روزنامه وطن امروز: آخرین سفیر ایران در شوروی سابق گفت: از عوامل عمده و موثر در فروپاشی شوروی سیاست خارجی این کشور بود. او مذاکرات ریگان با روسها با ژست مثبت و روی خوش اما خالی از محتوا را روایت میکند و میگوید پس از این مذاکرات، طرف شرقی شیوه اعتمادسازی را در پیش گرفت و در مقابل طرف غربی تنها شعبهای از رستورانهای مک دونالد را در مسکو افتتاح کرد؛ رستورانی که به گفته ناصر نوبری صفهای 3 کیلومتری حقارت یک کشور برای سیبزمینی سرخکرده را به نمایش میگذاشت.
میگوید این حقارت در تمام لایههای حکومت شوروی نفوذ کرده بود و همسران مسؤولان روسیه در سالن مد مانکنهای آمریکایی احساس میکردند به تمدن غرب و فرهنگ آمریکایی پیوستهاند. نوبری از تکرار سبک مذاکراتی ریگان با روسیه در مذاکرات هستهای با ایران میگوید و به اظهارات کری و اوباما در کنگره آمریکا درباره پیادهسازی همان سبک مذاکراتی با ژست مثبت و خالی از محتوا در قبال ایران اشاره میکند و میگوید این روزها با دیدن عکسهای یادگاری وزرا و نمایندگان مجلس با یک هواپیمای غربی، یاد همان حقارتزدگی و تازه به دوران رسیدگی حاکمان وقت شوروی میافتد؛ حقارتی که در نهایت به جای اینکه بخشهایی از کشور را از حکومت مرکزی جدا کند، حکومت مرکزی را جدا کرد و عملا گریز به مرکز رخ داد و شوروی آنگونه که نوبری میگوید «فروپاشانده» شد.
ناصر نوبری سفیر ایران در شوروی سابق در گفتوگو با تسنیم، با اشاره به دلایل فروپاشی شوروی گفت: آنچه همیشه در تحلیل سقوط شوروی توسط تئوریسینها گفته میشود این است که اتحاد شوروی و بلوک شرق در آن زمان به شرایط گریز از مرکز افتاد و منجر به فروپاشی شد و این عنوان همه مطالبی است که در این زمینه نوشته میشود اما تئوری بنده درست برعکس است. در اتحاد شوروی نه گریز از مرکز بلکه برعکس گریز به مرکز انجام شد. در اتحاد شوروی نه فروپاشی بلکه فروپاشاندن صورت گرفت؛ پس تئوری بنده که مطرح میکنم این است که همه این واژهها غلط است. شوروی فروپاشانده شد و یکی از عوامل عمده فروپاشانده شدن شوروی گریز به مرکز بود نه گریز از مرکز.
وی به تشابه وضعیت اقتصاد در ایران و شوروی سابق اشاره کرد و افزود: در حال حاضر از نظر اقتصادی آنچه بهعنوان مشکل درباره ایران صحبت میشود وجود اقتصاد دولتی است و میگویند ایران 80 درصد اقتصادش وابسته به دولت است که یکی از بحرانهای ایران همین است اما آن زمان شوروی اقتصادش تا 98 درصد دولتی بود تا جایی که مغازه سبزیفروشی هم کارمند دولت بود و کارمند دولت سبزی میفروخت. نانوایی هم کارمند دولت بود یعنی تا این حد همه چیز دولتی بود و علتش این بود که براساس تئوری اولیه مارکسیسم معتقد به عدم مالکیت بودند یعنی به مالکیت شخصی و خصوصی قائل نبودند و همه چیز را دولتی کرده بودند و آن یکی دو درصد هم وقتی بود که یک نفر از فلاکت کنار خیابان بساط کند.
