روزنامه اعتماد: روسيه در روزهاي گذشته در اقدامي شگفتانگيز و غيرمرسوم در دنياي ديپلماسي، از مقابله به مثل در برابر اخراج ٣٥ ديپلمات خود توسط كاخ سفيد خودداري كرد. زماني كه يك كشور، ديپلماتهاي يك كشور خارجي را اخراج ميكند، عرف دنياي ديپلماسي، مقابله به مثل در برابر آن اقدام است. در واقع، كشورها در مقابل اقدامات تهاجمي ديپلماتيك كشور يا كشورهاي رقيب، دست به مقابله به مثل زده و معمولا تعداد مشابهي از ديپلماتهاي آن كشور را اخراج ميكنند. اين قاعده نوشتهشدهاي نيست ولي عرفي است كه در دنياي ديپلماسي رعايت ميشود. با اين وجود، اقدام ولاديمير پوتين، رييسجمهور روسيه كه در پاسخ به درخواست سرگئي لاوروف، وزير امور خارجه خود اعلام كرد مسكو در برابر اقدام امريكا، مقابله به مثل نميكند اما اين حق را براي خود محفوظ ميداند و شايد در زمان ديگري اين كار را انجام دهد، قبل از آنكه اقدامي ديپلماتيك و مرسوم باشد، بر يك عمل تبليغاتي با هدف تاثيرگذاري بر افكارعمومي جهاني تكيه داشت كه ميخواست زمينه حداكثر بهرهبرداري را براي اهداف كرملين مهيا سازد؛ چه آنكه در دنياي ديپلماسي مرسوم نيست وزير امور خارجه براي اقدام مقابله به
مثل با رييسجمهور مكاتبه كند و از او، چنين اجازهاي بگيرد و اگر هم اين كار در برخي از كشورها مرسوم باشد، در چارچوب مكاتبات غيرعلني انجام ميشود و به شكلي كه در روسيه صورت گرفت - اعلان علني و آن هم با لحني كه بيشتر افكارعمومي را نشانه گرفته بود - نيست. پس از اين منظر، اقدام لاوروف و پوتين را ميتوان اقدامي هماهنگشده و يك سناريوي تبليغاتي دانست.
البته اقدام پوتين در عدم مقابله به مثل، نخستين عمل غيرمنتظره از سوي او نبود ولي در نوع خود، يك ابتكارعمل تاثيرگذار و جالب محسوب ميشود. حدود چند هفته پيش نيز كه سفير روسيه در تركيه مورد سوءقصد قرار گرفت و كشته شد، پوتين در آن مورد هم برخلاف ماجراي سقوط جنگنده سوخو و كشته شدن خلبان آن، خويشتنداري چشمگيري از خود نشان داد و دست به اقدامات تنبيهي گستردهاي مانند ماجراي پيشين نزد. در مورد چرايي اين رفتار روسيه و به خصوص پوتين ميتوان به نكاتي اشاره كرد: نخستين نكته در اين رابطه، تحولات صورت گرفته در سطح جهاني و روي كار آمدن ترامپ در امريكا است. واقعيت آن است كه پيروزي ترامپ در انتخابات اخير امريكا در فضايي كاملا دور از انتظار صورت گرفت و تاثيرات شگرفي را هم براي متحدان و هم براي رقيبان امريكا در صحنه بينالمللي گذاشت و يك دورنمايي از آشفتگي و ابهام را در فضاي بينالمللي فراروي جهانيان گشود.
بركسي پوشيده نيست كه دوران هشت ساله رياستجمهوري باراك اوباما، مورد خوشايند روسيه و شخص پوتين نبود و واشنگتن و مسكو فضايي مبتني بر تنش را در اين سالها پشت سر گذاشتند. اگر تحولات چند ساله گذشته دو كشور را بررسي كنيم شاهد رويارويي دو كشور در اين سالها خواهيم بود. اين داستان از ماجراي اوستيا كه منجر به واكنش شديد روسيه در گرجستان شد، آغاز شد و در ادامه آن، به تحولات اوكراين و اشغال دوفاكتو شبهجزيره كريمه توسط روسيه منجر شد. پس از آن هم شاهد تحولات خاورميانه و به خصوص حضور روسها در سوريه بوديم. فضاي ايجاد شده در اين رقابتها ميان روسيه و امريكا، تداعيكننده نوعي جنگ سرد ميان شرق و غرب بود.
