قلقلی: مدیون تلویزیون هستم
شهرام لاسمی مشهور به قلقلی، چهره نامآشنای بچههای دهه 60 است. او با اینکه پا به میانسالی گذاشته، اما همچنان شاد و پر انرژی است. لاسمی در سالهای جنگ و موشکباران با هنر زبان بدنش، بچهها را سرگرم میکرد و همیشه برای بچههای دیروز این سوال پیش میآمد که چرا قلقلی هیچ وقت حرف نمیزند! اما او دیگر تصمیم گرفته نقشهای ناطق بازی کند.
کد خبر :
602683
جام جم آنلاین: لاسمی فیلم سینمایی «سندباد و سارا» را در نوبت اکران دارد و در این فیلم ایفاگر تیپی متفاوت و ناطق است. او همچنین در نمایشهای رادیویی برنامه «کوی نشاط» که از رادیو ایران پخش میشود، بازی میکند. وقتی به بهانه تولدش با لاسمی تماس گرفتیم، بسیار غافلگیر شد، حتی قبل از پاسخ دادن به سوالات روزنامه جامجم از مسئولان روزنامه قدردانی کرد که از او برای تهیه یک مصاحبه متمایز و به بهانه سالروز تولدش دعوت کردهاند، چراکه معتقد است چنین کارهایی به بازیگر انگیزه میدهد و او متوجه خواهد شد که هنوز فراموش نشده. لاسمی به همراه پسرش، مانی که بازیگر و خواننده است در روزنامه جامجم حاضر و پاسخگوی سوالات ما شد. فردا (جمعه) سالروز تولد شهرام لاسمی است. اولین انگیزه از دوران کودکی و با رفتن به مدرسه، هنر را آغاز کرده و در نمایشهای مدرسه بازی میکردم تا اینکه برای اولین بار به کلاسهای تئاتر رفتم. این کلاسها زیر نظر محمد دستگردی و محسن شایانفر برگزار میشد. اولین تجربه حرفهای ام بازی در یک کار پانتومیم بود. این اتفاق خیلی به من انگیزه داد، طوری که وقتی مدرسهام را تغییر دادم، خودم با اعتماد به نفس پیش مدیر
مدرسه رفتم و گفتم از شما اجازه میخواهم نمایشهایی را در مدرسه کارگردانی و بازی کنم. بچههای مدرسه هم از تماشای نمایشها لذت میبردند. اجرای نمایش در شهربازی من قبل از اینکه ایفاگر نقش قلقلی در تلویزیون باشم در دو تلهتئاتر مذهبی به کارگردانی علاءالدین رحیمی بازی کرده بودم. بعد از آن به شهربازی رفتم و در سالن نمایش آن بازی میکردم. البته در آنجا ایفاگر کاراکتری بودم که با زبان بدن کار میکرد. راستش در آن روزها خیلی دوست داشتم برای مردم هنرمند دوستداشتنی شوم و خوشبختانه این اتفاق افتاد. مرحومه فریماه فرهی، تهیهکننده و کارگردان بازی شادی تماشا و آقای قناد مرا در شهربازی دیدند و از من برای ایفای کاراکتر قلقلی دعوت کردند. شاید جرقه قلقلی همانجا به ذهن خانم فرهی زده شد. بعد از اینکه وارد گروه کودک شدم، دیگر در این گروه به فعالیت هنریام ادامه دادم. یک گذشته تلخ من گذشته تلخی دارم. البته اجازه بدهید درباره این تلخی حرفی نزنم، چون در حال نگارش رمان زندگیام هستم که فکر میکنم تا یک سال آینده آن را منتشر کنم. در مجموع از کودکی دوست داشتم با خنداندن دیگران خودم را تخلیه کنم و خودم هم شاد شوم. صدای خنده
بینندگان به من انرژی میدهد و خوشبختانه تا این لحظه که در خدمت شما هستم از این حس لذت بردهام. اتفاقا خانواده هم مخالفت نداشت. فکر میکنم قلقلی در زمان خودش کودکان دهه 60 را در روزهای جنگ و موشکباران خیلی تحت تاثیر قرار داد. هنوز هم بچههای دیروز که بزرگترهای امروز هستند، وقتی مرا در کوچه و خیابان میبینند، ابراز لطف و محبت میکنند. لحظه شیرین مرگ بدون پارتی در دنیای هنر گام گذاشتم و با لطف خدا موفق شدم برای خودم فرد مفیدی باشم. البته ارزش هنر در ایران کم شده است. شاید باور نکنید، اما وقتی چند سال پیش خبر فوتم منتشر شد، مسئولان حالم را نپرسیدند، اما مردم عادی وقتی در خیابان مرا در کمال سلامت دیدند، خوشحال بودند و بعضیها از شدت خوشحالی گریه میکردند. در آن روز خیلی از دوستان با من تماس گرفتند؛ حتی آدمهایی که چند سال از من بیخبر بودند به واسطه این خبر تماس گرفتند. البته من از اینکه شایعه فوتم در جامعه پخش شد، ناراحت نشدم، زیرا برایم تلنگر بود. مرگ بالاترین درجهای است که خداوند به انسان داده و لحظه شیرینی است. وفاداری به قلقلی کاراکتر قلقلی را خیلی دوست دارم، در زمان خودش خیلی موفق بود و ارتباط خوبی
