آيا افكار عمومی اشتباه می كنند؟

انتخاب ترامپ اين گزاره را دوباره و به صورت جدي مطرح كرد كه آيا مي‌توان به افكار عمومي اعتماد داشت؟ آيا افكار عمومي اشتباه نمي‌كند؟

کد خبر : 598661
روزنامه اعتماد؛ عباس عبدي: انتخاب ترامپ اين گزاره را دوباره و به صورت جدي مطرح كرد كه آيا مي‌توان به افكار عمومي اعتماد داشت؟ آيا افكار عمومي اشتباه نمي‌كند؟ اگر در جامعه‌اي پيشرفته و با وجود رسانه‌هاي گوناگون ممكن است افكار عمومي به فردي چون ترامپ راي دهند، در جوامع در حال توسعه و با زيرساخت‌هاي رسانه‌اي و مدني ضعيف چه انتظاري از مردم و افكار عمومي هست؟ آيا اينها به منزله مورد سوال واقع شدن دموكراسي و پايه آن انتخابات نيست؟ برخي افراد براي حل مشكل، دموكراسي‌هاي مبتني بر نمايندگي را بر دموكراسي‌هاي رياستي ترجيح مي‌دهند تا دچار مشكل عوام‌فريبي در سطح انتخابات رياست‌جمهوري نشوند، ولي تجربه خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا نشان داد كه مقاومت در برابر افكار عمومي ممكن است نتيجه معكوس دهد و افكار عمومي از طريق رفراندوم خود را تحميل كند، همچنان كه در بريتانيا شاهد آن بوديم.

فارغ از اين نكته، به نظر مي‌رسد كه بخشي از تحليلگران سياسي ميان نتيجه حاصل از افكار عمومي با يك تصميم عادي فرق لازم را نمي‌گذارند. وقتي مي‌گوييم كه يك پزشك اشتباه كرده است، معناي آن روشن است. اساس تصميم‌گيري پزشك، بر دانش پزشكي مبتني است؛ دانشي كه طي سال‌ها به فرد آموزش داده شده و انتظار مي‌رود كه براساس آن طبابت كند. و فرض است كه هر پزشكي در هر نقطه از جهان هنگامي كه با بيمار مشابهي مواجه مي‌شود از دستورالعمل درماني يكساني تبعيت كند. اشتباه پزشكي يعني اينكه يا بيماري را درست تشخيص نداده يا آنكه تجويز را نادرست انجام داده است. به همين دليل مراجع يا شوراهايي براي سنجش ميزان درستي يا نادرستي تصميمات پزشكان وجود دارد.

آيا براي هنرمندان هم مي‌توان چنين ضابطه‌اي را به كار برد؟ براي مثال بگوييم كه فلان نقاش در كشيدن تابلوي خود اشتباه كرده و بايد تابلوي ديگري را با ويژگي‌هاي ديگري مي‌كشيد؟ پاسخ منفي است زيرا هنر نقاش، خاص خود اوست. بسياري از كساني كه شيوه‌هاي جديد هنري خلق كردند، از ابتدا با استقبال مواجه نمي‌شدند. سرنوشت شعر نو در ايران به خوبي گوياي ماجراست كه چرا برخي افراد اين نوع شعر را نمي‌پسنديدند يا نادرست مي‌دانستند و در برابرش موضع داشتند، ولي به مرور به يكي از شيوه‌هاي غالب شعري تبديل شد.
افكار عمومي نيز تا حدي از نوع اخير است. افكار عمومي و نتيجه آن را نمي‌توان در قالب مشابه با يك تصميم پزشكي يا حل يك مساله رياضي ارزيابي كرد. ماهيت افكار عمومي به تصميمات مذكور هيچ شباهتي ندارد، زيرا ويژگي‌هاي لازم در فرآيند يك تصميم قابل نقد را ندارد. افكار عمومي بيش از هر چيز يك گرايش است؛ گرايشي كه تحت شرايط محيطي شكل مي‌گيرد و اعتبار آن را نمي‌توان با معيارهاي معمول براي ارزيابي تصميمات تخصصي سنجيد. وقتي يك دانشجو مساله رياضي را نادرست حل كند يا يك پزشك تصميم اشتباهي بگيرد، مي‌توان آنان را جريمه كرد. يا راننده‌اي كه مرتكب تخلف مي‌شود قابل جريمه شدن است، ولي مردمي كه به يك ايده و انتخاب عمومي مي‌رسند را نمي‌توان مجازات كرد يا حتي مورد سوال جدي قرار داد. در اين موارد كساني كه آن تصميم را نگرفته‌اند و به ظاهر در آن مشاركت نداشته‌اند، نيز در شكل‌گيري چنين تصميمي نقش دارند. براي نمونه راي دادن به ترامپ را نمي‌توان صرفا محصول اراده مثبت بخشي از جامعه به ترامپ دانست بلكه چه بسا مخالفان اين اراده در شكل‌گيري آن نقش بسيار مهمي دارند. نمونه آن انقلاب‌هاست. انقلاب‌ها بيش از آنكه محصول اراده انقلابيون باشد، ناشي از عملكرد و رفتار ضد انقلابيون و حكومت‌هاي استبدادي نيز هست.

درباره درستي يا نادرستي افكار عمومي نمي‌توان به راحتي قضاوت و داوري كرد. بيش از هر چيز بايد كوشيد آن را فهميد و درك درستي از آن پيدا كرد. بايد علل شكل‌گيري آن را يافت. بي‌توجهي به افكار عمومي يا رودررويي با آن ممكن است نتيجه‌اي كاملا برعكس انتظار داشته باشد. اين مساله به ويژه هنگامي كه افكار عمومي داراي خصلت سلبي است، اهميت دارد.

به عبارت ديگر گرايش به يك ايده يا شخص در برخي از موارد بيش از آنكه به دليل ويژگي‌هاي مثبت يا ارزش‌هاي مفيد آن ايده يا شخص باشد، ناشي از نفرت يا نفي جبهه مقابل است و افكار عمومي براي پرهيز از طرف مقابل به سوي فردي گام مي‌نهند كه اصالتا علاقه‌اي به او ندارند. حتي مواردي پيش مي‌آيد كه به بدترين افراد راي مي‌دهند تا نشان دهند اين بدترين را به طرف مقابل ترجيح مي‌دهند.

افكار عمومي، در مواردي بي‌رحم است. ولي كساني كه با اين بي‌رحمي مواجه مي‌شوند، خود را در موقعيت مظلوميت تعريف و تصور مي‌كنند، در حالي كه اين بي‌رحمي نتيجه و واكنشي به بي‌رحمي‌هاي همين مظلوم‌نماها در طول زمان زيادي است كه عليه مردم اعمال كرده‌اند و اكنون به يكباره مجال بروز پيدا مي‌كند. هدف تبرئه يا دفاع از افكار عمومي نيست. هدف شناختن مسوولان اصلي در شكل‌گيري اين افكار عمومي است. به ويژه كساني كه مسوول هستند و هنوز متوجه مسووليت خود نيستند. كساني كه خود را در مقام داوري افكار عمومي قرار مي‌دهند، دست‌شان به اين مشكل آلوده‌تر است. از اين منظر اگر نگاه كنيم قضاوت‌مان به انتخابات سال ١٣٨٤ ايران و ٢٠١٦ امريكا عوض يا تعديل خواهد شد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: