رودکی شاعری مبدع و بابکننده رباعی است
یک شاعر گفت: رودکی علاوه بر اینکه پدر شعر فارسی است بابکننده رباعی نیز هست.
خبرگزاری ایسنا: موسی عصمتی اظهار کرد: افراد دیگری قبل از رودکی مانند فیروز مشرقی، محمد وصیف سیستانی، ابوسلیک گرگانی و ... پیشگامان شعر فارسی بودند اما رودکی را پدر شعر فارسی نام نهادند. او افزود: اشعار رودکی به لحاظ کمیت و کیفیت نسبت به شاعران گذشته برتری خاص داشت و نیز آغازگر شعر فارسی با کیفیت مطلوب بود و شعر شاعران گذشته از حیث استحکام و روانی به هیچ عنوان به اشعار رودکی نزدیک نبود. این شاعر مشهدی اظهار کرد: رودکی در قالبهایی از جمله: قصیده، رباعی، مثنوی و غزل شعر سروده است و در قصایدش بیشتر مدح را میتوان مشاهده کرد چرا که در اشعار او نشانی از تملق وجود ندارد. عصمتی گفت: در قصاید رودکی، غزلیات و رباعیات او بیشتر فضای پند و اندرز وجود داشت و اینکه نسبت به دنیا طوری رفتار کنیم که از قافله عقب نمانیم؛ در واقع وقت را مغتنم میشمارد و آن را به دیگران هم سفارش میکند و میگوید: زمانه پندی آزادوار داد مرا زمانه را چو نکو بنگری همه پند است به روز نیک کسان گفت که تا غم نخوری بسا کسا که به روز تو آرزومند است او در ادامه تصریح کرد: از صور خیال اشعار رودکی میتوان به تشبیهات و استعارههای ساده اشاره کرد و یکی از مشخصههای شعر رودکی، سبک خراسانی است. رودکی گرایش زیادی به کلمات فارسی زبان ساده و تشبیهات عینی داشت و کلمات عربی در شعرش کمتر دیده میشود. این شاعر گفت: از آثار منظوم رودکی میتوان به کلیله و دمنه و سندبادنامه اشاره کرد که از این آثار چیز زیادی در دست نیست. وی همچنین اظهار کرد: از مشخصههای بارز رودکی که در مورد آن بحثهای زیادی میشود نابینایی اوست که عدهای معتقدند این شاعر نابینای مادرزاد بوده و بعضی از افراد هم بر این امر تاکید دارند که در اواخر عمر به علت کهولت سن یا شکنجه نابینا شده است و در اینکه او نابینا بوده هیچ تردیدی نیست. ناصرخسرو میگوید: اشعار زهد و پند بسی گفته است آن تیرهچشم شاعر روشنبین عصمتی بیان کرد: رودکی در دوران امیرنصر سامانی زندگی میکرد و محبوبیت او به طوری بود که در دربار این پادشاه به ثروت انبوهی رسید. او در ادامه گفت: افسانههایی را ذکر کردهاند که جریان سفر امیر نصر به هرات مدت زیادی به طول انجامید و درباریان و لشکریان او جرات نداشتند که به پادشاه خود تذکر دهند که به بخارا برگردد، اما رودکی با سرودن شعر: بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی چنان امیر نصر را به شوق واداشت که بدون اینکه کفش بپوشد، سوار بر اسب و راهی بخارا شد.