چند خاطره خواندنی از حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیحالجنان
حاج شیخ عباس قمی فرمود: اگر همه دعاها را در مفاتیح بنویسم، مردم کتابهای دعای قبلی را فراموش میکنند و من برای اینکه نام علمای قبلی و آثارشان فراموش نشود، بعضی از دعاها را به کتابهای دیگر حواله دادهام.[۲]
کد خبر :
599145
سرویس سبک زندگی فردا: خاطراتی از حاج شیخ عباس قمی را در ادامه به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه بخوانید.
عالم با عمل
به مرحوم شیخ عباس قمی گفتند: این همه دعا که در کتاب مفاتیح آوردهای خودت خواندهای؟
گفت: هر دعایی که آوردهام لااقل یکبار خواندهام تا از کسانی نباشم که امر میکنند، امّا عمل نمیکنند.[۱]
احترام به پیشینیان بعضی از دعاها را مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان نیاورده است. از آن مرد بزرگ پرسیدند: چرا چنین دعاهایی را نیاوردهاید؟
فرمود: اگر همه دعاها را در مفاتیح بنویسم، مردم کتابهای دعای قبلی را فراموش میکنند و من برای اینکه نام علمای قبلی و آثارشان فراموش نشود، بعضی از دعاها را به کتابهای دیگر حواله دادهام.[۲]
وارستگی یکی از روحانیون میگفت: پشت سر مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مسجد گوهرشاد نماز میخواندم، نماز اوّل را که خواند از مسجد بیرون رفت و هرچه نشستم نیامد. پس از مدتی از ایشان پرسیدم: آقا! چرا آن روز شما یک نماز را اقامه کردید و رفتید؟ فرمود: در نماز اوّل چون جمعیت زیاد بود وقتی به رکوع رفتم یک نفر از عقب جمعیت گفت: یااللَّه. .. چنان یااللَّه گفت که من به ذهنم خطور کرد جمعیت بسیاری پشت سرم ایستاده، دیدم غرور مرا گرفت. با خود گفتم: آدمی که غرور دارد به درد پیشنمازی نمیخورد و پس از پایان نماز، مسجد را ترک کردم.[۳]
تواضع
مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است كه: وقتى كتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مىگفت. مرحوم پدرم «كربلائى محمدرضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مىشد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب منازل الاخرٍة مرا مىگشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مىخواند. روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو
مىشدى و مىتوانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مىخواند، تو هم مىخواندى. چند بار خواستم بگویم پدرجان! این كتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چیزى نگفتم و فقط عرض كردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید. پی نوشتها: [۱] خاطرات حجت الاسلام قرائتى،ج ۲، ص ۵۱ [۲] همان، ص ۷۴ [۳] همان، ص ۱۰۲