ایده ابتر «متولد ۶۵»/ بازی پدرام شریفی تنها دلیل دوست داشتن فیلم!
ایدههای کارگردان انقدر برای ادامه کار نپخته و خام است که فیلم میتوانست بیست دقیقه بیشتر یا کمتر زمان ببرد. میتوانست هر جایی تمام شود و به هر صورتی پایان بیابد بدون اینکه حسی در تماشاگر ایجاد کند. سوال بعدی که ذهن مرا درگیر کرده این است که آیا واقعاً این جوانان آنرمال و لوس نمایندگان صادق جوانان دهه شصت هستند؟
سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: مجید توکلی کارگردان با سابقهای است. چند فیلم کوتاه، یک فیلم مستند و یک تله فیلم ساخته و با تجربه نسبتاً پرباری برای ساخت اولین فیلمش دورخیز کرده است. اما متولد65 همان مشکلات همیشگی اولین فیلم بلند کارگردانان فعال در سینمای کوتاه را دارد. صرفاً یک ایده خام اولیه است که برای یک فیلم بیست تا چهل دقیقهای مناسب است ولی دردی از یک فیلم بلند دوا نمیکند.
فیلم، درست از جایی که ماجرای دروغهای افشار و خاطره رو میشود عملاً پایان میابد و کارگردان ایده مکملی برای بسط ماجرای اصلی فیلم ندارد. موقعیتی که دو جوان فیلم در آن گرفتار میشوند در ظاهر جالب و پیچیده است، اما مگر چقدر میشود یک ایده اولیه را کش داد تا به حد مطلوب یک فیلم سینمایی رسید.
بعد از افشای راز افشار و خاطره شخصیتها به دور خودشان میچرخند و مدام بر سر یک موضوع غیر قابل اثبات سر و کله میزنند. جوانان فیلم هم انقدر کمهوش هستند که نتوانند یک راهحل ساده برای موقعیت دشواری که در آن گرفتار شدند پیدا کنند. کیف افشار را دزد زده چون اگر کیف او در جیبش بود و اوراق هویتش پیدا میشد فیلم در همان دقیقه سی به اتمام میرسید. دوست مشترک خاطره و افشار باید ماجرا را جدی میگرفت و به حرفهای مسخره خاطره و افشار دامن میزد تا فیلم بتواند ادامه پیدا کند. از این دست مثالها زیاد است.
ایدههای کارگردان انقدر برای ادامه کار نپخته و خام است که فیلم میتوانست بیست دقیقه بیشتر یا کمتر زمان ببرد. میتوانست هر جایی تمام شود و به هر صورتی پایان بیابد بدون اینکه حسی در تماشاگر ایجاد کند. سوال بعدی که ذهن مرا درگیر کرده این است که آیا واقعاً این جوانان آنرمال و لوس نمایندگان صادق جوانان دهه شصت هستند؟ آیا میتوان چنین فیلمی را سالها بعد و برای نسل آینده نمایش داد و گفت این جوانان سرخوش با این رفتارهای مسخره نمایندگان جوانان دهه شصت هستند؟
به دلیل همین ناتوانی در نشان دادن این جوانان در دل جامعه توسط فیلمساز است که توکلی آنها را داخل یک خانه محصور میکند تا بتواند از حضور در جامعه فرار کند. سالها قبل پرویز شهبازی با بیپروایی تمام جوانان سرگشتهاش را به دل شهر برد و فیلمی چنان گزنده ساخت که هنوز و پس از سالها دیدن آن فیلم غمگینمان میکند. نفس عمیق یک راوی صادق از اجتماع اطرافش بود و متولد65 یک فیلم لوس با موقعیتی عبث است که جوانانش فقط بلد قربانصدقه هم بروند و بزرگترین دردشان این است که برادر دختر فیلم سیزده بار به او زنگ زده یا پسر سنش را دو سال کمتر به دختر گفته است. یعنی این نسل انقدر لوس و سرخوش و بیدغدغه است؟ گمان نمیکنم چنین باشد.
شناخت این نسل پیچیده و متناقض کار سختی است. انقدر سخت که هنوز کمتر کارگردانی جرئت میکند سمت ساختن فیلم درباره آنها برود. حتی کارگردان باتجربهای مثل سیدرضا میرکریمی وقتی در دختر سراغ یک دختر جوان امروزی رفت مجبور شد آلترناتیو قدرتمندی مثل پدر را کنار او بگذارد تا بتواند داستانش را پیش ببرد. اما در این فیلم تمام چیزی که میبینیم یک موقعیت به ظاهر جذاب است با کلی کشمکش بیهوده که با بدترین شکل ممکن تمام میشود.
خود فیلمساز هم نمیدانسته با این ایده به ظاهر جذاب قرار است چه کند، به خاطر همین اسم محسن اَبک را که تمام ماجراها به خاطر او اتفاق اُفتاده در گوشی یکی از طلبکاران نشانمان میدهد تا ظاهراً معمای اصلی فیلم را حل کند، اما بلافاصله آن را رها میکند تا بتواند فیلمش را به پایان برساند. ظهور چنین موقعیتی در دقیقه هشتاد فیلم اوج سردرگمی فیلمساز را نشان میدهد.
متولد65 نه راوی صادق چیزی است نه داستانی درست و حسابی دارد که بتوان به وسیله آن اندکی سرگرم شد. زیادی لوس و سطحی است و موقعیت مرکزیاش هم انقدر دور از ذهن است که تماشاگر را راضی نمیکند. توکلی با فرار از اجتماع و پناه بردن به خانه سعی میکند مضامین نخنمایش را هم پنهان کند. رفتار آدم پولدارهای این فیلم بد و تحقیرآمیز است. صرفاً چون پولدار هستند مشتی روانی و عقدهای تصویر شدهاند که برای مال دنیا حاضرند هر کاری بکنند. مضمون از این نخنماتر سراغ دارید؟
فیلم اما محملی است برای نشان دادن تواناییهای پدرام شریفی که در این آشفتهبازار تنها نکته مثبت فیلم است. شریفی خودش را به خوبی کنترل میکند و اجازه نمیدهد مایههای سانتیمانتال فیلم او را به سمت یک بازی اغراق شده پیش ببرد. بلد است چطور احساساتش را پنهان و کنترل کند. بلد است چطور استیصال را در یک نگاه نشان دهد و بتواند میان حالات مختلف افشار توازن برقرار کند. این برای بازیگری که اولین کارهایش را در سینما تجربه میکند دستاورد بزرگی است. انقدر بزرگ که سایهاش را بر سر کل فیلم پهن میکند و میشود تنها دلیل دوست داشتن فیلم. فیلمی که انقدر اشکالات ریز و درشت دارد که اگر شریفی نبود نمیشد یک دقیقه هم تحملش کرد.