سكوت در برابر گرسنگان، فرياد برای گورخوابها
دو سه روز اخير با انتشار گزارشي از گورخوابي تعدادي از افراد بيخانمان و معتاد در يكي از گورستانهاي اطراف تهران با سيلي از واكنشها از سوي افراد مختلف مواجه بوديم...
روزنامه جوان: دو سه روز اخير با انتشار گزارشي از گورخوابي تعدادي از افراد بيخانمان و معتاد در يكي از گورستانهاي اطراف تهران با سيلي از واكنشها از سوي افراد مختلف مواجه بوديم؛ واكنشهايي كه قريب به اتفاقشان با احساس شرم و چاشني همدردي همراه بود. بيترديد اين پديده به عنوان نمادي از برون داد آسيبهاي اجتماعي قابلتوجه است و بايد براي اين بيخانمانها كه طعم خوابيدن در گور را پيش از مرگ ميچشند، فكري كرد و در مورد چنين وقايعي پيش از تبديل شدن به يك چالش اجتماعي فراگير تدبير شود. در كنار تصاوير و گزارشات مربوط به تعدادي بيخانمان كه براي فرار از سوز سرما به گورهاي گورستان پناه بردهاند، اما آمار قابل تأمل ديگري وجود دارد كه يا برايمان تكراري شدهاند يا پرداختن به آنها نميتواند پرستيژ يا شأن اجتماعي چهرهها را جابهجا كند. يكي از اين آمارهاي قابل تأمل، آمار گرسنگي در كشور است. آنطور كه رسول ديناروند، رئيس سازمان غذا و دارو ميگويد در حال حاضر در ايران حدود ۴ ميليون نفر كمتر از نياز غذا دريافت ميكنند. به باور وي فقر غذايي و سوء تغذيه به خصوص در استان سيستان و بلوچستان، يكي از چالشهاي اساسي است. در كنار اين آمار اما آمار جديتري هم از سوءتغذيه و گرسنگي سلولي وجود دارد؛آماري كه ميگويد 30 درصد از مردم كشورمان دچار سوءتغذيه هستند بدين معنا كه هر چند ممكن است شكمشان سير باشد، اما از آنجايي كه توانايي مصرف خوراكيهاي حاوي ريز مغذيها را ندارند، سلولهايشان گرسنه ميمانند. اينها درست همان گروهي هستند كه بر اثر سوء تغذيه مستعد ابتلا به انواع و اقسام بيماريها ميشوند. افرادي كه خيليهايشان در ظاهر نه فقط لاغر و رنگ پريده نيستند كه ممكن است چاق يا داراي اضافه وزن هم باشند، اما اين چاقي بيانگر الگوهاي تغذيهاي نادرستي است كه خيلي وقتها اين گروه ناگزير از انتخاب آن هستند. گواه ناگزير بودن چنين الگوهاي نادرستي را ميتوان با گشتي در بازار پروتئين، لبنيات و سبزي و ميوه متوجه شد. چند روز پيش هم شهريار دبيريان، دبير علمي همايش امنيت غذا، سلامت و توسعه با بيان اينكه مصرف نان در ايران شش برابر استاندارد جهاني است، گفته بود: مصرف لبنيات در كشورهاي توسعه يافته به ۳۰۰ تا ۵۰۰ ليتر در سال ميرسد و اين در حالي است كه مردم ايران به طور متوسط سالانه ۷۰ تا ۸۰ ليتر شير و لبنيات مصرف ميكنند. از سوي ديگر ميان مصرف كم مواد حاوي ريزمغذيهاي مناسب براي سلولها و مسائل اقتصادي و قدرت خريد مردم ارتباط معناداري وجود دارد. آمارها نشان ميدهد با اجراي طرح هدفمندي يارانهها ميزان مصرف شير و لبنيات در كشور ۴۲ درصد كاهش يافت. بنابراين شايد الگوهاي نادرست تغذيهاي مردم كشورمان هم در اين ميان سهمي داشته باشند، اما اصل ماجرا به مسائل اقتصادي باز ميگردد. به بيان ديگر بالا رفتن آمار بيماريهايي نظير بيماريهاي قلبي عروقي، ديابت، پر فشاري خون حكايت از تغذيه نامناسب دارد. اگر به سراغ بازار قيمتها برويم، ميبينيم كم نيستند گروههايي كه از تهيه و مصرف روزانه پنج واحد ميوه با قيمت متوسط كيلويي 6 هزار تومان و مصرف روزي 3 تا 4 ليوان شير با متوسط قيمت ليتري 3 هزار تومان ناتوانند، چراكه با يك حساب سرانگشتي براي داشتن تغذيهاي سالم از تركيب ميوه و سبزي و لبنيات كافي براي يك خانواده دو نفره چيزي حدود ماهانه يك ميليون تومان هزينه دارد. بديهي است در كنار اين، پروتئين و ديگر گروههاي خوراكي هم بايد در سبد خوراكي مردم باشد كه هزينهاي بيشتر از سبزي، ميوه و لبنيات دارد. اين در حالي است كه حداقل حقوق امسال 812 هزار تومان تعيين شده است. درصد بالايي از مردم ما حقوق حداقلي ميگيرند و در كنار هزينههاي خورد و خوراك بايد از همين حقوق ناچيز هزينه اياب و ذهاب، مسكن، درمان و ساير هزينههاي زندگي را هم پرداخت كنند. همين باعث شده ميوه و سبزيجات در 80 درصد خانوادههاي كشور به درستي استفاده نشود. بنابراين كم نيستند اقشاري كه ناگزيرند تنها شكمشان را سير كنند و چندان به فكر سيري و گرسنگي سلولها نباشند. با تمام اين اوصاف اما آمار و ارقام گرسنگان كشور تاكنون هيچ قلبي را به درد نياورده و هيچكس اظهار شرم نكرده است. در كنار نقشي كه همه ما ميتوانيم براي رفع اين گرسنگيها به عنوان يكي از مصاديق نابرابري اجتماعي ايفا كنيم، اصول 3، 5، 29 و 43 قانون اساسي و همچنين برنامه پنج ساله پنجم به ويژه ماده 32 اين قانون درباره حوزه سلامت و فعاليت شوراي عالي سلامت و امنيت غذايي تأكيد دارند و برقراري امنيت در سبد غذايي براي كاهش تبعات آن از وظايف دولتهاست.