دیپلمات با سابقه کشورمان ادامه داد: وقتی شما در اقتصادتان رقابت نداشته باشید و بازاری وجود نداشته باشد، اصولاً تولیداتتان هم از کیفیت میافتد و بر همه چیز اثر میگذارد. اقتصاد دولتی همه چیز را منفعل و راکد میکند. این نخستین نکته مهم است که به دلیل نبود بازار و به دلیل عدم مالکیت خصوصی رقابت تعطیل میشود و وقتی رقابت در صحنه اقتصادی، تجاری، صنعتی و فنی نباشد رکود و بیکیفیتی پیش میآید. مثالش را شما در ایران دارید؛ هرجا ما رقابت نداریم فلاکت داریم. مثلاً در صنعت اتومبیل انحصار خودروسازان یک فلاکت ایران است و باعث میشود براحتی اتومبیل غیراستاندارد و قاتل مردم را با قیمتی که میخواهند بفروشند و رقیب ندارند. در واقع یک رکود جدی و بیکیفیتی پیش میآید.
وی سیاست خارجی شوروی را از عوامل اصلی سقوط این حکومت خواند و به مذاکرات ریگان با روسها اشاره کرد و افزود: آمریکاییها به روسها میگفتند شما که میخواهید با ما دوست شوید، این سلاحهای استراتژیکتان که به سمت ما هدف گرفته برگردانید و گورباچف بدون شرط اکثر سلاحهای استراتژیک را از سوی آمریکا برگرداند اما باز گفتند برای اعتمادسازی سلاح اتمی جدید آزمایش نکنید که گورباچف آزمایشهای اتمی شوروی را در مقطعی برای اعتمادسازی متوقف کرد.
نفوذ حقارت فرهنگی تا بالاترین جایگاه
دیپلمات باسابقه کشورمان تصریح کرد: من تنها دیپلمات رده بالا در ایران هستم که تحولات آن زمان شوروی را بهطور کامل به چشم دیدم. شوروی کلی کارهای اصلی برای اعتمادسازی انجام داد اما آمریکا هم در مقابل یک شعبه مکدونالد در مسکو افتتاح کرد و مردم حقارتزده مسکو نیز جلوی مکدونالد صف میبستند. بنده کارمند سفارتم را فرستادم تا صف را اندازه بگیرد و طول صف 3 کیلومتر بود. باورتان میشود؟ 3 کیلومتر! اوج حقارت یک کشور است که میرود یک سیبزمینی سرخ کرده بگیرد. حتی یکبار کارمند سفارت را فرستادم تا برود در صف بایستد؛ ساعت 10 صبح رفت و 8 شب با یک ساندویچ برگشت اما همان زمان آمریکا دادن «هایتک» و فناوریهای پیشرفته را به شوروی ممنوع کرد یا سالن مد و مانکن به مسکو میفرستادند.
نوبری ادامه داد: این حقارت فرهنگی تا نوک هرم شوروی نفوذ کرده بود و همسران مسؤولان روسیه میآمدند و مینشستند در سالن مد مانکنهای آمریکایی و مانکنها را نگاه میکردند و تلویزیون سراسری مسکو هم این صحنهها را نشان میداد و احساس میکردند به تمدن غرب و فرهنگ آمریکایی پیوستهاند. امام خمینی(ره) در نامه تاریخی به گورباچف هشدار دادند و فرمودند: «مبادا در پروسه اصلاحات شوروی فریب نمایش در باغ سبز غرب را بخورید». اما آنها توجه نکردند، چراکه در حقارتزدگی غرق شده بودند.
مذاکرات ریگانی با ایران
وی به تداوم این سبک مذاکراتی از سوی آمریکا در قبال ایران اشاره کرد و گفت: کری و اوباما هر از گاهی وسط مذاکرات با ایران در این دو سه سال میگفتند ما مانند دوران شوروی که ریگان با روسها مذاکره میکرد با ایرانیها مذاکره میکنیم ولی هیچکس نتوانست تفسیر کند یعنی چه؟ این چه مدلی است؟ مدلی که آن زمان آمریکاییها با روسها مذاکره میکردند، ژست مثبت و روی خوش اما محتوا تقریباً هیچ است. این استراتژی مدل مذاکراتی است که اوباما و کری در کنگره در دفاع از نوع مذاکره با ایران اسم بردند و گفتند ما با مدلی که ریگان با شوروی مذاکره کرد با ایران مذاکره میکنیم و با این حرف به کنگره کد دادند که نگران نباشد. آمریکاییها میگفتند شما میخواهید با ما دوست شوید، خیلی خوب است و ما با شما مشکل نداریم و دوست میشویم. روی خوشی که دیدیم تیم اوباما و کری به ایران اما با محتوای «تقریبا هیچ» نشان دادند، تیم ریگان به روسهای شوروی نشان میدادند. وزرای خارجه دو کشور مرتب با هم گپ میزدند، قدم میزدند و در ماه عسل بودند.
