نوشتههای چند نخبه درباره پلاسکو
در يكي از گروههاي تلگرامي حضور دارم، گروهي كه برخي از نخبهها و فارغالتحصيلهاي دانشگاهي آنجا جمع شدهايم.
روزنامه جوان: يك: در يكي از گروههاي تلگرامي حضور دارم، گروهي كه برخي از نخبهها و فارغالتحصيلهاي دانشگاهي آنجا جمع شدهايم. يكي از اعضا اين متن را در گروه ميگذارد: «با توجه به تسريع روند آواربرداري، مقابل ساختمان پلاسكو با گونيهاي آبي پوشانده شده تا اجساد كشتهشدگان توسط خبرنگاران و عكاسان عكسبرداري نشود.» پايين متن هم «شفافسازي» هشتگ شده كه بيشتر ديده شود. دو: در پاسخ به اين متن مينويسم: اتفاقاً كشيدن اين گونيها به نظرم كار بسيار خوبي است و هيچ لزومي ندارد كه اجساد پاره پاره و سوخته به مردم نشان داده شوند، اگر اين دوست ما كه هشتگ شفافيت را استفاده كرده خودش را جاي خانواده آن عزيزان ميگذاشت اين هشتگ را به كار نميبرد. عضوي كه اين متن را فرستاده در پاسخ مينويسد: شفافيت هميشه حلوا حلوا كردن نيست. انعكاس فاجعه و حق اطلاع از آن بخش بزرگي از مفهومي به نام شفافيت است تا در ذيل آن افكار عمومي با مشاهده تكه پاره شدن قهرمانان خويش مصممتر از قبل در پي شناختن اهمالكنندگان برآيد. اهمالكنندگاني كه آخر كارشان گوني كشيدن است تا ديدگان بر شاهكار آنان بسته شود. يكي ديگر از اعضا در پاسخ مينويسد: شفافيت هميشه در كنار مسئوليتپذيري معنا پيدا ميكند. همه بايد در قبال تلخ و شيرين شفافيت تسليم باشيم، اما به نظرم مقدم بر آن بحث مسئوليتپذيري و به ويژه مسئوليت اخلاقي است كه بايد رعايت شود، مسئوليت اخلاقي در قبال خانوادههاي عزادار. ديگري در طرفداري از كسي كه اين متن را فرستاده است، پاسخ ميدهد: البته اين را هم بايد در نظر گرفت كه در كشور ما مردم به هر موردي ولو صحيح نگاهي با ترديد دارند، بنابراين درباره اين مورد خاص كه در مدتي كوتاه تحليلهاي متكثري ارائه شده، شفاف كردن همه ابعاد قضيه امري است كه به صواب نزديكتر است. يكي ديگر از اعضا ميگويد: شفافيت به هر قيمتي ارزشمند نيست. به نظر عمق فاجعه به حد كافي مبرهن است تا ديگر اجساد متلاشي شده سند شفافيت قرار نگيرند. اخلاق در جامعه ما به فروپاشي رسيده و من ميبينم گمانهزنيهاي ناجوانمردانه صرفاً به خاطر عقدهگشايي در گروهها رد و بدل ميشود، اما همين آدمها وقتي به گروه و دار و دسته خودشان ميرسند به يك باره روشنفكر ميشوند و معتقدند كه اطلاعات بايد از مجراي سالم و مستندي تكثير شود، همه ما به نوعي دچار اين استانداردهاي دوگانه هستيم. سه: يكي از موضوعاتي كه جا دارد بعد از آواربرداريهاي فيزيكي از برج پلاسكو و آرام شدن فضاي ملتهب خبر در اين باره مورد مداقه كارشناسان به ويژه جامعهشناسان و روانشناسان قرار بگيرد، نگاهي تحليلي به آوارهاي سنگين گمانهزني و حاشيههاي غير اخلاقياي است كه به نظر ميرسد حتي سنگينتر از آهنهاي درهم پيچيده آوار اين برج بلند باشد. به واقع چرا حتي در يك گروه نخبه و دانشگاهي كه همه آنها تحصيلات دكتري يا ارشد و كارشناسي دارند برخي از افراد تا اين حد سهل انگارانه يا معكوس درباره يك پديده داوري ميكنند و گاهي فضاي سياستزدگي چنان غليظ و متراكم ميشود كه حتي يك تحصيلكرده معترض اين ميشود چرا گونيها را دور محل كشف پيكرهاي اين فاجعه كشيدهاند و بايد اين اجساد سوخته به مردم نشان داده شوند تا همه چيز شفاف شود! چهار: در همين گروه و گروههاي ديگر به چشم ميديديم كه چه گمانهزنيها و پيشداوريهاي عجيب و وحشتناكي درباره علت وقوع اين رخداد دست به دست ميشد. درباره اينكه مثلاً رسانه ملي چقدر در بحرانهايي از اين دست، توان انعكاس و تحرك خبري چابك دارد يا نه بحثي است كه ميتواند محل نظر باشد، اما اينكه عدهاي نخبه و تحصيلكرده تا اين حد اخلاق را زير پا ميگذارند و بدون اينكه سند و مدركي در اختيار داشته باشند با اتكا به شنيدهها و شايعات، نهادهايي را در اينباره مقصر قلمداد ميكنند، نشانه اين است كه آوار بزرگتري روي اخلاق جمعي ما افتاده است و احتمالاً ما اول از زير اين آوار بايد بيرون بياييم تا آوارهاي بيرون را به درستي ببينيم.