کوله‌پشتی گردی یک روزه شیراز و سفر به بوشهر

نشستیم و حساب و کتاب کردیم دیدیم یکی از بهترین راه‌ها برای رفتن به بوشهر، این است که بلیط قطار شیراز را بگیریم و از آن جا برویم بوشهر. برنامه را هم طوری چیدیم که صبح زود برسیم به شهر حافظ و سعدی و تا غروب یک تور یک روزه بسیار فشرده شیرازگردی برگزار کنیم.

کد خبر : 602221
سرویس سبک‌زندگی فردا؛ محسن آجرلو: حالا که هوا سردتر شده و سفر کردن به مناطق کوهستانی و جنگلی دشوار می‌شود، مقصد بسیاری از سفرها به سمت جنوب مایل می‌شود. ما هم کوله‌پشتی گردی‌مان را کم‌کم می‌بریم به جنوب ایران. برای شروع هم یک سفر چند روزه به بوشهر را به شما پیشنهاد می‌کنیم. سفری که البته یک مقصد خاص و فوق العاده دارد که خودش یک مطلب جدا می‌طلبد. در این کوله‌پشتی گردی سفر را آغاز می‌کنیم و در قسمت دوم می‌رسیم به مقصد اصلی.
خود ما هم سفرمان همین طور بود. نشستیم و حساب و کتاب کردیم دیدیم یکی از بهترین راه‌ها برای رفتن به بوشهر، این است که بلیط قطار شیراز را بگیریم و از آن جا برویم بوشهر. برنامه را هم طوری چیدیم که صبح زود برسیم به شهر حافظ و سعدی و تا غروب یک تور یک روزه بسیار فشرده شیرازگردی برگزار کنیم.
حافظیه - شیراز
شیراز رفته‌ها و حتی نرفته‌ها می‌دانند که شیراز، جا برای دیدن کم ندارد. ما هم این را می‌دانستیم و تصمیم گرفتیم از میان بناهای تاریخی یکی، حافظ و سعدی یکی، باغ‌ها و عمارت‌ها یکی و از میان دو مکان کهن شیراز یعنی تخت جمشید و پاسارگاد یکی را انتتخاب کنیم. چاره‌ای هم نبود. شما هم امتحان کنید مزه می‌دهد!
ما حوالی شش صبح از قطار پیاده شدیم. تا آمدیم تاکسی بگیریم و داخل شهر شویم حوالی هفت صبح بود و خیابان‌ها کم‌کم رنگ مردم را به خود می‌دید. وقت صبحانه بود و باید نخستین توصیه را به مسافران شیراز گوشزد کرد که از آش سبزی آن هم در وعده صبحانه نگذرند!
شیرازی‌ها بسیاری همان صبح، صبحانه‌شان را در کنار ما و جلوی پیشخوان مغازه آش فروشی گذارندند. صبحانه بسیار ارزان، خوشمزه و البته مقوی که برای روز طولانی و شلوغ‌مان لازمش داشتیم.
ارگ کریمحان - شیراز
آرام آرام که صبحانه را خوردیم تصمیم‌مان بر این شد که برویم ارگ کریمخان را ببینیم. هم نزدیک بود به ما و هم تعریفش را زیاد شنیده بودیم. برای شروع جای خوبی بود و حیاط دلباز و خنکش حال‌مان را جا آورد. معماری زیبا و شیشه‌کاری‌های رنگی و نظم به خصوص این بنا، آن را به مجموعه‌ای منحصر به فرد تبدیل کرده. خبری از راهنما نیست و ما هم خیلی زمان نداریم. پس مختصر و مفید ارگ را می‌بینیم و راه می‌افتیم چند قدم آن طرف‌تر تا آرامگاه کریمخان و موزه کوچکی که پیرامون آن ساخته‌اند را ببینیم.
ارگ کریمخان - شیراز
اشیا عتیقه و تاریخی بسیاری از دوره‌های متفاوت در اینجا وجود دارد. عکس‌برداری ممنوع است اما همان دیدنش برای ما کافی است.
روی نقشه بازار و حمام وکیل را جستجو می‌کنیم. خیلی دور نیست. ده دقیقه با پای پیاده! ساعت حوالی ده صبح است که راه می‌افتیم به سمت حمام وکیل. دیگر حسابی صبح شده و در حمام وکیل دیگر خبری از خلوتی و سکوت ارگ نیست. چند گروه اردویی به طور همزمان وارد حمام می‌شوند اما ما دیگر تقریبا تمام بخش‌های این حمام تاریخی را دیده‌ایم. ماکت‌های پیاده شده در تمام بخش‌های حمام کاربری هر بخش را به خوبی نشان می‌دهد و در هر بخش هم موسیقی خاصی نواخته می‌شود که باعث شد این بار از پرداخت ورودی احساس خسارت نکنیم!
حمام وکیل - شیراز
حمام وکیل در غرب بازار وکیل و توسط شخص کریمخان ساخته شده‌است. پس ما به سمت شرق رفتیم و وارد ورودی بازار وکیل شدیم. بازار دور و درازی که واقعا دیدنش خالی از لطف نیست حتی اگر مثل ما هیچ قصدی برای خرید نداشته باشید.