هم با بچهها برقرار کرد. باید گفت که این کاراکتر ملی است و خیلی مفاهیم را به بچهها آموزش داد. همیشه به این کاراکتر وفادار بودم. دلیل اینکه این کاراکتر برای بچههای امروز به روز نشد این بود که از طرف مسئولان حمایت نشدم. میخواستم به کلاسهای زبان اشاره بروم تا بهتر این کاراکتر را اجرا کنم، اما خبری از حمایت نشد. البته در طول این سالها طرحهای زیادی برای کاراکتر قلقلی دادم، اما به دلیل تغییر مدیران گروه کودک و اعمال سلایق مختلف این طرحها به سرانجام نرسید. ماندگاری قلقلی نمیدانم کاراکتر قلقلی تا چند سال دیگر در ذهن مردم میماند، اما تلاشم را میکنم تا دوباره قلقلی روی صحنه بیاید. البته باید حمایت هم بشوم. بتازگی برای بازی در شبکه استانی خراسان رضوی دعوت شدم. البته همراه یکی از دوستانم، قلقلی را به نمایش خانگی بردهایم و مهارتهای زندگی را در قالب نمایش موزیکال و شاد به بچهها آموزش میدهیم. کار در یک اسباببازیفروشی من سال 94 برای ایجاد یک حرکت جدید در کارنامه هنریام به شهر رامسر رفتم، اما از آنجا که این شهر کوچک است و در ایام خاصی مسافر دارد، نتوانستم در برنامهریزیام موفق شوم. البته در یک مغازه
اسباببازیفروشی کار میکردم که برای خودم نبود. مانی و نگهبانی شاهزاده خیلی خوشحالم که پدرم، شهرام لاسمی است. سال گذشته همراه پدرم در فیلم سندباد و سارا نقش نگهبان شاهزاده را بازی کردم که هنوز اکران نشده است. سال 91 در یک تئاتر با پدرم همبازی بودم و از همان زمان به بازیگری علاقه مند شدم. پدرم مرا به آموزشگاه بازیگری معرفی کرد و در کنار بازیگری، خوانندگی سبک «گفت آواز» کار میکنم. دوست دارم خواننده شوم و در کنارش بازیگری هم انجام بدهم. بهترین کادوی زندگیام در این سالها کادوی تولد زیاد گرفتم، اما بهترین کادوی تولدم به دنیا آمدن فرزند پسرم، مانی است. او متولد 16 آذر 1381 است. البته یک دختر هم دارم که ازدواج کرده است. او تدوینگر است و همسرش هم در خبرگزاری ایرنا فعالیت میکند. به دو فرزندم افتخار میکنم. امیدوارم همه بچههای ایران در زندگی شان موفق باشند. گذراندن دورههای دوبلاژ در طول این سالها دورههای دوبلاژ را گذراندم و در حال حاضر در رادیو در نمایشهای برنامه کوی نشاط ایفاگر تیپهای متفاوتی هستم. در هر قسمت از این برنامه تیپهای مختلف را کار میکنم و اگر در نمایشهای رادیویی پیشنهاد بازی شود، حتما
میپذیرم. در مجموع به مقوله بازیگری علاقهمندم. دو سال پیش هم یک نمایش رادیویی را با محوریت امید کارگردانی کردم. بهمن سال گذشته به اتفاق پسرم در فیلم سینمایی سارا و سندباد به کارگردانی غلامرضا آزادی و تهیهکنندگی فریال بهزاد بازی کردم که عید نوروز امسال اکران میشود. در این نمایش نقش ناطق دارم و کاملا یک تیپ متفاوت را اجرا کردم که حتما برای مخاطبان جذاب خواهد بود. امیدوارم شرایطی ایجاد شود تا بتوانم کاراکتر قلقلی را برای بچههای امروز، امروزی کنم. ارتباط صمیمانه با بچهها من خلق کاراکتر قلقلی را مدیون مرحومه فریماه فرهی هستم. باید تاکید کنم که تمام زندگی هنریام را به او مدیونم، زیرا با خلق این کاراکتر توانستم بین مخاطبان محبوب شوم. با ایفای این نقش، با زبان بدن با بچهها صحبت میکردم و ارتباط صمیمانه برقرار کرده بودم. در واقع با قلقلی توانستم مهارتهای زندگی را به بچههای دهه 60 یاد بدهم.