روزنامه ایران: زن 61 ساله که برای یافتن ردی از پدر گمشده اش، سالها تلاش کرده بود، سرانجام با کمک گروه جویندگان عاطفه روزنامه ایران و جمعی از اهالی تاکستان، خانواده پدری اش را پیدا کرد.قراراست این دوخواهر وخانواده هایشان بزودی درتحریریه «ایران» برای نخستین بار باهم ملاقات کنند.
17 آبان امسال گزارشی از سرنوشت این خانواده در صفحه حوادث روزنامه ایران منتشرشد. ماجرا مربوط به داستان زندگی زنی به نام «عذرا» بود که از 4 ماهگی و پس ازناپدید شدن ناگهانی پدرش طعم تلخ یتیمی را چشیده و پس از مرگ مادرش و ازدواج پسرش تنها شده بود. امامعلی- پدر عذرا- در اوایل دهه 30 با دختری از روستای «داوران» در رفسنجان وصلت کرده بود و یک سالی با نوعروسش در خانهای اجارهای در تهران زندگی میکرد. این مرد که اهل تاکستان بود 4 ماه پس از به دنیا آمدن دخترش به بهانه کاری به زادگاهش رفت اما هرگز بازنگشت و...پس از انتشار این خبر در بخش جویندگان عاطفه روزنامه ایران، تماسهای متعددی ازسوی مردم ومسئولان شهر تاکستان با دفتر روزنامه ایران گرفته شد که همگی برای پیدا کردن پدر عذرا اعلام آمادگی کردند.سرانجام این پویش مردمی با پیگیریهای خبرنگار «ایران» به نتیجه رسید و خواهر ناتنی این زن در تهران پیدا شد.این زن که طاهره نام داشت گفت: «پدرم به رحمت خدا رفته است اما اواخر عمرش میگفت دختری در کرمان دارد که فقط او را در نوزادی دیده است. وقتی اقوام پدریام به من گفتند خواهرم پیدا شده دراوج ناباوری خیلی خوشحال شدم و بیصبرانه
در انتظار دیدارش هستم. پدرم پیش از ازدواج با مادر من، همسری را در کرج اختیار کرده بود و از او هم یک دختر به نام شکوفه دارد. من آخرین بار او را 16 سال قبل در مراسم چهلم پدرم دیدم که واقعاً خوشحال شدم.حالا هم بشدت مشتاق هستم که خواهر دیگرم را ببینم وبعدهم سه خواهردرکنارهم باشیم.»
ازدواج با دختر روستایی
«عذرا» در سال 1334 در تهران به دنیا آمد، اما آنطور که اطرافیانش میگفتند اصلیت پدرش به تاکستان قزوین میرسید. 4 ماهه بود که پدرش، او و مادرش را تنها گذاشت و از آن پس، پدر برایش واژه شد و گذشتهاش در قاب حرفهای مادر ماند.
«امامعلی» اهل تاکستان قزوین بود و برای ازدواج سراغ دختری از روستای داوران رفسنجان رفته بود. مراسم عقد و عروسی آنها به سنت روستا برگزار شد و مرد جوان، نوعروسش را به خانهای اجارهای در تهران برد. دوری از خانواده برای عروس جوان سخت بود اما او باید کنار شوهرش میماند. یکسالی از کوچ آنها به تهران نگذشته بود که «عذرا» به دنیا آمد. با تولد دختر کوچولو، مادر از تنهایی درآمده بود و کمتر دلتنگ اقوامش میشد. اما این جمع گرم خانوادگی چند ماهی بیشتر دوام نداشت.عذرا 4 ماهه شده بود و دیگر اطرافیانش را میشناخت که امامعلی به بهانه انجام کاری راهی تاکستان شد.
آوارگی در تهران
همسرش او را از زیر قرآن رد کرد و در حالی که نوزادش را در آغوش گرفته بود، پشتش آب ریخت. اما سفر مرد خانه خیلی طولانی شد. 6 ماهی گذشته بود و هیچ خبری از پدر عذرا نبود. خانه اجارهای بود و زن جوان از پس هزینهها برنمی آمد و چارهای نداشت که به خانه پدری بازگردد. عذرا که در نوزادی پدرش را از دست داده بود با بازگشت مادر به خانه پدری، در میان اقوام مادر، بزرگ شد و همانجا ازدواج کرد.
سرنخهای بیجواب
عذرا که حالا 61 ساله شده است پس از مرگ مادر و ازدواج پسرش بیش از گذشته طعم تلخ تنهایی را احساس میکند. او بارها با کمک پسرش برای پیدا کردن ردی از پدر یا خواهر و برادرهای ناتنیاش تا یکقدمی خانه پدری پیش رفته بود اما هر بار به بنبست رسید. این زن به خبرنگار جویندگان عاطفه «ایران» گفت: «ما برای پیدا کردن ردی از پدرم راههای زیادی را رفتهایم. حتی از ثبت احوال آدرس افرادی را که در تاکستان همنام پدرم بودند نیز گرفتیم اما نتیجهای نداشت. یکی از اقواممان میگفت مدتی قبل با زنی در تاکستان صحبت کرده که مدعی شده شوهرش این سرنوشت را داشته اما دیگر به شماره آن زن نیز دسترسی نداریم. من در این سالها خیلی تنها شدهام و فقط با پیدا کردن پدرم میخواهم خواهر و برادرهای ناتنیام را بشناسم تا در این سالها بتوانند مرهم تنهایی هایم شوند.»