بازار که تمام می‌شود، می‌مانیم بین دوراهی سعدی و حافظ. نمی‌شود هر دو را انتخاب کرد و مشخص است که باید یک جا را از برنامه خارج کنیم. در نهایت حافظیه با اکثریت آرا تصویب می‌شود و راه می‌افتیم و باز هم با پای پیاده! برای ما که شیراز را ندیده بودیم، پیاده‌روی در شهر، دیدن کوچه‌ها و خیابان‌ها و صحبت با مردم هم خودش بخشی از سفر بود که برایش وقت و اهمیت قائل بودیم.
بازار وکیل - شیراز
با هدایت جناب گوگل مپ و آدرس پرسی‌های مختلف، این بار نقشه خیلی خوب محاسبه نکرده بود و حداقل نیم ساعتی پیاده کشاندمان تا حافظیه. دیگر ظهر شده بود و آفتاب به عمودی‌ترین شکل ممکن بر فرق سرمان می‌خورد، اما خنکی پاییز نمی‌گذاشت آزار دهنده باشد.
حافظیه - شیراز
با حال خوب و فال حافظ و گرفتن عکس یادگاری در آرامگاه «لسان الغیب»، راه افتادیم تا یک جای دیگر را هم ببینیم و برویم سراغ ناهار. «باغ ارم» انتخاب ما بود. باغی که در اواخر پاییز و نزدیکی‌های زمستان هم زیبایی بی‌نظیر و هوای دلچسبی داشت و همانی بود که به آن نیاز داشتیم. قدم زدن در این باغ خستگی شلوغی و دشواری‌های صبح تا ظهر را از تنمان بیرون کرد.
باغ ارم - شیراز
باغ ارم - شیراز
بعد از ناهار نوبت آخرین برنامه بود. ساعت سه شده بود و ما برای رفتن به بوشهر باید حداکثر ساعت 8 در ترمینال شیراز می‌بودیم. انتخاب بین تخت جمشید و پاسارگاد و آرامگاه کوروش کبیر کار دشواری بود. با این تفاوت که آرامگاه کوروش خیلی دورتر بود ولی ما آن را انتخاب کردیم و تخت جمشید را گذاشتیم برای سفر بعدی که گذرمان به شیراز بخورد.
آرامگاه کوروش - شیراز
اینجا دیگر باید یک ماشین را با خودمان می‌بردیم و با همان هم بر می‌گشتیم. واقعا فکرش را نمی‌کردیم اما صد و سی کیلومتر رفتن، دیدن مجموعه پاسارگاد و آرامگاه کوروش و باز هم برگشتن همان مسافت، ما را همان حوالی هشت و نه شب به شیراز برگرداند. هوا دیگر سرد شده بود و ما هم با وجود سردی هوا، آخرین کارمان در شیراز را انجام دادیم و فالوده بدست راهی ترمینال شدیم.
تقریبا در تمام ساعات شبانه روز ماشین‌های سواری بین شیراز و بوشهر در حرکت‌اند پس خیلی نگران زمان نباشید. ما هم حوالی ده شب بود که راهی بوشهر شدیم. از جاده کوهستانی و سرد بین این دو شهر چیزی ندیدیم چراکه همه‌اش در تاریکی گرفتار بود اما خب برنامه اصلی ما چیز دیگری بود. ما باید به بوشهر می‌رسیدیم تا فردا مقداری شهر را بگردیم و برای رفتن به مقصد اصلی‌مان برنامه‌ریزی کنیم.
جای خوابمان همان میانه‌های راه حل شد و راننده‌ای که ما را به بوشهر می‌برد، شماره‌ای به ما داد که توانستیم یک اتاق کوچک فقط برای خواب پیدا کنیم.
خلیج‌فارس - ساحل بوشهر
صبح فردا با خستگی و کرختی راه و روز سختی که گذارنده بودیم همراه بود. اما اولین برنامه، همه خستگی‌ها را از تن‌مان بیرون کرد. ساحل زیبای بوشهر که قطعا یکی از زیباترین سواحل ایران را دارد، صبح تا ظهرمان را به طور کامل پر کرد و اجازه فکر کردن به هیچ برنامه دیگری را به ما نداد.
ناهار را که خوردیم تصمیم گرفتیم، ساعت‌های باقی ماده تا غروب آفتاب را اول از همه صرف کسب اطلاعات از مقصد اصلی‌مان کنیم و باقی را هم در شهر قدم بزنیم و به دنبال یک جای ارزان برای خواب بگردیم.
خلیج‌فارس - ساحل بوشهر
ساحل بوشهر
مقصد اصلی ما «گنبد نمکی جاشک» بود که در مطلب بعدی و هفته آینده به آن خواهیم رسید. فعلا فقط نقدا همین را بگویم که دو ساعت تلاش ما برای پیدا کردن کسی که این جاذبه فوق العاده و کم نظیر گردشگری را بشناسد بی‌نتیجه بود و تقریبا هیچکس در بوشهر به تور ما نخورد که حتی اسم این گنبد نمکی به گوشش خورده باشد. پس طبق توصیه‌ای که به شما هم منتقلش می‌کنم، قلیه‌ماهی تند و سفارشی بوشهری‌ها به عنوان وعده شام نوش جان کنید و آماده شوید برای راه دشوار فردا.
حالا اینکه چطور به جاشک رفتیم و با چه زیبایی‌هایی روبرو شدیم، می‌ماند برای شماره بعدی که هفته آینده همین جا می‌توانید آن را بخوانید.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: