سرویس اجتماعی فردا؛ عماد صادقی نسب: امروز تفاوت نوع پوشش از کلانشهرها تا شهرهای کوچک یا شمال شهر تا پایین شهر فراتر رفته و به پاساژها هم رخنه کرده و مجتمعهای تجاری - به ویژه آنهایی که در مناطق شمالی و غربی شهر جای گرفتهاند - نقش جزیرهای را ایفا میکنند که در آن پوشش، لباس و مد فروشندگان و خریداران با فضای بیرونیشان کاملا متمایز است؛ چنان که اگر فضای پاساژها پیشتر برای خرید و فروش محصولات مختلف - عموما پوشاک - به کار میرفت، حالا به کارزاری برای رخنمایی پوششهای مختلف تبدیل شده و این کاربری غلط در مجتمعهای تجاری مختلف سراسر شهر نیز ریشه
دوانده است.
رشد قارچگونه مجتمعهای تجاری
در سالهای دهه هفتاد شمسی، تهران صاحب تنها چند مجتمع تجاری از جمله ساختمان پلاسکو بود و عمده افرادی که به این اماکن وارد میشدند، نهایتا با دست پر از آنها خارج میشدند و از پاساژگردی های بیهوده خبری نبود. اما با رشد جمعیت، الگوبرداری از جوامع مصرفگرا و البته تغییر ذائقه مردم؛ احداث مجتمعهای تجاری عظیم در دستور کار افراد فعال در حوزه ساختمان قرار گرفت. از اواسط دهه هشتاد، پاساژسازی رونقی مثالزدنی یافت و تا همین حالا نیز فعالیت در مبحث ساخت مجتمعهای تجاری همچنان پررونق و احتمالا پرسود است. اکنون شرایط در تهران به شکلی رقم خورده که اکثر مناطق شهر
دست کم یک مجتمع تجاری را میزبانی میکنند و در مناطقی که فضا بازتر و زمینهای خالی بیشتری وجود داشته؛ مجتمعهای بزرگتر و پردیسهای سینمایی هم احداث شده است. همین امر ساخت مجتمعهای تجاری در اقصی نقاط تهران و تشویق مردم به حضور در این اماکن؛ ولو در هیبت یک پاساژگرد، کمابیش فضا را برای استفاده ابزاری از موقعیت مجتمع تجاری به عنوان محلی برای رخنمایی و رونمایی از پوششهای عجیب و غریب باز کرده و اکنون شاهد آن هستیم که در بسیاری از پاساژهای شمال و غرب تهران، به رغم رفت و آمد بسیار زیاد؛ خرید و فروش آنچنانی صورت نمیپذیرد و خیلیها به حضور و وقتگذرانی و
البته «رخنمایی» در آنها بسنده میکنند.
پدیده پاساژگردی
یکی از مسائل دخیل در گسترش تفاوت پوششها بین مجتمعهای تجاری و دیگر فضاهای شهری، پدیده پاساژگردی ست که در طول سالهای اخیر روندی رو به رشد داشته و نوجوان و جوان، زن و مرد را به خود وابسته کرده است. پدیده پاساژگردی، نوعی گردش تفریحی تلقی میشود که در آن، شهروندان به بازدید از ویترین مغازهها و فضای داخلی پاساژها مشغول شده و عمدتا نیز خرید نمیکنند. در این حالت، آنهایی که تنها برای گشت و گذار به پاساژها مراجعه میکنند و در این محلها وقت میگذرانند، با پوششهای متمایز از آنچه که در شهر مشاهده میکنیم، ظاهر میشوند تا از این طریق هم گشتی زده باشند و هم
به رخنمایی مشغول شوند. امروزه پاساژگردی به عنوان یکی از تفریحات نسل سوم ایرانی به شمار میرود و بسیاری از دختران و پسران نوجوان ایرانی، اوقات فراغت خود را در این اماکن سپری میکنند؛ در نتیجه احتمال آنکه از پاساژها و فضای داخلی مجتمعهای تجاری به عنوان راه فراری برای دور ماندن از فضای شهری و محدودیتهای احتمالی آن نسبت به لباس و پوشش استفاده شود، خیلی بعید به نظر نمیرسد.
مغازهداران
جدا از آنکه غالب پاساژگردها، با پوششهای عجیب به مجتمعهای تجاری مراجعه کرده و بعضا با انداختن چند سلفی و کمی گشت و گذار در این مراکز، راهی خانههایشان میشوند؛ بسیاری از فروشندگان فعال در این مراکز نیز از کاروان «نامتعارفپوشها» عقب نمانده و سبکی نو در پوشش را بنا نهادهاند؛ آنقدر که پوشش برخی از آنها الگو و نمونهای برای مشتریان شده و افراد خریدار، لباسهایی مشابه با پوشش فروشندگان را طلب میکنند. رضا، فروشنده جوانی که در یکی از مغازههای پاساژ «...» مشغول به کار است، در این باره میگوید: «ما باید لباسهای روی مُد بپوشیم تا مردم هم جذب شده و
خرید کنند. من اگر لباس معمولی و ساده بپوشم کسی جذب مغازهام نخواهد شد!»