هواپیمای تحقیرآمیز
نوبری در ادامه به موضوع خرید ایرباس اشاره کرد و افزود: من این روزها وقتی میبینم چند وزیر و نماینده با وجد بسیاری با یک هواپیمای غربی عکس یادگاری میگیرند، یاد حقارتزدگی و تازه به دوران رسیدگی حاکمان آن موقع شوروی میافتم.
وی تصریح کرد: در آن زمان هالیوود فیلمی ساخته بود که در واقع گویای کاری بود که با کشورهایی مثل شوروی میکردند و الان نیز با ایران دارند این کار را میکنند. اسم فیلم «کابوی نیمه شب» بود و «داستین هافمن» بازیگرش بود. کابوی نیمهشب بخوبی تازه به دوران رسیدگی و دور شدن از اصالت و داشتههای خود با هدف متمدن شدن را روایت میکند. داستان فیلم درباره 2 بچه شهرستانی است که شنیدهاند در نیویورک چه خبرهایی است و چه پیشرفتها و چه تمدنی است و به هوای رساندن و همتراز کردن خود با
نیویورکیها، وارد نیویورک میشوند و هالیوود عمق بلا و فلاکتی را که در این مدت سرشان میآید نشان میدهد و هست و نیستشان بر باد میرود. آخر سر که پشیمان و متوجه اشتباهشان میشوند و تصمیم به بازگشت به اصالت خود و شهر خود میگیرند دیگر دیر شده و رمقی برایشان نمانده و در راه بازگشت داستین هافمن میمیرد!
پیروی روشنفکران روس از غرب
وی با تاکید بر اینکه در شوروی گریز به مرکز رخ داد و حکومت فروپاشانده شد، گفت: در شوروی اگر گریز از مرکز صورت میگرفت باید اول قرقیزستان بعد تاجیکستان، ترکمنستان و سایر جماهیر وابسته، خودشان را از اتحاد شوروی جدا میکردند اما نخستین جایی که خودش را از شوروی جدا کرد مسکو بود نه قرقیزستان، ترکمنستان یا تاجیکستان. میدانید چرا؟ برای آنکه روشنفکران و غربگرایان آن زمان مسکو تئوریشان این بود که ما میخواهیم مثل آلمان، انگلیس و فرانسه اروپایی شویم و به خانواده مشترک اروپا بپیوندیم پس باید مثل آنها مدرن شویم و پیشرفت کنیم. اینهایی که دور خودمان آویزان کردهایم به عنوان اتحاد شوروی 70 سال است نتوانستیم بالا بکشیم بلکه اینها ما را پایین کشیدند. این همان چیزی است که هیچ کس در دنیا به آن توجه نکرد. عین فضا و فکری که الان در ایران برخی دارند و میگویند باید لبنان، سوریه و محور مقاومت را رها کنیم.
سفیر سابق ایران در شوروی ادامه داد: یلتسی
ن رهبری اصلاحطلبان تندرو را بر عهده گرفت و مسکو و روسیه را از اتحاد شوروی جدا کرد. مرکز یعنی روسیه با جدایی از اتحاد شوروی خودش را مستقل کرد که این یعنی مرکزگرایی و رها کردن دیگر جمهوریها و بلوک شرق و تعهدات جهانی با هدف پیشرفت و اعتلای روسیه و مرکز که من نام آن را «گریز به مرکز» میگذارم.
بله! از این نظریه من میتوان برای تحولات امروز جهان نتایج مهمی را استنتاج کرد. در حال حاضر روی کار آمدن ترامپ با شعار آمریکاگرایی و رها کردن تعهدات جهانی یا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی نشانههای آغاز «گریز به مرکز» در اردوگاه غرب و تبعات ناشی از آن است، بنابراین میتوان پیشبینی کرد اردوگاه غرب آبستن تحولات عمیق است و تغییرات اساسی در آن در شرف وقوع است به طوری که اردوگاه غرب به شکل و مدل کلاسیک 70 سال اخیرش کاملا دگرگون میشود.