آتش خشم داماد، برادرزنش را سوزاند
مرد جوان وقتی همسرش از خانه قهر کرد، تلاش کرد او را برگرداند اما در این بین با برادر همسرش درگیر شد و با یک گالن بنزین وی را به آتش کشید.
روزنامه همشهری: مرد جوان وقتی همسرش از خانه قهر کرد، تلاش کرد او را برگرداند اما در این بین با برادر همسرش درگیر شد و با یک گالن بنزین وی را به آتش کشید. اين حادثه هولناك پنجم اسفند سال 91 در خانهاي در منطقه پاسگاه نعمتآباد تهران اتفاق افتاد. ماجرا از اين قرار بود كه مردي افغان به نام بصير بعد از چند سال زندگي با همسر ايرانياش سحر با وي دچار اختلاف شد و در اين كشمكش زن جوان قهر كرد و به خانه پدرياش رفت. مرد افغان كه قصد داشت هر طور شده همسرش را برگرداند، دنبال او رفت اما با برادر وي درگير شد و ناگهان يك گالن بنزين را كه همراهش بود روي وي ريخت و فندكش را روشن كرد. در يك چشم بر هم زدن پسر جوان شعلهور شد و دقايقي بعد از اين حادثه او كه دچار سوختگي 90درصدي شده بود به بيمارستان منتقل شد اما فقط توانست 6روز دوام بياورد و سرانجام روي تخت بيمارستان جان باخت. بهدنبال اين حادثه تلاشها براي دستگيري مرد آتشافروز آغاز شد اما او به مكان نامعلومي گريخته بود و هيچكس از وي اطلاعي نداشت. 5ماه از اين حادثه ميگذشت كه مأموران با كمك اينترپل به اطلاعاتي دست يافتند كه نشان ميداد بصير از كشور خارج شده و قصد داشته از طريق مرز تركيه به يونان فرار كند اما پليس اين كشور از ورود وي ممانعت كرده است. با وجود اين ادامه تجسسها حاكي از اين بود كه او بعد از تلاش نافرجام براي سفر به يونان به ايران بازگشته و قصد دارد از طريق مرز زابل به افغانستان فرار كند. در اين شرايط مأموران از همسر وي براي به دام انداختن متهم فراري استفاده كردند. آنها با كمك او در نزديكي مرز با وي قرار ملاقات ترتيب دادند و وقتي وي به محل قرار رسيد، دستگير شد. با اينكه همه شواهد و مدارك عليه مرد آتشافروز بود، اما او حاضر نبود اين جنايت را به گردن بگيرد. با وجود اين بعد از گذشت 4سال از اين حادثه پرونده اتهامي وي با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه دوم به رياست قاضي محسن زالي بوئيني و با حضور قاضي اسلامي برگزار شد، پدر و مادر مقتول خواستار قصاص دامادشان شدند. سپس او در جايگاه ايستاد و گفت: من برادرزنم را به قتل نرساندهام. وقتي براي برگرداندن همسرم جلوي در خانه آنها رفته بودم برادرزنم عصباني شد و با لگد به ظرف بنزين زد و بنزين رويش پاشيد. من هم تصميم گرفتم از آنجا بروم و سيگاري روشن كردم اما ناگهان او نزديكم آمد و آتش گرفت. در پايان اين جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند.