مشروح سخنرانی جلیلی در دانشگاه سیستان و بلوچستان
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است: اگر نخستوزیر انگلیس به جای فرافکنی، به فروپاشی بریتانیا یا واگرایی رو به افزایش ایالات آن با انگلستان میپرداخت قطعاً برای وی مفیدتر میبود تا اینکه بیاید و برای منطقه ما نسخه بپیچد.
خبرگزاری فارس: سعید جلیلی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی 22 آذر ماه همزمان با هفته وحدت در استان سیستان و بلوچستان حضور یافت و در دانشگاه سیستان و بلوچستان به ایراد سخنرانی پرداخت که مشروح این سخنرانی به این شرح است: الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سلام علیکم مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم ۖ تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضوانًا ۖ سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجودِ ۚ ذٰلِکَ مَثَلُهُم فِی التَّوراهِ ۚ وَمَثَلُهُم فِی الإِنجیلِ کَزَرعٍ أَخرَجَ شَطأَهُ فَآزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَهً وَأَجرًا عَظیمًا[1] محمّد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است خدا را سپاس میگویم که توفیق پیدا کردم امشب و در این ایام مبارک در جمع صمیمی شما عزیزان حضور پیدا کنم. برای همه ما که حداقل این آرزو را داریم تا از کسانی باشیم که از همراهان پیامبر گرامی اسلام صلیاللهوعلیهوآله هستند شاید این موضوع بسیار اهمیت داشته باشد که چگونه میتوانیم نام خود را در زمره همراهان پیامبر قرار دهیم. در این ایامی که مزین است به سالروز ولادت آن بزرگوار شاید مقدمهای در این زمینه برای این مباحثه دانشجویی کمک کند تا در مسیری که طی میکنیم به گونهای باشیم که انشاالله جز رهروان آنها قرار بگیریم. اگر قرآن کریم درباره پیامبر چنین بیان میکند و میفرماید: "مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم[1]" به معنای آن میباشد که همراهان ایشان یا کسانی که آرزو و ادعای این همراهی را دارند ویژگیهایی دارند که قرآن کریم به صراحت در مورد آن صحبت میکند. همه ما چنین آرزویی داریم و طبیعی است که تامل در این آیه شریفه میتواند برای ما راهگشا، شاخص و میزان باشد که تا چه اندازه از این همراهی برخوردار هستیم. قطعاً زیاد شنیدهایم که لازمه همراهی پیامبر، داشتن دو ویژگی مطرح شده در آیه مذکور است در واقع میبایست مرزبندیهای جدی خودمان را با کسانی که در برابر این پیامبر بزرگ قرار گرفتهاند روشن کنیم. این موضوع بسیار اهمیت دارد که بدانیم مسیر پیش روی ما چه حدود و مرزهایی دارد. به تصریح این آیه شریفه چنانچه از این مرزها اطلاع نداشته باشیم نخواهیم توانست در داخل این مرزها مودت، رحمت، دوستی و همافزایی لازم را داشته باشیم و البته در بیرون از آنها نیز مرزبندی لازم را نخواهیم داشت همان مقابلهای که اقتضای چنین مسیری است. علاوه بر آنچه بیان شد در همین آیه شریفه گفته میشود که مدعیان این مسیر باید چه رفتار و حرکتی داشته باشند. در واقع آن ویژگیهایی که برای همراهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله ذکر میشود همان ویژگیهایی است که قرآن بر آن تاکید دارد همچنان که در انجیل و تورات نیز ذکر شده است. در همین راستا در ادامه آیه تعبیر دیگری نیز وجود دارد که میفرماید: "کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ[2]" و البته