ماجرای سیبیل معروف ملانصرالدین «گل آقا» +عکس

احتمالا شما هم اگر مردی با موی بلند و با آرایش خاص ریش و سیبیل ببینید یا خانمی با انواع انگشترها و دستبندهای چرم و سنگ خاص و رنگ و وارنگ می گویید چه تیپ هنری!

کد خبر : 619916
جام جم آنلاین: مساله دقیقا همین است، کافی است یک روز صبح رو به روی دانشگاه هنر بایستید، یا یک محفل ادبی و شب شعر بروید یا اصلا همین روزها که جشنواره تئاتر فجر در حال برگزاری است سری به تئاتر شهر بزنید، هنگام ورود تماشاگران و یا پایان نمایش و زمان خارج شدن با انواع چهره ها و عینک های متفاوت و آرایش و پوشش های گاه عجیب و غریب مواجه می شوید.

تیپ هنری زدن، ادای هنری درآوردن بخصوص در این ایام که بازار جشنواره های فیلم و تئاتر و موسیقی و هنرهای تجسمی گرم است ، تب اش در جامعه بالا می گیرد.

در این گزارش فارغ از این که این مسئله و نوع پوشش هنری تا چه اندازه با مبانی حجاب اسلامی در تناقض یا در تضاد است می خواهیم نخست ریشه های روان شناسانه و جامعه شناسانه آن را بررسی کنیم و در ادامه ببینیم در حوزه های مختلف ادبی و هنری شاخص ترین و قله های آن عرصه آیا لزوما چنین تیپ و قیافه ای دارند؟

دکتر فرید محققی، جامعه شناس این رویکرد برخی دانشجویان هنر و حتی بازیگران و شاعران را این گونه تحلیل می کند ؛" یکی از ویژگی های هنرمندان نگاه متفاوت شان به هستی است، در واقع یک اثر هنری ناب پیش از هر چیز ریشه در خلاقیت فردی دارد و یک نویسنده و هنرمند را به عنوان انسانی خلاق می شناسیم."

او ادامه می دهد: حالا این خلاقیت در وجوه مختلف زندگی او نمودهایی می یابد که یکی از آنها شاید در ظاهر و تمایزآفرینی آگاهانه او در برابر دیگر اعضای جامعه باشد و هنرمند سعی می کند با نوعی هنجارگریزی و آشنایی زدایی از متن غالب فاصله بگیرد، این هنجارگریزی تا آنجا که خطوط قرمز و باورهای قانونی و شرعی عرف جامعه را خدشه دار نکند الزاما نمی توان آن را منفی تحلیل کرد.

اما دکتر آزاده صالحی روان شناس از زاویه دیگری به موضوع نگاه می کند و توضیح می دهد: از نگاه روان شناسی هنرمند را انسان هایی ژرف اندیش ، صریح و البته با درجه بالای حساسیت می شناسیم، خویشتن شناسی هنرمندان و بخش ناهوشیار جمعی آنها هم در مقایسه با دیگران بیشتر است و انعکاس این موضوع هم در رفتارها و آثاری که خلق می کنند به وضوح قابل رصد است.

این روانشناس اضافه می کند: البته من خودم منتقد این نوع رفتارهای گاه ناهنجار هستم و برخی معتقدند نسبتی میان دیوانگی و هنر وجود دارد و حتی قول مشهوری وجود دارد که می گوید برای اینکه هنرمند شوید باید حس دیوانگی درون خود را بیدار کنید. حالا ممکن است این موضوع گاهی برعکس شود و عده ای که ذاتا هنرمند نیستند به جای بیدار کردن حس دیوانگی درون، دیوانگی ظاهر را به نمایش درآورند تا جلب توجه کنند!

