همایون اسعدیان از «نیش» تا «بوسیدن روی ماه»/ «یک روز بخصوص» روایتی از لایههای نادیده گرفته شده اجتماع
اسعدیان امسال با فیلم «یک روز به خصوص» در جشنواره فجر حضور دارد. فیلمی که بنا به گفته کارگردانش از لایههایی در جامعه پرده برمیدارد که تاکنون کمتر فیلمسازی در سینما سراغ تصویر کردن آن رفته است.
سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: همایون اسعدیان یکی از فعالترین کارگردانان این سالهای سینمای ایران است. کارگردانی که در تمامی این سالها مشغول به کار بوده و تمامی مدیومهای تصویری را امتحان کرده است. کارنامه اسعدیان بیانگر دیدگاه و مشی منش خاصی نیست، در واقع نمیتوان از خلال بررسی کارنامهاش به علایق، سلایق و دیدگاههای اسعدیان پی برد. هر چند اسعدیان در خارج از دنیای فیلمهایش مواضع مشخصی دارد و بارها و از تریبونهای مختلف این مواضع را بیان کرده است.
اسعدیان کارش در سینما را با عکاسی در فیلم «دبیرستان» آغاز کرد. بعد از آن دستیار کارگردان و برنامهریز چندین پروژه سینمایی شد. اما مهمترین فعالیت سینمایی اسعدیان پیش از کارگردانی اولین فیلمش نوشتن فیلمنامه «کلاه قرمزی و پسرخاله» همراه با حمید جبلی و ایرج طهماسب بود. فیلمی که بسیار پرفروش شد و هنوز خیلیها اعتقاد دارند این فیلم به لحاظ تعداد تماشاگر در تاریخ سینمای ایران یکی از رکوردداران محسوب میشود.
اسعدیان بعد از نوشتن فیلمنامه کلاه قرمزی و پسرخاله بلافاصله اولین فیلم خود را در مسیری کارگردانی برداشت و به سراغ «نیش» رفت. نیش یکی از فیلمهای ژانر اکشن موادمخدری بود که بعد از تاراج مرحوم ایرج قادری در سینمای ایران مد شد و تا مدتها نبض گیشه را فیلمهای این ژانر در اختیار داشتند. فیلمهایی که با محوریت جمشید هاشمپور به عنوان ستاره ساخته میشد و خط قصه و روند مشخصی داشت. نیش هم از این قاعده مستثنا نبود، شاید تنها تفاوت این فیلم با نمونههای مشابه قبل از خود استفاده از ابوالفضل پورعرب در کنار جمشید هاشمپور بود، همکاری مثبتی که در نهایت باعث موفقیت مالی و فروش هر چه بیشتر فیلم شد.
فیلم دوم اسعدیان فیلمی به کل متفاوت از فیلم اولش بود؛ هر چند که در پیروی از قاعده ساخت آثاری با مضامین و شرایطی که در آن زمان در اصطلاح مد روز بودند، شبیه بهم محسوب میشدند. «مرد آفتابی» فیلمی بود که باز هم بر مبنای یکی از مضامین مدروز آن سالها ساخته شد. فیلم داستان اکبر و حمید، دو رفیقی قدیمی است که در یک عکاسی اجارهای کار میکنند و بعد از مرگ صاحب مغازه برای کسب درآمد بیشتر به ژاپن مهاجرت میکند. مردآفتابی فیلمی بود در مذمت مهاجرت و در ستایش رفاقت. با این تفاوت که فیلمی خوشساخت بود و بازیهای خوبی داشت. فیلم در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر کاندیدای سه جایزه شد که البته هیچکدام را نبرد.
«شب روباه» اثر بعدی اسعدیان که در ژانر پلیسی ساخته شده بود اثر چندان موفقی نبود. اسعدیان فیلم شوخی را از روی یک فیلم هالیوودی با نام قهرمان اقتباس کرد. اقتباسی که در تیتراژ هم به آن اشاره شد و با توجه به بازی قدرتمند پرویز پرستویی و پرداخت نسبتاً حرفهای اسعدیان از دام اتهام یک تقلید صرف فرار کرد.
