتر از 10 سال است یا بیمار هستند و یا سنشان بالای 50 سال است ولی نشد. انگار اصلا برای آقایان مهم نیست که چه اتفاقاتی سر مرزها می‌افتد. فکر نمی‌کنم خرید یک دستگاه اسکن برای کشور ما چندان سخت باشد که ماشین لب مرز از اسکن رد شود و اگر مواد مخدری همراه دارد همین جا گرفته شود. در هر صورت اینجا کشور خودمان است و خانواده‌ها می‌توانند حداقل پیگیری کنند.» دختر این زندانی دربند در کشور ترکمنستان می‌گوید: «اینها عزیزان ما هستند و ما تمام تلاش خود را می‌کنیم که اینها آزاد شوند هر کس 10 دقیقه خود را جای ما بگذارد دوام نمی‌آورد. شاید برخی از زندانیان مافیا باشند و اصلاً دوست نداشته باشند به ایران برگردند ولی پدران ما بی‌گناه هستند و دوست داریم بیایند اما هیچ کس به دادشان نمی‌رسد. بدترین حالت این است که اینها گاهی 4، 5 ماه اسامی کسانی را که بازداشت کرده‌اند اعلام نمی‌کنند. ما نمی‌دانستیم پدرم مرده است یا زنده. یک دادگاه 10 دقیقه‌ای با پولی که پدرم به آنها داده بود تشکیل شد و آخر جلسه قاضی به او گفت: در این 8 سالی که کار کردم اولین کسی هستی که مطمئنم بی‌گناهی و فقط می‌توانم 3 سال عفو بدهم، حکم پدرم با آن عفو، 19 سال شد.» وی درخصوص وضعیت زندانیان ایرانی در ترکمنستان گفت: «پدر من در نامه‌ای نوشته است در یک سال و نیمی که آنان را به یک زندان دیگر انتقال داده‌اند، هیچ مواد شوینده‌ای برای شستن لباس‌ها ندارند، هر 10 روز یک بار آنها را به صورت گروهی به حمام می‌برند و علی رغم داشتن وسایل زیاد در زندان اولیه، حتی اجازه ندادند یک لیوان را به زندان جدید ببرند و به آنها گفتند قرار است آزاد شوید. آنها را شکنجه‌ روحی می‌دهند، لباس ندارند و هر 10 روز لباسشان را می‌شویند و صبر می‌کنند لباس خشک شود بعد آن را می‌پوشند. این شرایط خیلی بدی است که هیچ کس درک نمی‌کند. تنها راه ارتباطی در این زندان فقط نامه است، آن هم اگر فقط ملاقات کننده‌ای برود و بعد لطف کند نامه‌ها را بیاورد.» *سفارت ایران در هر کشوری در مقابل اتباع آن کشور موظف است در این نشست، افضل زاده یکی از خبرنگاران نیز حضور داشت که در سال‌های اخیر پرونده زندانیان ایرانی در ترکمنستان را پیگیری کرده است، او معتقد است: «علاوه بر وزارت امور خارجه، دادگستری نیز از طریق پلیس اینترپل می‌تواند موضوع را پیگیری کند،قوه قضاییه هم یک بخش بین‌الملل دارد که موظف به پیگیری است.» او می‌گوید: «پرونده‌هایی هستند که ماشین پلمپ بوده و قانون هر دو کشور اذعان دارد که راننده در این مورد مقصر نیست. چرا شرکت‌هایی که ماشین به راننده می‌دهند و راننده گرفتار می‌شود، پاسخگو نیستند؟ ماشین و بار برای شرکت است، زورشان به شرکت نمی‌رسد، سراغ راننده می‌روند. همه می‌گویند وزارت خارجه مسئول است، وزارت خارجه هم زورش می‌رسد و کار را انجام نمی‌دهد و خانواده‌ها چندین سال است که گرفتار هستند.» این خبرنگار مطلع ادامه می‌دهد: «یک مواردی ضعف قانون است و یک مواردی قانون اجرا نمی‌شود، وقتی کشوری تبعه یک کشور دیگر را می‌گیرد به سفارت آن کشور اعلام می‌کند که من تبعه شما را دستگیر کردم. بعد سفارت به وزارت خارجه می‌گوید و وزارت خارجه به خانواده اعلام می‌کند. این کار را وزارت خارجه انجام نداده است، سفارت ایران در هر کشوری در مقابل اتباع آن کشور موظف است. اگر پولش تمام شود یا از اموالش دزدی شود و یا هر اتفاقی برای تبعه آن کشور بیافتد باید کمک کند. در این موضوع نیز اولاً اگر به هر جرمی چه درست چه غلط اتباع ایرانی را گرفته باشند سفیر باید وکیل بگیرد. در پرونده زندانیان ترکمنستان هیچ کدام از این اتفاق‌ها نیفتاد. خانواده‌ها برای پیگیری به سفارت ایران در ترکمنستان رفتند اما آنان را برای نماز خواندن به داخل ساختمان راه ندادند.» وی افزود: «مورد دیگری که وجود دارد این است که وزارت راه و وزارت خارجه باید قبل از مرز گیت بگذارند تا جلوی قاچاق سازماندهی شده را بگیرند. وقتی یک کامیون پلمپ است و می‌رود آن طرف مرز باز می‌شود و در آن مقدار زیاد ترامادول است این سوال پیش می‌آید که راننده که خودش سرمایه خرید این حجم ترامادول را ندارد. قطعاً این امری سازماندهی شده است.» وی ادامه داد: «زمانی کمیته صیانت از امور ایرانیان در خارج از کشور تشکیل شد که وزارت دفاع، وزارت امور خارجه، وزارت اطلاعات و مجلس عضو آن بودند. آن کمیته می‌توانست کمک کند و مشکلات ایرانیان خارج از کشور را برطرف کند اما علی‌رغم گرفتن یک بودجه خوب هیچ کاری نکرد و محو شد.» *وزارت خارجه سیاست بدی را در پیش گرفته است این خبرنگار مطلع خاطرنشان کرد: «اگر دولت می‌خواست کاری کند نمی‌توانست؟ تبادل تا قدم آخر رفت و دولت فقط باید اجرا کند؛ اگر قانون بشود ملزم به اجرا هستند. ترکمنستان حرفی برای تبادل ندارد و از سوی ایران اجرا نمی‌شود. وزارت خارجه سیاست خیلی بدی در پیش گرفته و تلاش می‌کند وانمود کند همه کسانی که زندانی شده‌اند مجرم و قاچاقچی مواد هستند. وقتی این طور وانمود شد می‌گویند خب این مجرم است آن کشور هم قانون دارد. در صورتی که واقعاً اینطور نیست. در ترکمنستان قانونی هست که سربازی که مواد پیدا می‌کند به میزانی که پیدا می‌کند رتبه و درجه‌اش بالا می‌رود- نه اینکه پاداش بگیرد-بلکه درجه سرباز بالا می رود و مثلا گروهبان می‌شود. اگر بگوییم سازماندهی شده نیست و سیاسی نیست، همین قانون آنقدر وسوسه کننده است که یک سرباز یک مقدار تریاک می گذارد جیبش و بعد به ماشین می‌چسباند.» وی ادامه داد: «فرض را بر این بگذاریم که همه‌شان مجرم هستند، کدام قانون در دنیا گفته زندانی باید در سرما بلرزد؟ همین که حقوق بشر رعایت نمی‌شود کافی است. مگر جاسوس آمریکا اینجا نبود که با سلام و صلوات او را فرستادند؟»

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: