پرسشی که میتواند زندگی مشترکتان را تغییر دهد
اگر شما جزء افرادی هستید که همیشه برای کارهایشان بهانه جویی میکنند، شاید بارهای اول قبول مسئولیت برایشان دشوار باشد. قبول مسئولیتهای کارهای انجام داده در زندگی مشترک نیازمند شجاعت است به ویژه زمانیکه طرف مقابل در اشتباه باشد.
کد خبر :
595590
سرویس سبک زندگی فردا: سنـاریوی زیر را در ذهن خود به تصـویر بـکشید. همسرتان نامه مهـمی را به شما داده تا آن را پست کنید و تصورکرده که شما نـام را در راه خود به محل کارتان، پسـت خــواهید کرد؛ اما متاسفانه شما فراموش میکنید و در راه بازگشـت بـه خانه یـادتـان مـی آید. «اوه خدای من» این اولیـن عکس العـملی است که شما نشان میدهـید. میدانید که اگر همسرتان از این قضیه اطلاع پیدا کند، واقعاً ناراحت خواهد شد. در ادامه این مطلب را به نقل از مردمان بخوانید.
شما کل کیف و بعد هم ماشین را میگردید، اما نامه را پیدا نمیکنید، حالا چه کار میکنید؟ میخواهید زمانیکه همسرتان به خانه بازگشت و به شما گفت نامه را پست کردید یا نه چه جوابی در مقابل به او میدهید؟ میگویید: «نامه گم شد» و یا «نامه را گم کردم؟» پاسخ به این سوال روشن میکند که آیا شما توانایی قبول مسئولیتهای کارها را دارید یا خیر. ما تازمانیکه نتوانیم مسئولیت کارهایمان را به عهده بگیریم از دوران کودکی به بزرگسالی وارد نخواهیم شد. باید گفتن «گم شد» را متوقف کرده و «من گم کردم» را جایگزین آن کنید. تا زمانیکه مسئولیت کارهایی را که انجام میدهید، بر عهده
نگیرید و به دنبال دلایلی هستید که در مقابل اشتباهاتتان بهانه جویی کنید، با خودتان صادق نیستید. زمانیکه مسئولیت کارهایتان را به عهده می گیرید و به دنبال بهانههایی میگیردید که مسئولیت آنها را به گردن افراد دیگر بیندازید، باید بدانید که با خودتان هم صادق نبودهاید. به محض اینکه حقیقت را بپذیرید و مسئولیت کاری را که انجام دادهاید بر عهده بگیرید، آنوقت طرز تفکر شما تغییر پیدا میکند، میتوانید بر روی حل مشکل تمرکز کرده، آنرا حل کنید و از تکرار مجدد آن جلوگیری نمایید. اگر شما جزء افرادی هستید که همیشه برای کارهایشان بهانه جویی میکنند، شاید بارهای اول
قبول مسئولیت برایشان دشوار باشد. قبول مسئولیتهای کارهای انجام داده در زندگی مشترک نیازمند شجاعت است به ویژه زمانیکه طرف مقابل در اشتباه باشد. حامد، یکی از افرادی است که هیچ کاری را سر موقع انجام نمیدهد و همیشه یک لیست از بهانههای مختلف جمع میکند که چرا نمیتواند کارهای خانه را آنچنان که باید و شاید انجام دهد. بهانههایی از قبیل هوا خیلی گرم و یا سرد بود، خیلی خسته بودم، ابزار کافی در اختیار نداشتم، وقتم اجازه نمیداد. او همیشه قول میدهد که کارها یک روز دیگر انجام خواهد داد، اما این روز طلایی هیچ گاه از راه نخواهد رسید. کارهایش همسرش بهاره را خسته
کردهاند، بطوریکه او از شنیدن بهانههای واهی حامد منزجر شده است. بالاخره بهاره لب به سخن باز کرد و با او در میان گذاشت که این کارها او را عصبی میکنند و سبب میشوند که از زندگی مشترک خود راضی نباشد. آنها به جلسات مشاوره خانواده رفتند و حامد به تدریج یاد گرفت که باید مسئولیت کارهایی را که مربوط به خودش است را به عهده بگیرد. او همچنین یاد گرفت که باید برای توضیح کارهایی که انجام میدهد از لغات مناسبتری استفاده کند. او یاد گرفت زمانیکه میگوید: «وقت کافی برای تعمیر شیر نداشتم» منظورش این است که: «برنامه ریزی مناسبی برای انجام این کار در این روز بخصوص نداشتم»
زمانیکه باز هم یک قدم جلوتر میرویم میتوانیم صداقت بیشتری را به خرج داده و بگوییم: «واقعاً حوصله ندارم این کار را انجام دهم به خاطر همین گذاشتم برای یک وقت دیگر» زمانیکه حامد از الگوهای صحیح اخلاقی اطلاع پیدا کرد، از آن به بعد توانست تا با صداقت کامل با همسر خود ارتباط برقرار کند. حامد به بهاره گفت درحالیکه تمایلی به انجام برخی پارهای از کارهای تعمیری منزل را ندارد، اما به هر حال تمام تلاش خود را برای انجام کارهای به تعویق افتاده به کار خواهد گرفت. آنها در این مورد با هم صحبت کردند و مشکلاتشان را حل نمودند، بعد هم تصمیم گرفتند تا فردی را استخدام کنند تا
کارهایی که حامد واقعاً قادر به انجامشان نیست را برایشان انجام دهد. بعد هم حامد یاد گرفت تا زمانیکه از عهده انجام کاری بر نیاید هیچ گاه قول انجام آنرا به همسر خود ندهد. در نهایت امر نیز به این نتیجه رسید که هیچ چیز جز صداقت نمیتواند در زندگی آنها را به خوشبختی نزدیک کند.
این موارد توانست تغییرات شگرفی را در زندگی آنها ایجاد کند. بهاره دیگر احساس نکرد که مانند خانم هایی است که همواره «غر میزنند» نبود، و حامد هم دیگر با وعده و وعیدهای دروغین او را اذیت نمیکرد. تنشهای کمتری در زندگی مشترک آنها ایجاد شده و همین امر به آنها فرصت بیشتری داد تا خوبیهای یکدیگر را بیشتر در ک کنند و از وجود هارمونی در زندگی مشترکشان لذت بیشتری بردند.