درباره IQ و EQ چه میدانید؟ هوشهیجانی یک مهارت مدیریتیست نه موهبتی ذاتی
تا به حال چند نفر را در اطراف خود دیدهاید که بعد از مشاهده رفتارها و نتایج کارهایشان با خودتان بگویید: «عجب آدم باهوشی؟!» شاید باهوش بودن او را تنها به آی-کیوی او ربط بدهید، اما آی-کیو تنها یک روی سکه باهوشیست. روی دیگر آن ای-کیو یا هوش هیجانی است.
کد خبر :
602575
سرویس سبکزندگی فردا؛ مریم حدادی: تا به حال چند نفر را در اطراف خود دیدهاید که بعد از مشاهده رفتارها و نتایج کارهایشان با خودتان بگویید: «عجب آدم باهوشی؟!» شاید باهوش بودن او را تنها به آی-کیوی او ربط بدهید، اما آی-کیو تنها یک روی سکه باهوشیست. روی دیگر آن ای-کیو یا هوش هیجانی است.
هوش هیجانی همان چیزی است که به شما اجازه میدهد در شرایط مختلف رفتارها و حالات خودتان را مدیریت نمایید. به عنوان مثال فرض کنید شما در یک جلسه امتحانی نشستهاید و دانشجویان اطراف شما همه در حال شکایت به مراقب هستند که این اصلا آن چیزی نیست که استاد تدریس کرده است. شما چه میکنید؟ ممکن است شما هم نگاهی گذرا به برگه بیاندازید و هرچند که سوالات آشنا باشند، شما هم به جمع بپیوندید و اعتراض کنید و یا تلاش کنید برای حل سوالات. اگر راه دوم را انتخاب کنید احتمال زیاد میبینید که ظاهر سوالات جدید هستند ونهایتا راه حلها همانهایی هستند که قبلا در کتابهای این
ترمتان خواندهاید.
این مدیریت احساسات و تواناییهای قسمتی از ای-کیو است. برای شناخت بهتر ای-کیو و ابعاد مختلف کارآیی آن می-توانید با ادامه این متن همراه باشید.
احساسات شما
در قدم ابتدایی برای کشف سرزمین سحرآمیزی به نام ای-کیو، لازم است که شما قبل از هر چیز احساسات واقعی خود را بشناسید. سعی کنید با خودتان صادق باشید. شما نسبت به غذایی که مادرتان پخته است چه حسی داشتید؟ غذا تنها خوشمزه بود یا از قرار گرفتن طعم مرغ و زرشک لذت بردید؟ همین طعم خوب، توانست شما را چند دقیقهای با خود همراه کند و حال و روزتان را بهتر سازد؟ سعی کنید احساساتی که پیشتر به شکل عادت درآمدهاند و ساده از کنار آنها عبور میکنید بیآنکه بتوانید حس درونیتان را بشناسید، پرورش بدهید.
استرس یا ترس از شکست
تا به حال چه کارهایی را به خاطر ترس از شکست رها کردهاید؟ این تعداد کارها به شما نشان میدهند که چند بار اجازه دادهاید تا از استرس درونیتان شکست بخورید. اگر قبل از آنکه تصمیم بگیرید که کاری را ترک نمایید، با خودتان تمام ابعاد آن را بررسی میکردید و اجازه میدادید که حتی شکست را هم در قسمتی از آن در نظر بگیرید و برای رسیدن به هدف مد نظرتان حاضرید چندین و چند بار هم شکست بخورید، میتوانستید به ترس نهفته درونتان غلبه کنید. این یک بخش از مدیریت احساسات شماست. شما میتوانید همه احساساتی که دارید را لیست کنید و ببینید در کدام یک از آنها میتوانید به این
خود مدیریتی دست یابید تا بتوانید راحتتر به همه چیزهایی که مد نظر دارید برسید.
اطرافیانتان را درک میکنید
افراد در نتیجه بازخوردی که از هم میگیرند، ممکنست به هم وابسته یا از هم متنفر شوند. تفاوت میان این دو احساس در نتیجه برخوردهایی است که از یکدیگر می بینند. به سادگی میشود مرز باریک میان این دو اتفاق را پیدا کرد. نبض روابط را در دستانتان بگیرید و سعی کنید طرف مقابل را درک کنید.
سعی کنید خودتان را در جایگاه طرف مقابلتان قرار دهید. با این روش به احتمال زیاد میتوانید او را هم درک کنید و هم از سرزنشها و حرفهای رنجآور جلوگیری کنید. راهکار ارائه ندادن در ابتدای راه و تلاش برای آرام کردن دوست، همسر یا خواهر و برادر، راه های برون رفتی هستند که میتوانند شما و اطرافیانتان را بهم نزدیکتر کنند.
در ارتباط با دیگران
درصد بالایی از زندگی ما در ارتباط با دیگران میگذرد. این که بتوانیم با هر کسی متناسب با سن و سال، خلقیات و علاقمندیهای خودش ارتباط برقرار کنیم، خود یک مهارت است که میتوان به راحتی کسب کرد. شما اگر بتوانید با افراد مختلف به خوبی ارتباط بگیرید خواه ناخواه از بین تعداد زیاد آدمهایی که دیدهاید، افرادی پیدا میشوند که برای کارهایشان به دنبال افراد خاصی مانند شما میگردند تا کارها را به بهترین شکل انجام دهند، درست مثل همین ارتباط اولیه. میبینید، همه چیز پول، حافظه یا مدرک نیست! ابعاد دیگر توامندیهایتان را کشف کنید. اجازه بدهید راه مخصوص به خودتان را
در روابط بین انسانهای مختلف داشته باشید تا در ذهن آنها حک شوید.
در نتیجه و برآیند گفتهها
هوش هیجانی برآیندی از تمام نکاتی است که در چند پاراگراف قبل بیان شد. میبینید که با مدیریت کردن رفتارها و تواناییها میشود جایگاه اجتماعی خود را شکل داد. بعد از این اگر کسی را دیدید که در شغل خاصی به بهترین شکل رشد کردهاست یا در مسیر خاصی موفق شده است، در کنار هوش و استعدادش جایی را هم برای مدیریت تواناییها و احساساتش در نظر بگیرید که اگر بر اینها غلبه نمیکرد، هیچ گاه ممکن نبود بتواند استعدادهای هوشی و ذهنی خود را بروز دهد.