فیلم بعدی همایون اسعدیان یک درام جوانپسند بود با نام «آخر بازی» که در نوزدهمین جشنواره فیلم فجر دیپلم افتخار بهترین کارگردانی را برای اسعدیان به ارمغان آورد. بعد از ساخت آخر بازی اسعدیان به تلویزیون کوچ کرد که حاصل این کوچ ساخت چهار سریال با کیفیتهای متفاوت بود.
او در ابتدا دوازده اپیزود از سریال «غول چراغ جادو» را ساخت، که کسی خاطره چندانی از آن در ذهن ندارد. بعد سریال «بچههای خیابان» ساخت که اثری تلخ و اجتماعی بود. بعد سراغ «اگه بابام زنده بود» رفت که کمدی ضعیفی بود با بازی سیامک انصاری. اما بهترین ساخته همایون اسعدیان بدون شک «راه بیپایان» است که یک ملودرام جنایی جذاب بود با بازی درخشان فرهاد اصلانی که یکی از بهیاد ماندنیترین شخصیتهای منفی تلویزیون را تصویر کرد.
بعد از این دوره سریال سازی اسعدیان چند تلهفیلم با موضوع فرش کارگردانی کرد که یکی از آنها (که متاسفانه نازلترینشان هم بود) اکران عمومی شد و فروش خوبی هم کرد. ده رقمی اثری نبود که از اسعدیان توقع میرفت. فیلم کمدی نازل و سطحی بود که در شان ساختههای قبلی اسعدیان نبود و قطعاً سیاهترین نقطه کارنامه فیلمسازی اسعدیان باقی خواهد ماند.
بعد از ده رقمی اسعدیان سراغ یکی از متفاوتترین پروژههای فیلمسازیاش رفت. «طلا و مس» از آن پروژههای سختی بود که اندکی اشکال در پرداخت آن میتوانست فیلم را به یکی از دهها نمونه شعاری ساخته شده با این مضمون شبیه کند. زندگی طلبهی سادهای بنام سیدرضا که تحتتاثیر فداکاریهای زنش به مراتب دیگری از اخلاق میرسد و عشق را کشف میکند به شدت مستعد شعاری شدن بود. اما چیزی که از این شعاری شدن جلوگیری میکرد، پرداخت متین و موقر اسعدیان و فیلمنامه پرجزئیات و دقیق حامد محمدی بود. در کنار کارگردانی و فیلمنامه باید به بازی نگار جواهریان هم اشاره کرد که به بهترین شکل رنجها و فداکاریهای یک زن را به تصویر میکشید. بازی چنان قدرتمند که بدون هیچ حرف و حدیثی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را نصیب جواهریان کرد.
فیلم بعدی اسعدیان باز هم با یک سوژه جذاب داشت. داستان دو مادر شهید که سالهاست منتظر فرزندان جاویدالاثرشان هستند و در نهایت فداکاری یکی باعث خوشحالی دیگری میشود. این فیلم هم درباره فداکاران واقعی جامعه است که در میان هیاهوی بیرون شهر گم شدهاند. فداکارانی که بی هیچ توقعی زندگی خود را وقف اطرافیانشان میکنند. اما این فیلم بیش از آنکه موفقیت طلا و مس را تکرار کند به تقلیدی از آن شبیه بود، تقلیدی که هر چند عناصر مثبت آن فیلم را در خود داشت اما به خوشساختی طلا و مس نبود و در جاهایی به شدت کهنه و شعاری به نظر میرسید.
اسعدیان در این دوره از جشنواره فیلم فجر با فیلم «یک روز به خصوص» حضور دارد. او که پس از 4 سال دوری از سینما بار دیگر به سراغ ساخت اثر جدیدی رفته است، این بار دست بر سوژهای اجتماعی گذاشته که به نظر میرسد مضمون اصلی آن پیرامون فداکاری باشد. فیلمی با بازی مصطفی زمانی، فرهاد اصلانی، پریناز ایزدیار و محسن کیایی که بنا به گفته کارگردانش از لایههایی در جامعه پرده برمیدارد که تاکنون کمتر فیلمسازی در سینما سراغ تصویر کردن آن رفته است.
هر چند که تا جدیدترین ساخته این کارگردان باسابقه را ندید نمیتوان در مورد کیفیت آن نظری داد ولی با توجه به چند اثر قبلی او و کارنامه قابل قبولش به نظر میرسد که میتوان انتظار تماشای اثری قابل قبول را در جشنواره فجر امسال داشت.