نسل نوجوان و حضور در مجتمعهای تجاری
برای آنکه از حرف دل جوانان و نوجوانان پاساژگرد هم غافل نشویم، به سراغ چندتایی از آنها میروم و دلیل تفاوت پوشش آنها در پاساژها و فضای شهری را جویا میشوم. آبتین، نوجوانی 16 ساله، ساکن یکی از مناطق غربی تهران در این باره میگوید: «وقتی تفریحی نداریم مجبوریم بیایم پاساژهای اطراف و یه چرخی بزنیم.» میپرسم:« این تفریح تکراری نمیشه؟» جواب میدهد: «نه، چون آدمهای مختلف رفتوآمد دارن، هیچوقت تکراری نمیشه. خوش هم میگذره!» کمی آنطرفتر، دختری در حال ورود به پاساژ است، سوالی که از «آبتین» پرسیدم را بازگو میکنم و او در جواب میگوید: «وقتی یه جا مُد
میشه، باید رفت. حالا میخواد پاساژ باشه یا بام تهران. میریم که عکس بگیریم و توی اینستا لوکیشن رو ثبت کنیم!» میپرسم: «به یک بار بسنده میکنید؟» میگوید: «نه، چند باری میایم و میریم تا وقتی که دیگه از مُد بیافته و سراغ یه جای دیگه بریم.» باد سردی میآید، از او میخواهم که آخرین سوالم را هم پاسخ دهد و بعد برود، با اکراه سرش را به نشانه قبول تقاضایم تکان میدهد و بلافاصله میپرسم: «خرید هم میکنید؟ یا فقط به قول خودتون تیپ میزنید و میاید عکس میگیرید؟» در حالی که عجله دارد تا وارد پاساژ شود، میگوید: «نه، خیلی کم پیش میاد خرید کنیم، بیشتر میایم که
بگردیم و خوش بگذرونیم!» من به سمت خیابان میروم و او وارد مجتمع تجاری میشود تا بر اساس آنچه که گفت، خوش بگذراند.
لوکشین و تگ و فضای مجازی!
پای اینترنت که به گوشیهای تلفنهمراه باز شد و سیمکارتها عهدهدار انتقال اطلاعات و دادهها بر بستر اینترنت شدند؛ شرایط جامعه و تعاملات اجتماعی نیز به کلی دگرگون شد. از آن زمان عزیمت به پاساژ مفهوم «خرید کردن» را از دست داد و به تفرجگاهی بدل شد که ثبت تصاویر حضور در آنجا، از اوجب واجبات است. اما شرایط وقتی بدتر شد که خیلیها خود را به درج محل ثبت تصویر ملزم کردند و آن موقع بود که رقابت بر سر «جئو تَگ» و «لوکشین» داغ شد. حالا اینستاگرام، در هر دقیقه میزبان چند ده تصویر از جوانانیست که لباسهای عجیب به تن کرده، ترافیک را به جان خریده و برای ثبت یک تصویر
در فلان مجتمع تجاری، راهی آنجا شدهاند؛ آن وقت یک مجتمع تجاری در منطقه نسبتا لوکس محبوب شبکههای اجتماعی میشود و همین لوکشینهای فضای مجازی، خیلیها را جذب خود میکند.
مجتمع تجاری برای خرید کردن است!
کافیست تا با کمی جستوجو در اینترنت، فلسفه ساخت یکی از لوکسترین پاساژهای تهران را از زبان مالک آن بخوانیم. این فرد ثروتمند گفته بود: «جامعه صنعتی باعث افسردگی آدمها میشود، در حالی که مثلا در ترکیه یا دبی وقتی افراد به مراکز خرید وارد میشوند اول از همه حال خوبی پیدا میکنند.» در واقع میتوان به استناد همین جمله کوتاه به این نتیجه رسید که سازندگان مجتمعهای تجاری - به ویژه در مناطق ثروتمندنشین تهران - بیشتر در پی جذب مردم به مجتمعهای تجاری هستند و خرید مردم و گردش چرخ اقتصاد در مرحله دوم است. اما فارغ از تمام این سخنان، بهتر است فکری به حال ضدفرهنگ
«پاساژگردی» شود تا مجتمعهایی که میلیاردها تومان سرمایه را در خود فرو بردهاند، بیش از این به مکانی صِرف برای ثبت تصاویر سلفی یا پوشیدن لباسهای عجیب و غریب تبدیل نشود.