نگاهی به پيام امام خمينی به گورباچف
یازدهم دی ماه سالروز ارسال پیام حضرت امام (ره) به گورباچف رییس جمهور شوروی در سال 1367 است و اینک پس از حدود سه دهه، نگارنده کوشیده است با نگاهی به آن رویداد تاریخی آن را مرور کند. اهمیت موضوع در آن است که این رویداد نقش مهمی در روابط ایران و روسیه در دوره های بعدی داشته و هنوز هم کمابیش از آن به عنوان موضوعی مهم در آغاز دوره ای جدید و متفاوت از روابط دو دولت یاد می شود.
ایراس؛ دکتر جهانگیر کرمی: یازدهم دی ماه سالروز ارسال پیام حضرت امام (ره) به گورباچف رییس جمهور شوروی در سال 1367 است و اینک پس از حدود سه دهه، نگارنده کوشیده است با نگاهی به آن رویداد تاریخی آن را مرور کند. اهمیت موضوع در آنست که این رویداد نقش مهمی در روابط ایران و روسیه در دوره های بعدی داشته و هنوز هم کمابیش از آن به عنوان موضوعی مهم در آغاز دوره ای جدید و متفاوت از روابط دو دولت یاد می شود. روابط ایران و شوروی در سالهای پس از انقلاب اسلامی بخاطر تجاوز ارتش سرخ به افغانستان، جنگ تحمیلی عراق بر ایران و حمایت شوروی از عراق و برخورد ایران با احزاب چپ و بویژه حزب توده تیره بود. در سال 1358 بر اساس خاطرات ولادیمیر کوزیچکین مامور کا گ ب در ایران، سفیر شوروی در سه مرحله با امام خمینی دیدار نمود تا به زعم خویش امام را دلگرم به حمایت کشورش نموده و با سخنان خود بر رویکرد سیاست داخلی و خارجی ایران تاثیر بگذارد، اما امام با بی اعتنایی او را به وزارت خارجه حواله دادند. تنها ده سال بعد در 1367 اما این بار امام بودند که با نامه ای به رییس جمهور اتحاد شوروی او را خطاب قرار داد تا بر نگرش کلان او در نگاه به جهان و انسان اثر بگذارد. امام خميني (ره) در نامه اش به ميخاييل گورباچف آخرين رييس جمهوري اتحاد جماهير شوروي از فروپاشي مكتب كمونيسم سخن گفت و او را به تدبر در پيام اسلام دعوت كرد. سه سال پس از اين نامه شوروي فروپاشيد. اساسا اين سنت ابلاغ پيام كه سبكي كاملا سنتي و ديني دارد در دين اسلام امري مسبوق به سابقه است و بسط اين تجربه ي سنتي در دوران معاصر و براي اثر گذاري بر يكي از مقاطع حساس تاريخ بشري و تحول سيستمي بين المللي در دوره اي كه بعدها با عناويني چون پايان تاريخ و يا آغاز درگيري هاي تمدني و فرهنگي نام مي گيرد موضوع قابل بحثی است. در اين نوشته کوشش شده تا ماهيت و بسترهاي اصلي صدور نامه امام به گورباچف و واكنش ها به آن را مورد بحث قرار گیرد. از این نگاه، نامه حضرت امام خميني يك دعوت به شكل سنتي و با زبان و منطق دینی و فلسفي ست و این موضوع سه دهه بعد به شکل دیگری با نامه آيت الله خامنه اي به جوانان اروپا اما به شکل يك متن برای روشنگري و با زبان اقناعي بیان شده است. هدف نگارنده در این نوشته بیشتر آنست که با مروری بر محتوای این نامه، واکنش های مختلف به آن را در داخل شوروی و سپس روسیه و نیز تفاسیر مربوط به آن در داخل و خارج، متنی توصیفی و تحلیلی را در اختیار خوانندگان قرار دهد تا واقعیت امر را در حد درک و دریافت خود معرفی نماید. نگارنده برای این منظور کوشید تا تحلیل ها و داده هایی را در مورد این موضوع از طریق شماری از دانشگاهیان روسیه که در آن زمان از موضوع اطلاعاتی داشته اند را گردآوری کند. اما بیشتر آنها بر این نکته تاکید داشتند که بخاطر فضای رسانه ای آن زمان امکان طرح و بحث جدی و فراگیر در مورد آن پیام وجود نداشته و از این رو تا سالهای بعد که شوروی فروپاشید و رایزنی فرهنگی ایران اقدام به انتشار متن نامه نمود کمتر مورد توجه محافل دانشگاهی قرار گرفت. یک. نگاهی به محتوای پیام در نخستين روز سال 1989 ميلادي (11 دي 1367) نامه تاريخي امامخميني (ره) خطاب به ميخائيل گورباچف آخرين رئيسجمهور شوروي در باره نابودي كمونيسم و ضرورت پرهيز از اتكاء به غرب منتشر شد. امام خميني در نامه خود از صداي شكسته شدن استخوانهاي ماركسيسم سخن به ميان آورد و وي را از روي آوردن به غرب براي حل مشكلات اقتصادي اتحاد جماهير شوروي برحذر داشت. امام نوشته اند: « از آنجا كه پس از روي كار آمدن شما چنين احساس ميشود كه جنابعالي در تحليل حوادث سياسي جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروي، در دور جديدي از بازنگري و تحول و برخورد قرار گرفتهايد، و جسارت و گستاخي شما در برخورد با واقعيات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلي حاكم بر جهان گردد، لازم ديدم نكاتي را يادآور شوم. هر چند ممكن است حيطه تفكر و تصميمات جديد شما تنها روشي براي حل معضلات حزبي و در كنار آن حل پارهاي از مشكلات مردمتان باشد، ولي به همين اندازه هم شهامت تجديدنظر در مورد مكتبي كه ساليان سال فرزندان انقلابي جهان را در حصارهاي آهنين زنداني نموده بود قابل ستايش است. و اگر به فراتر از اين مقدار فكر ميكنيد، اولين مسألهاي كه مطمئناً باعث موفقيت شما خواهد شد اين است كه در سياست اسلاف خود داير بر «خدازدايي» و «دينزدايي» از جامعه، كه تحقيقاً بزرگترين و بالاترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است، تجديدنظر نماييد؛ و بدانيد كه برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممكن است از شيوههاي ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نكردهايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل، البته به شكل ديگر، و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است». در ادامه مرقوم داشته اند كه: « بايد به حقيقت رو آورد. مشكل اصلي كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست. همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشيده و يا خواهند كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است. جناب آقاي گورباچف، براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا كه مكتبي است مادي، و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت، كه اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد.» از نگاه امام « امروز ديگر چيزي به نام كمونيسم در جهان نداريم. ولي از شما جداً ميخواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايههاي پوسيده هفتاد سال كژي جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزداييد. امروز ديگر دولتهاي همسو با شما كه دلشان براي وطن و مردمشان ميتپد هرگز حاضر نخواهند شد بيش از اين منابع زيرزميني و رو زميني كشورشان را براي اثبات موفقيت كمونيسم، كه صداي شكستن استخوانهايش هم به گوش فرزندانشان رسيده است، مصرف كنند».