کمتر مورد توجه قرار گرفته است لذا در نظر دارم که در این وقت محدود اندکی به این مضمون بپردازم. بر اساس این تعبیر کسانی که چنین همراهی را داشته باشند به سان دانهای هستند که رشد میکند، قوی میشود و نهایتاً بر روی پای خود میایستد. یکی از ویژگیهای این حرکت آن است که اتکا به مبانی پیامبر میتواند نوعی از تعالی و پیشرفت را به بار آورد که معمولی نخواهد بود یعنی اینگونه نیست که بگوییم هر کشوری الگویی داشته و این هم یک الگوست! زیرا این الگو بسیار متفاوت است و رشد حاصل از آن همهجانبه خواهد بود و منحصر به بعد مادی نمیشود چرا که معنوی هم میباشد در واقع یک تعالی بزرگ است آن هم به گونهای که " یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ" یعنی همان کسانی که در این مسیر حرکت میکنند دچار شگفتی میشوند! و از طرف دیگر جنس این پیشرفت به گونهای است که خشم جبهه مقابل را نیز برمیانگیزد و توان تحمل را از آنها میگیرد " لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ". این دو شاخص، بسیار مهم و ارزشمند هستند. امروز از طریق فضای مجازی یا حضور در خارج از کشور ممکن است با این سوال روبرو شوید که در ایران چه خبر است؟ و یا عدهای میپرسند چرا نام ایران تا این حد در صدر اخبار است با اینکه ما در سوی دیگری از دنیا زندگی میکنیم؟ چرا برای چند دستگاه سانتریفیوژ شش قدرت به اصطلاح بزرگ دنیا حاضر میشوند تمام کار خود را رها کنند و حاضر شوند که هجده روز با شما صحبت کنند تا تعیین شود که شما چه تعداد سانتریفیوژ داشته باشید؟ هر کدام از این قدرتها هزاران کلاهک هستهای دارند پس از چه چیز نگران هستند؟ حتی خودشان میگویند آنچه که به نظر ما میرسد این میباشد که اگر شما چنین سانتریفیوژهایی را داشته باشید ممکن است بعد از چند سال به بمب اتم دست یابید. امروز خودشان ادعان دارند که در همین منطقه کشورهایی هستند که بمب دارند اما کاری به او ندارند حال چگونه است که در مورد ایران میگویند باید همه با هم جمع شویم و هرآنچه که داریم به کار بگیریم مانند تحریمهای فلجکننده و چیزهایی شبیه آن. این موضوع تا چه حد اهمیت دارد که به این شکل بر آن تاکید و تکیه دارند؟ جواب این است که میفهمند قدرتی در حال شکلگیری است که مصداق "کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ" میباشد. آنها میفهمند که جنس این قدرت از نوع مارکسیست نمیباشد که با او وارد جنگ سرد شوند و چنانچه دیدند طرف مقابلشان 1000 کلاهک هستهای دارند این تعداد را برای خودشان به 1500 عدد برسانند و رقیب را از پا در بیاورند و در واقع از شجره خبیثهای نیست که به تعبیر قرآن "اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ[3]" و طی 50 سال با یک رقابت تسلیحاتی آن را از میدان خارج کنند. علت چنین فهمی از جانب دشمن آن میباشد که تجربه کرده است و به خوبی میداند که در هر مرحله چگونه هر آنچه را که در اختیار داشته به کار بسته اما موفق نشده است. تمام دشمنان هر آنچه در توان داشتند به کار بستند تا شاه بماند اما شاه رفت، هر چه داشتند مورد استفاده قرار دادند تا صدام موفق شود اما این ملت ما بود که موفق شد. آنها کاملاً با حساب و کتاب آشنا هستند و میدانند چه پشتیبانیهایی را صورت دادهاند و چه امکاناتی را پای کار آوردهاند ولی باز هم نتیجه نگرفتند. اینها تجربه زیادی داشتند و با خود گفتند حرکتهایی وجود داشت که در برابر ما ایستادند اما به دو سال طول نکشید که خاموش شدند و اخیراً در همین منطقه مشاهده کردید که حرکتهایی شکل گرفت و به قول خودشان توانستند آنها را برای مدتی متوقف کنند در حالی که در اینجا چنین موفقیتی به دست نیاوردند و در واقع میبینند که شجره طیبهای شکل گرفته است آن هم با این ویژگی که " اَصلُها ثابِتٌ وَ فرعُها فِی السَّماء * تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها[4]" و میفمهند که تمام اینها صرفاً از نتایج سحر است! دشمن میبیند که طی 37 سال تمام توان خود را به کار بسته ولی موفقیتی به دست نیاورده و طرف مقابلش توانسته است مسیر خود را پیش رود به عبارت دیگر میدانند چنانچه تمدنی شکل بگیرد آن هم بر مبنای همراهی و معیت با پیامبر آنگاه در مسیر پیش روی خودش تمام موانع را پشت سر خواهد گذاشت لذا عصبانی و ناراحت میشوند و این تعبیر قرآن است که میفرماید: "لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ" یعنی این پیشرفتِ متکی به خدا را داشته باش تا خشم آنها برانگیخته شود و به قول شهید بهشتی از دست ما عصبانی باشند و از این عصبانیت بمیرند "موتوا بِغَیظِکُم[5]". از اهداف این رشدِ درونزا و متکی به مبانی دینی و همراهیِ با پیامبر، منفعل کردن استکبار است زیرا استکبار در روحیه و ذات خود از رشد و پیشرفت دیگری ناراحت است و عصبانی میشود لذا میگوید فقط منم که باید داشته باشم! و اگر دلیل چنین استدلالی را از او بپرسید همان چیزی را خواهید شنید که قرآن مورد اشاره قرار میدهد "فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّهً[6]" در واقع تنها دلیلش زور بیشتری است که دارد و این منطق استکبار است که البته روز به روز جدید میشود. برای بررسی این موضوع کافی است سند استراتژی امنیت ملی آمریکا در سال 2015را بخوانید که مقدمه آن توسط رئیس جمهور کنونی آمریکا یعنی اوباما به امضا رسیده است و با یک جستجوی ساده در اینترنت بدان دسترسی خواهید داشت. در این سند به صراحت بیان میشود که ما باید برای یک قرن آینده رهبری جهان را در اختیار داشته باشیم! که جا دارد از آنها پرسیده شود بر اساس چه منطقی چنین حقی را برای خود قائل هستید که جوابش همان "مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّهً" خواهد بود یعنی چون زور بیشتری داریم چنین حقی نیز خواهیم داشت! در همین سند که سِری نیست و آن را در سایتها قرار دادهاند به صراحت میگویند میبایست فاصله معنیدار خود را با سایرین حفظ کنیم. این یک شعار نیست که گفته میشود استکبار در ذات خود از رویش و پیشرفت دیگران عصبانی میشود و اینگونه نیست که بگوییم اگر ادبیات خود را اندکی اصلاح میکردیم اینگونه رفتار نمیشد یا اگر تند صحبت نکنیم موانع برطرف خواهد شد چرا که بطلان این حرف ثابت شده است، مگر در 28 مرداد 1332ش کسی در ایران مرگ بر آمریکا میگفت یا با آنها تند حرف میزد؟ حتی به آمریکا اعتماد هم کردند اما نتیجه آن چه شد؟ آنها به دنبال الگویی هستند که بتواند این فاصله را حفظ کند که فرجامش همان چیزی است که امروز در آمریکا ظهور و بروز دارد و آن کسی که منتخب مردم آمریکاست یعنی آقای ترامپ، عبارت "آمریکای فلج" را برای مانیفست انتخاباتی خود برمیگزید و با همین شعار بود که توانست رای بیاورد و درواقع مردم با چنین رایی اذعان میکنند که نتیجه چنین الگویی فلج شدن خواهد بود. لذا آن چیزی که بیش از تحریمهای فلجکننده نگرانکننده باشد تحلیل و تقلیدهای فلجکننده است یعنی همان چیزی را که آن فرجام کذایی را داشته است برای شما تبدیل به یک الگو کنند. آنها باید از ما عصبانی باشند زیرا میبینند که رشد و پیشرفتی در حال شکلگیری است لذا از همین جهت میباشد که به او میگوییم "موتوا بغیظکم" زیرا هر قدر که بیشتر عصبانی گردد به مرگ و زوال خود نزدیکتر شده است. اگر میبینید خانمی مانند نخست وزیر انگلیس به منطقه ما میآید و آن حرفها را میزند از چه چیز غیظ دارد؟ در واقع از اقتدار و پیشرفت این ملت عصبانی است زیرا سوابق این ملت را مرور کرده و میداند که چه کرده است و با این وجود تمام دشمنان اذعان دارند که فلان موضوع بدون ایران حل نمیشود و در همین چند روز پیش دیدید و شنیدید که گفته شد آنچه در مورد سوریه مدنظر همه ما بود محقق نشد چون ایران نگاه دیگری داشت و باید پرسید که این قدرت از چه چیز نشات گرفته است؟ البته اظهاراتی که این خانم داشتهاند بیشتر شبیه استندآپکمدی است یعنی باید میلیاردها خرج میکردیم تا نشان دهیم که خروجی این الگو و خروجی دموکراسی انگلیسی و بیبیسی همان عکس گرفتن با یک دیکتاتور است آن هم بر روی عرشه یک ناو نظامی یا دیگر خروجی آن متحد خواندن بدترین دیکتاتورهای منطقه و تهدید نظامی است آن هم در کنار ادعای دموکراسی و حقوق بشر! آیا چنین داستانی بیشتر شبیه استندآپکمدی نیست؟ رئیس همان دولتی که دستگاه سخنپراکنیاش هر شب برای ملت ما صحبت از الگوی دموکراسی و حقوق بشر میکند دیکتاتورهای منطقه را متحد خودش مینامد و جالب آنجاست که چنین کشوری دغدغه دموکراسی هم دارد. اما بروز چنین رفتارهایی به چه دلیل است؟ دلیل این رفتارها همان ضعفی است که به آن نزدیک میشوند در واقع اگر او به جای فرافکنی، به فروپاشی بریتانیا یا واگرایی روبه افزایش ایالات آن با انگلستان میپرداخت قطعاً برای وی مفیدتر میبود تا اینکه بیاید و برای منطقه ما نسخه بپیچد. اگر چنین مبنایی را داریم که ادعا و آرزویمان همراهی پیامبر صلیاللهوعلیهوآله است و اگر به صراحت قرآن میخواهیم مانند زراعتی باشیم که جوانه بزند و سپس روی پا خود بایستد به گونهای که شگفتی همگان و عصبانیت دشمن را به دنبال داشته باشد لازمهاش اتکای به این قدرت است. امروز توفیق ملت ما این است که باورهای قرآنی خود را در 37 سال گذشته تجربه کرده است یعنی مشاهده کرد هر اندازه به آنچه که باور داشته نزدیک گشته و آن را عمل کرده به همان میزان نتیجه هم گرفته است به عبارت دیگر اگر ملتی به پاخاست و این باور قرآنی را عمل نمود که میفرماید: "استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم[7]" مشاهده خواهد کرد هر اندازه که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کند به همان نسبت حیات، قوت، عزت، پیشرفت و اقتدار خواهد یافت و البته اگر ضعفهایی هم وجود دارد به علت فاصلهای است که از آن دعوت گرفته است. باید توجه داشت که چنین مرزبندیهایی لازم است که کسانی نه ضعفهای دشمن فلج را بپوشانند و نه از سوی دیگر نقاط قوت خودمان را چرا که این دو موضوع میتواند محل آسیب شود و نتیجه آن غفلت از داشتههای خود و تردید در ادامه مسیر پیشرفت باشد. [1] آیه 29 سوره مبارکه فتح - [2] آیه 29 سوره مبارکه فتح - [3] آیه 26 سوره مبارکه ابراهیم - [4] آیات 24 و 25 سوره مبارکه ابراهیم - [5] آیه 119 سوره مبارکه آلعمران - [6] آیه 15 سوره مبارکه فصلت - [7] آیه 24 سوره مبارکه انفال -