با اين وجود، ادبياتي كه ترامپ در جريان مبارزات انتخاباتي بهكار گرفت و تكيه او بر برخي مسائل كه به نوعي مسائل مورد اختلاف مسكو و واشنگتن بود، چراغ سبزي هرچند كمرنگ از سوي امريكا به روسيه بود كه ما مشاهده كرديم پوتين از آن استقبال كرد و او جزو نخستين كساني بود كه انتخاب ترامپ را تبريك گفت. اينك به نظر ميرسد پوتين در انتظار عملي شدن برنامههاي اعلامي ترامپ در حوزههاي اختلافي و چالشبرانگيز ميان امريكا و روسيه است؛ انتظار اين مساله به خصوص در موضوعات سوريه و همچنين مبارزه با جريان افراطگرايي كه در داعش متجلي شده است، وجود دارد و در ادامه آن ميتوان به موضوعاتي نظير تعهدات امنيتي امريكا در قبال متحدانش مانند ژاپن، كره جنوبي و اروپا و حتي كشورهاي عربي خاورميانه اشاره داشت. اگر آن اظهارات ترامپ منجر به تغييرات در سياست خارجي امريكا در دوره پسااوباما شود، روسها بدون صرف هزينهاي به پيروزي خيرهكنندهاي دست يافتهاند و از اين منظر ميتوان خويشتنداري پوتين را تلاشي در برابر اخراج ديپلماتها توسط امريكا رمزگشايي كرد. نكته ديگري كه ميتوان به آن اشاره كرد فضاي حاكم در منطقه خاورميانه است. واقعيت آن است كه از
هر منظري كه بنگريم روسها بعد از غيبتي نسبتا طولاني پس از فروپاشي شوروي و عدم حضور پررنگ در خاورميانه در پرتو جاهطلبيهاي پوتين و روسيه جديد، قدمهاي بزرگي در خاورميانه برداشته و دستاوردهاي ملموسي را هم كسب كردهاند و از اين منظر رفتار توام با خويشتنداري پوتين قابل توجيه است. معمولا در بازيهاي سياسي قاعدهاي وجود دارد مبني بر آنكه اگر قدرتي دستاوردهاي ملموسي را در يك صحنه مورد اختلاف با رقيب به دست آورد، تلاشش بر آن است تا با كمترين هزينه مابهازاي آن دستاوردها را براي تامين منافع حياتياش مورد بهرهبرداري قرار دهد. به نظر ميرسد پوتين با درك عميقي از اين مساله، با دقت نظر از دست زدن به اقداماتي كه ميتواند آن دستاوردها را دچار چالش كند، پرهيز ميكند. مقايسه رفتار پوتين در سقوط جنگنده سوخو و ترور سفير روسيه در آنكارا هم از دو منظر و دو ظرف زماني و دو جنس موضوع قابل درك است. در ماجراي سقوط سوخو، حيثيت روسيه به طور عام به چالش كشيده شده بود. همچنين در آن زمان روسها با بمباران گسترده مخالفان درصدد تثبيت موقعيت خود و شكست تروريستها بودند. به همين دليل نيز رييسجمهور روسيه واكنشي تند داشت و تنبيهاتي
گسترده عليه تركيه به كار بست و همانطور هم كه ديديم، به نتيجه رسيد. هم اردوغان به صورت رسمي و علني از روسيه عذرخواهي كرد و هم تركيه بود كه نخستين گام را براي ترميم روابط برداشت. اما در موضوع سفير روسيه در تركيه، حيثيت و چهره جهاني روسيه به چالش كشيده نشده بود. هرچند روسها يكي از كليديترين اتباعشان را از دست داده بودند، اما ميتوانستند از آن مساله براي توجيه اقداماتشان بهرهبرداري كنند.
در واقع، آن اتفاق هديهاي از غيب براي روسها بود و موجب شد تا دست برتر را در سوريه داشته باشند و دنيا را نسبت به كنششان در سوريه وادار به سكوت كنند. ميتوان اين نوع رفتار راهبردي روسها را به مسائل داخلي در ايران هم پيوند داد. اگر ما تحولات روابط ايران و عربستان را در يك سال گذشته بازنگري كنيم، سعودي در ماجراي حادثه منا و همچنين اعدام شيخ نمر كاملا در موقعيتي تدافعي قرار گرفته بود و مورد انتقاد شديد جامعه بينالمللي بود. واكنش خشمآلود، دور از انتظار و كنترل نشده برخي افراد در حمله به سفارت اين كشور و به آتش كشاندن آن كاملا چيدمان ضدسعودي را به سرعت به نفع رياض تغيير داد. اين مقارنه، به معناي آن نيست كه رفتار ايران را مورد نكوهش قرار دهم. اين مثال، به خاطر آن بود كه اگر در برابر رفتار خشن سعودي يا هر كشور ديگري در بسياري از مواقع صبوري و خويشتنداري داشتهايم، اين صبوري ميتواند كشور را بهتر به اهدافش برساند تا يك اقدام خشمآلود و خارج از كنترل. رفتار پوتين هم در داستان ترور سفير روسيه در تركيه و هم در داستان اخراج ديپلماتهاي روسي منطبق با درك مسكو از شرايط جهاني و منطقه و مبتني بر تاثيرگذاري بر
افكارعمومي جهان و به ويژه امريكا و همچنين حفظ دستاوردهاي خود در منطقه و نهايتا نگاهي به آينده براي ترميم روابط با امريكا در شرايط پس از روي كار آمدن ترامپ است.