بعد از مرور دو دیدگاه جامعه شناسانه و روان شناسانه حالا نوبت به این موضوع می رسد که ببینیم سرآمدان و بزرگان هنر و ادبیات ایران آیا چهره و سیمای متفاوت و به قول معروف هنری داشته و دارند یا نه؟ آیا این چهره های موفق با قیافه خاصی در مقابل دوربین و مردم ظاهر می شوند یا نه؟ در ادامه تصاویر این چهره های آشنا را با هم مرور می کنیم و قضاوت با شما.

ابراهیم حاتمی کیا / اصغر فرهادی / مسعود کیمیایی ( کارگردان)

جمشید مشایخی / علی نصیریان (استادان بازیگری)

مهران غفوریان / حمید فرخ نژاد / حامد بهداد (بازیگر)

همایون شجریان / محمد اصفهانی / شهرداد روحانی (خواننده، آهنگساز و رهبر ارکستر)

محمود دولت آبادی / مصطفی رحماندوست / رضا امیرخانی(نویسنده)

فاضل نظری / شمس لنگرودی / علی موسوی گرمارودی(شاعر)

*********

داستان سیبیل معروف ملانصرالدین گل آقا

آنهایی که در خانه‌هایشان هنوز آرشیوی از مجله «گل آقا» دارند یا در روزگار انتشار آن در سال‌های دور مخاطب جدی این نشریه طنز بوده‌اند خیلی خوب او را به خاطر می‌آورند؛ کافی است بگوییم «ملانصرالدین» اگرچه نام‌های دیگری هم داشته است مانند: چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدل و... که با هر یک در رسانه و روزنامه‌ای و در روزگاری مطرح شده است.

ابوالفضل زرویی‌نصرآباد طنزپرداز، پژوهشگر و شاعر است و تنها کسی است که مرحوم کیومرث صابری‌فومنی (گل آقا) درباره‌اش این‌گونه به صراحت سخن گفته است: «...قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بی‌صاحب نیست... یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی‌نصرآباد) است.»

اما ابوالفضل خان زوریی یک سیبیل معروفی هم دارد که خیلی ها او را به واسطه این سیبیل می شناسند و زمانی آن را بالاخره زد، در این فرصت صحبت های زرویی را درباره سیبیلش می خوانیم: « ما یک روز عصر به همراه برخی دوستان مانند همین آقای رفیع، سید عباس سجادی، علی میرفتاح و گروهی دیگر از نویسندگان و هنرمندان دور هم جمع شده بودیم... بحث این بود که معمولا جماعت اهل هنر هر کدام یک قیافه و چهره‌ای خاص برای خودشان درست می‌کنند و به آن مشهور می‌شوند مثلا یکی زیر ابرو برمی‌دارد، یکی پشت مو می‌گذارد، یکی کلاه خاص سرش می‌رود، یکی دیگر فقط با یک مدل خودکار و قلم و رنگ می‌نویسد و... من گفتم این کار را نمی‌پسندم و قبول ندارم، چون فکر می‌کنم کسی که فقط یک جور خودکار استفاده می‌کند یا یک جور قیافه برای خودش درست می‌کند در واقع دارد خودش را از دیگر تجربه‌ها محروم می‌کند. بعد برخی دوستان گیر دادند به سبیل من که اصلا خود تو هم این سبیل را برای همین گذاشته‌ای در حالی که من از 10، 12 سالگی که پشت لبم سبز شد این سبیل را داشته‌ام، اما برای این که ثابت کنم این سبیل‌ها هیچ ربطی به تعصب و تیپ‌سازی و گرایش دینی و... ندارد رفتم و همه آن را زدم و بعد هم دوستان یک نهضتی به راه انداختند به نام نهضت احیای سبیل که شروع کردند سرودن، از جمله علیرضا قزوه گفت:

در خبر خواندم «بوفضل زرویی» زده است

آن سبیلی که نشانی ز فراوانی بود

کاش آن تیغ به جای دگرش ‌می‌خوردی

که تراشیدن آن از سر نادانی بود

آن سبیل تو ـ ابوالفضل! ـ سبیل تو نبود

غیرت دولت ساسانی و سامانی بود...

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: