مغزهای پزشکی در تدارک فرار!
چندی پیش رئیس کل سازمان نظام پزشکی کشور آمار خروج پزشکان از کشور را نگرانکننده و رو به فزونی توصیف کرد. به گفته علیرضا زالی بیشتر پزشکانی که قصد خروج از کشور را دارند، جوان هستند و ۱۵ هزار فارغالتحصیل پزشکی داریم که هنوز به سازمان نظام پزشکی مراجعه نکرده اند و ممکن است از کشور خارج شده باشند. فرهنگ اشتباه تخصصگرایی در میان مردم باعث شده است موجی از تخصصگرایی در میان پزشکان نیز به وجود آید؛ شاید اگر اهتمام بیشتری به طرح پزشک خانواده میشد، مشکلات امروز را نداشتیم.
رئیس سازمان نظام پزشکی در شانزدهمین کنگره سالانه انجمن متخصصان پوست ایران گفت: سازمان نظام پزشکی برای متقاضیان در راستای وظایف خود، یک گواهی عدم سوء پیشینه برای خروج از کشور صادر میکند. زالی با بیان اینکه صدور این گواهینامه به معنای این است که فرد متقاضی، برای مدت طولانی از کشور خارج خواهد شد، اظهار داشت: تا قبل از سال ۹۲، سازمان نظام پزشکی به طور میانگین، هفتهای یک گواهی صادر میکرد ولی در سال ۹۴ تعداد هزار و ۹۸۰ گواهی صادر کردیم که این آمار بسیار نگران کنندهای است. رئیس سازمان نظام پزشکی با اشاره به اینکه عمده متقاضیان دریافت این گواهی، پزشکان نسل جوان کشور هستند، بیان کرد: رفتار با جامعه پزشکی طی سالهای اخیر رفتار خوبی نبوده است و این موضوع، بازتاب و نتیجه رفتارهای ما با جامعه پزشکی است. زالی تصریح کرد: میتوان این موضوع را معادل مهاجرت یا فرصت مطالعاتی تلقی کرد ولی وظیفه ما این است زنگهای خطر را به صدا درآوریم. او با ارائه آمار متخصصان پزشکی که به سازمان نظام پزشکی مراجعه نکردهاند، افزود: امروز ۱۵ هزار پزشک فارغالتحصیل از دانشگاهها داریم که به سازمان نظام پزشکی مراجعه نکردهاند و حتی اگر فرض کنیم حدود پنج هزار نفر از این جمعیت ۱۵ هزار نفری، فوت شده یا به کار دیگری مشغول شده باشند، به این معنا است که ۱۰ هزار نفر دیگر ممکن است از کشور خارج شده باشند و این علاوه بر گواهیهایی است که در سال ۹۴ صادر کردیم. عضو فرهنگستان علوم پزشکی کشور ادامه داد: صحبتی با یکی از روسای دانشگاههای بزرگ کشور داشتم که او در پاسخ به اینکه اورژانسهایشان را چگونه اداره میکنند، گفت: نیروی انسانی کافی برای این کار ندارند و از بیرون، پزشک میآورند. زالی این پرسش را مطرح کرد که آیا فکر نمیکنیم در آینده بسیار نزدیک، چه اتفاقی برای حوزه سلامت مردم خواهد افتاد؟ او که عضو هیات بورد جراحی مغز و اعصاب کشور است، عنوان کرد: امسال از هر ۲۵ نفری که در بورد کتبی و شفاهی قبول شدند، سوال کردم که در شرایط فعلی حاضر هستید در دانشگاه، کار دولتی انجام دهید که پاسخ ۲۴ نفر آنها منفی بود. این متخصص مغز و اعصاب یادآور شد: بیش از یک سال است که پزشکان ما کارانه دریافت نکردهاند، مطالبات جامعه پزشکی در این مدت پرداخت نشده است. او از مسئولان کشور درخواست کرد به پزشکان تمام وقت در بیمارستانهای دانشگاهی سر بزنند و ببینند که چه وضعیت بغرنجی دارند، زیرا این افراد ۸ تا ۱۰ ماه است که کارانه نگرفتهاند و زندگی آنها نمیچرخد. زالی اظهار کرد: با این سازوکار و میزان پرداخت و حجم مطالبات بر زمینمانده، جامعه پزشکی چگونه باید اعتماد کند و به فعالیت در نظام دولتی امیدوار باشد. رئیس سازمان نظام پزشکی تاکید کرد: ما این نگرانیها را میگوییم تا مسئولان کشور در این زمینه چارهاندیشی کنند چرا که اختفای این اطلاعات به ضرر نظام سلامت و مصالح عمومی کشور خواهد بود.
تخصصگرایی افراطی، آفت پزشکی
یکی از آفتهایی که به جان حوزه پزشکی کشور افتاده، تخصصگرایی است که مردم با کوچکترین مشکلی به سراغ متخصصان میروند. اگر گذرتان به مطب برخی از پزشکان متخصص افتاده باشد متوجه این مساله میشوید که کافی است به جای ساعت چهار بامداد، پنج از خواب برخاسته و پنجونیم صبح به مرکز رسیده باشید تا خواهی نخواهی، زمان احتمالی ویزیت شدنتان، به بعد از ساعت ده صبح موکول شود؛ نه آنکه پزشکان دیر بیایند، بلکه بیشتر ساعت هشت تا هشت و نیم در محل کار حاضرند، ولی صف مراجعان زیاد است و شمار افرادی که پزشکان معاینه میکنند یا به معاینه آنان میرسند، محدود. فارغ از بحث کسانی که واقعا به پزشک متخصص نیاز دارند، برخی به اشتباه فکر میکنند برای هرنوع مشکلی باید به پزشک متخصص مراجعه کنند. به گفته امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس حوزه پزشکی «در کشورهای پیشرفته، پزشک خانواده مسئول تعدادی از افراد است که بیمارستانها این افراد را بدون مراجعه به پزشک خانواده پذیرش نمیکنند. اگر پزشک خانواده تایید کرد، متخصص بیمارستان بیمار را ویزیت میکند. آنچه در کشور ما انجام میشود تنها نام پزشک خانواده است. پزشک خانواده در کشورهای پیشرفته در استخدام دولت است و حقوق مناسبی دریافت میکند و حسرت متخصص شدن را نمیکشد و خود را متخصصی میداند که میتواند از نوزاد تازه متولد شده تا افراد ۹۰ ساله را پذیرش کند. با این سیستم ارجاع که یادآور شدم در ۸۰ درصد مراجعات مشکل حل میشود. ۱۵ درصد هم با مراجعه به بیمارستانهای شهری درمان میشوند و فقط پنج درصد افراد هستند که به متخصص مراجعه میکنند. درحالی که در کشور ما این مساله وارونه است و بیشترین مراجعه را به متخصصان داریم.» شاید اگر طرح پزشک خانواده به درستی اجرا میشد، دیگر نباید نگران مهاجرت پزشکان خود بودیم.
سودای تخصص
دادهﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﺟﺮای ﭘﺰﺷﻚ ﺧﺎﻧﻮاده در اﻳﺎﻟﺖ ﻣﺘﺤﺪه آﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺑﻴﺶ از ۶۰ درصد از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﺮای ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﺑﻴﻤﺎریﻫﺎی ﻣﺰﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده و ﻋﻤﻮﻣﻲ اﺧﺘﺼﺎص ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. ﺑﺮاﺳﺎس اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ که نتایج آن در مقالات علمی تخصصی داخلی نیز منعکس شده است، در آمریکا از ﻛﻞ ﭘﺰﺷـﻜﺎن ﻫﻤﻜـﺎریﻛﻨﻨـﺪه ﺑـﺎ ﻃـﺮح ﭘﺰﺷـﻚ ﺧﺎﻧﻮاده ۱۲درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ ﭘﺰﺷﻚ ﺧﺎﻧﻮاده، ۱۳ درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ داﺧﻠـﻲ، ۵/۴ درصد ﻣﺘﺨﺼﺺ زﻧـﺎن و زاﻳﻤـﺎن، ۳ درصد ﺟــﺮاح ﻋﻤــﻮﻣﻲ و ۵۸ درصد ﺑﻘﻴﻪ را ﭘﺰﺷﻜﺎن ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﺳﺎﻳﺮ ﺗﺨﺼﺺﻫﺎ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣـﻲدادﻧـﺪ، در ﺣﺎﻟﻲﻛـﻪ مطالعات داخلی در ایران نشان میدهد در حال ﺣﺎﺿﺮ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده را ﭘﺰﺷﻜﺎن ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺗﺸﻜﻴﻞ میدهند. آنچه امروز در روستاها وجود دارد یک مرکز بهداشت و درمان است که یک پزشک دارد و در اکثر موارد پزشکان طرحی هستند، به این معنا که برای گذراندن طرح خود به آن روستاها فرستاده شده و نوعی از اجبار را برای خود حس میکنند یا پزشکانی به دلیل بیکاری به این مناطق میروند. اکثر پزشکانی که در مراکز روستایی فعالیت دارند بومی نیستند و زندگی شهری داشتهاند. به همین دلیل آخر هفتهها از روستا خارج میشوند. البته امکانات و حقوقی که برای این پزشکان در نظر گرفته شده بسیار پایین و در سطح حداقلهاست. شرایط برای این پزشکان هم مطلوب نیست، چون هم مسئول آن مرکز هستند، هم باید ویزیت بیمار داشته باشند و همچنین به صورت سیار به روستاهای اطراف خدمات بدهند. در چنین شرایطی پزشک روستا منتظر این است که طرحش تمام شود و به شهر خود بازگردد یا اگر طرحی نیست، تمام سعی خود را میکند تا بتواند تخصصی بگیرد.
طرح پزشک خانواده و نجات پزشکان عمومی
تاریخچه پزشک خانواده به سالهای پس از جنگ جهانی دوم برمیگردد؛ هنگامی که با افزایش تخصصهای پزشکی، پزشکان عمومی به انزوا میرفتند. برای حل این معضل در آمریکا، در سال ۱۹۶۹ بورد پزشکی خانواده به رسمیت شناخته شد و در سال ۱۹۷۲ آکادمی پزشک عمومی آمریکا به آکادمی پزشک خانواده تغییر نام داد. در پی این تحولات، کشورهای دیگری چون کانادا، انگلستان، چین، ویتنام، تایلند، ژاپن، عربستان، فلسطین و ۶۰ کشور دیگر نیز به این برنامه پیوستند. شرایط کنونی کشور ما، با توجه به وجود مشکلات بهداشتی و شیوع برخی بیماریهای عفونی و قلبی عروقی حاکی از ضرورت توجه به پزشک خانواده است. از سوی دیگر، ظرفیت گشودهای برای توان بالقوه پزشکان عمومی بیکار است که با بازآموزی آنها میتوان، توان پزشکان عمومی را به شکل تخصصیتر و کاراتری به کار گرفت. در رابطه با کشورهای موفق در اجرای طرح پزشک خانواده میتوان گفت که کشور آمریکا و آلمان دارای بهترین برنامههای پزشک خانواده هستند. براساس بررسیهایی که سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۴ در آﻣﺮﻳﻜﺎ انجام داد، ۹۳ درصد ﺑﻴﻤﺎران از ﮔﻮش دادن ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺑﻪ ﻣﺴائل و ﻣﺸﻜﻼت آﻧﺎن، ۶۸ درصد آﻧﺎن از اﻣﻜﺎن ﻣﺴﺎﻋﺪت ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده در ﻫﻤﻪ ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻴﻤﺎران و ۹۷ درصد آﻧﺎن از ﺻﺪاﻗﺖ و ﻫﻤﺪﻟﻲ ﭘﺰﺷﻜﺎن ﺧﺎﻧﻮاده رﺿﺎﻳﺖ داﺷـﺘﻨﺪ.
آلمان، پیشتاز طرح پزشک خانواده
در آلمان برنامه پزشک خانواده و نظام ارجاع براساس نظام تامین اجتماعی است که در آن گسترهای از سازمانهای بیمهگر وجود دارد که از لحاظ سازمانی مستقل از فراهمآورندگان مراقبتهای بهداشتی هستند؛ صندوقهای بیمه در حقیقت بخشی از بیمههای اجتماعی هستند. هزینههای سرمایهای عموما توسط دولت تامین میشود. منبع درآمد نظام عموما از راه مالیاتهای عمومی، مالیات بیمهای و حق بیمههای خصوصی و عمومی است. شرکتهای بیمهگر خصوصی به صورت کارانه هزینههای بیمارستانهای خصوصی و انتفاعی و همچنین پزشکان خود را پرداخت میکنند. هر شهروند آلمانی موظف به داشتن نوعی بیمه است و در حدود ۹۰ درصد مردم آلمان تحت پوشش صندوقهای بیمه هستند. حق بیمه درصد مشخصی از حقوق و دستمزد ناخالص است. به گزارش خبرآنلاین، کل مبلغ حق بیمه بهطور یکسان بین کارگر و کارفرما تقسیم میشود و همچنین افراد غیرشاغل نظیر بازنشستگان، کشاورزان، ازکارافتادگان و دانشآموزان نیز تحت پوشش بیمه قرار گرفتهاند. بیماران تنها بخش کوچکی از هزینه را در نظام بیمهای پرداخت میکنند.